وبلاگ دورهمی

وبلاگ دورهمی

وبلاگ دورهمی

۳۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

 آخرین بیانیه قرارگاه دفاع در سال 1393 برای تمام مردم جهان
بسم الله الرحمن الرحیم
با صلوات بر حضرت محمد و آل محمد و با آرزوی ظهور منجی یگانه عالم بشریت (امام زمان مهدی(عج) و سلام و صلوات بر رهبر عزیزمان فرماندهی کل قوا جمهوری اسلامی ایران ولی امر مسلمین جهان طلایه دار لاله های به خون خفته این مرز و بوم.وارواح مطهر شهدای هشت سال جنگ تحمیلی.دانشمندان هسته ای ترور شده.شهدای آشوب انتخابات 88.شهدای مبارزه با گروهک پژاک.
در این سالی که گذشت وبلاگ ما توانست تا حدودی بخشی از توطئه دشمنان در بحث جنگ روانی و جنگ نرم خنثی کند.در این مدت ما بازدید کندگان بسیاری از کشور های دور و نزدیک داشتیم.که بسیاری از آنان درخواست داده بودند.که مطالب به صورت ایمیل یا RSS برای ایشان ارسال شود.در این عصر که عصر دیجیتال  نام گرفته است.وظیفه بنده مسلمان ایرانی در این بحث بسیار سنگین است.نه تنها من بلکه تمام ایرانی ها این وظیفه را دارند در مقابل تهاجم دشمن واکنش نشان دهند.اخبار هایی که مبنی بر تولید سلاح هسته ای در جمهوری اسلامی ایران کاملا بی اساس است.شاید بتوانم به معنی واقعی کلمه بگویم (اظهارات مضحک).
کشور ما در طول سی و پنج سال حکومت نظام جمهوری اسلامی ایران هرگز با کشوری سر جنگ نداشته و نخواهد داشت.کشور ما حق دفاع را برای خود محفوظ میدارد.کشور ما یک کشور حاظ صلح و امنیت در منطقه خاور میانه است 
و رهبری کشور ما با تمام قدرت در مقابل زورگویان و مستکبران و ابر قدرت ها ایستاده است و از آنها هراسی ندارد.شما حتما سخنرانی بنیامین نتانیاهو در مجلس سنای امریکا را دیده اید.در هنگام نام بردن نام حضرت آیت الله عظما خامنه ای صدایش گرفته و اظطراب در کلماتش مشخص است.
درپایان از تمامی آزادیخواهان جهان میخواهم که گوش به فرمان رهبری جمهوری اسلامی ایران باشند.چون ایشان نائب بر حق امام زمان(عج) میباشند.
و در مورد اسلام از منابع مطمئن و مورد اطمینان مانند سایت های که در پیوند های وبلاگ ما قرار داده شده است استفاده نماییئد.ما به شما سایت رهبری را پیشنهاد میکنیم که با حروف فرماندهی کل قوا در بالای وبلاگ نوشته شده است.
و ضمن همکاری با وبلاگ ما نظرا ت خود را برای ما حتما ارسال فرمایند.
ما خوشحال میشویم از کشور دیگری برای ما نامه بفرستند.
و عید نوروز بر تمامای آزادیخواهان و مسلمانان جهان تبریک باد.
ما با هیچ کشوری سر جنگ نداریم و نخواهیم داشت.ما به دنبال تولید و ساخت سلاح هسته ای نیستیم.ما به دنبال فن آوری صلح آمیز هسته ای هستیم.
فرماندهی قرارگاه سایبری دفاع(313)

The last statement of defense base in 1393 for the whole world
The Name of God
A descendent of the Prophet Muhammad and the only Savior of mankind and the desire (of Imam Mahdi (as) and peace and blessings be upon our beloved leader, commander in chief of the Islamic Republic of Iran, but the Muslim world, scout dormant blood tulips border and Bvm.varvah Holy Martyrs Thmyly.danshmndan nuclear war eight years of fighting terror organization PKK Shdh.shhday 88.shhday election chaos.
that the Islamic Republic of Iran's nuclear weapons completely unfounded Ast.shayd can literally say (ridiculous statements).

and anxiety is evident in his words.
At the end of all freedom-loving people of the world want to listen to the command of Iran's supreme leader Ayatollah Vice Bashnd.chvn rightful Imam Mahdi (AS), respectively.

And work with our blog please send us your views of the states.
We look forward to another country to send us a.
And Happy New Year to all liberals and Muslims.
We do not and will not conflict with any country in the manufacture of nuclear weapons Dasht.ma looking Nystym.ma're looking for peaceful nuclear technology.
Cyber ​​Defense Command Headquarters (313)
Die letzte Verteidigungsbasis in 1393 für die ganze Welt
Der Name Gottes
Bvm.varvah Märtyrer Thmyly.danshmndan Atomkrieg acht Jahren der Kampf gegen Terrororganisation PKK Shdh.shhday 88.shhday Wahlchaos.
, dass die Islamische Republik Iran Atomwaffen völlig unbegründet Ast.shayd kann buchstäblich sagen (lächerlich Rechnung).

und Angst ist in seinen Worten deutlich.
Am Ende aller freiheitsliebenden Menschen in der Welt wollen dem Befehl des Irans oberster Führer Ayatollah Vize Bashnd.chvn rechtmäßige Imam Mahdi (AS) zu hören sind.

Und mit unserem Blog arbeiten schicken Sie uns Ihre Ansichten der Staaten.
Wir freuen uns, ein anderes Land, um uns zu senden.
Und glückliches neues Jahr an alle Liberalen und Muslimen.
Wir tun nicht und werden nicht mit jedem Land in Konflikt bei der Herstellung von Kernwaffen Dasht.ma suchen Nystym.ma're Suche nach friedlichen Nukleartechnologie.
Cyber ​​Defense Command Headquarters (313

La dernière déclaration de la base de défense en 1393 pour le monde entier
Le Nom de Dieu
Un descendant du prophète Mahomet et le seul Sauveur de l'humanité et le désir (de l'Imam Mahdi (as) et la paix et les bénédictions soient sur notre chef bien-aimé, commandant en chef de la République islamique d'Iran, mais le monde musulman, scout dormance tulipes sanguins frontières et Bvm.varvah Saints Martyrs Thmyly.danshmndan guerre nucléaire huit ans de lutte contre l'organisation terroriste PKK Shdh.shhday 88.shhday chaos électoral.
que la République islamique d'armes nucléaires Ast.shayd totalement infondées de l'Iran peut littéralement dire (déclarations ridicules).

et l'anxiété se manifeste dans ses paroles.
À la fin de toutes les personnes éprises de liberté du monde vouloir écouter le commandement du chef suprême de l'Iran l'ayatollah vice Bashnd.chvn légitime Imam Mahdi (AS), respectivement.

Et travailler avec notre blog se il vous plaît envoyez-nous vos points de vue des Etats.
Nous nous réjouissons à l'autre pays pour nous envoyer un.
Et Bonne Année à tous les libéraux et les musulmans.
Nous ne faisons pas et ne allons pas entrer en conflit avec ne importe quel pays dans la fabrication d'armes nucléaires Dasht.ma recherche Nystym.ma're la 
recherche d'une technologie nucléaire pacifique.



۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۰۷

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۱۹

 

 

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۰۱

اگر به تاریخ ادیان مراجعه نمائید یکی از ادیانی که نام می برند دین زرتشت می باشد، زرتشت خود را بعنوان یک پیامبر از جانب اهورامزدا مبعوث شده است ،معرفی کرده است . زرتشت پیامبری است موحد و یگانه پرست وی از میان از خدایان متعدد آریاییان قدیم یکی را برگزید و آنرا خدای سرور و برتر معرفی نمود و دیگر خدایان را دوی نامید و بر روی همه خدایان خط بطلان کشید . البته واژه اهورا مزدا واژه ای نبود که خود زرتشت آن را ساخته باشد بلکه این واژه برای آریاییها آشنا بود . همچنان که کلمه« الله» برای عرب ها آشنا بود . اتفاقاً صفاتی هم که در گاتا برای اهورا مزدا آمده است کما بیش همان صفاتی است که در قرآن برای« الله» ذکر شده است . اهورا مزدا خدای است حکیم و برتر و بهتر خالق همه موجودات عالم ، دانا و توانا و قادر متعال داننده اسرار نهانی و بالاخره خداوندی است که بی مثل و مانند و مهربان است . اهورا مزدا خدای مطلق و خیر محض است و بی مثل و مانند . که خود زرتشت مبلغ دین توحیدی و یگانه پرستی بوده است اما این عقیده بعد از زرتشت تغییرات و انحرافاتی کرد چنانچه اشاره شد زرتشت جز خدای اهورا مزدا دیگر خدایان مورد پرستش ایرانیان قدیم را باطل شمرد، و تنها همان خدای اهورامزدا را خدای برتر و خدای خالق همه موجودات معرفی نمود لیکن بعدها انگره مینویا اهریمن در مقابل اهورامزدا به عنوان خدای خالق (خالق موجودات زشت ) و خدای ظلمت خودنمایی کرد . گر چه خود زرتشت در بخش گاتا در اوستا چنین می گوید که دو نیروی همزاد یا دو اندیشه نیک وبد در جهان وجود دارند . اما گفته وی اولاً جنبه فلسفی دارد نه عملی و خلاقیت، ثانیاً در آنجا اهریمن در مقابل اهورا مزدا خدای خالق نیست و اصولاً جنبه الهی و خدایی ندارد . بعد ها نه تنها دین زرتشت بلکه دیگر ادیان ایرانی هم مثل آیین مزدک و مانی بر محور ثنویت یا دو گانه پرستی قرار گرفتند . گذشته از ثنویت و دوگانه پرستی از اواسط دوران هخامنشی به بعد یک نوع ثلثیت یا سه گانه پرستی نیز در میان ایرانیان دیده می شود و آن چنین است که حتی در غالب کتیبه های متاخر این دوران نام سه خدای اهورامزدا، آناهیتا و میترا را با هم می بینیم و هر سه مورد تقدیس و ستایش قرار گرفته اند . گذشته از ثنویت و ثلثیت گاهی نیز خدایان دیگری که زرتشت آنها را جزء دیوان یا خدایان باطل اعلام کرد ... خلاصه سخن اینکه سوال کنند محترم : اهورا مزدا خدای زرتشت پیامبر بوده است که او موحد و یگانه پرست بوده و خدایش که با واژه آریاییها آن زمان مطرح بوده اهورا مزدا بوده است . اهورا مزدا بت نبوده است بلکه خدا را به این نام میخواند مثل اینکه عرب ها خدا را بنام الله می خوانند ولی دین زرتشت بعد از پیامبر مورد تحریف و خرافات قرار گرفت و از حقیقت اصلی اش دور شد و خدای گوناگونی به صورت شرک و کفر آمیز مطرح نموده اند روشن شد که اهورا مزدا خدای زرتشتیان بوده و بت نبوده است بلکه امروزه تحریف شده است ( 1)منبع : آشنایی با تاریخ ادیان، ص 89 به بعد ،دکتر غلامعلی آریا . به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۲۱


بنام خدا
آن چه از تاریخ ادیان الهی و برخی روایات اسلامی به دست می آید,این است که زرتشت قطعاً ازپیامبران الهی بوده است.اگر چه محل و تاریخ تولد مبهم است.این ابهام تا حدی است که عده ای ظهور اورا در قرن یازدهم قبل از میلاد و برخی در قرن ششم یا هفتم ذکر کرده اند و در مورد محل تولد او نیز, برخی محققان اورا آذربایجانی و عده ای او را اهل خوارزم و بلخ می دانند.(1)
اما با همهء اختلاف عجیبی که در تاریخ و محل ظهور و تولد او وجود دارد, چند نکته را از لحاظ تاریخی , می توان قطعی تلقی نمود: 
1 زرتشت پیامبری از انبیای الهی و از سرزمین ایران باستان بوده است .
2 او دارای کتاب آسمانی بوده و کتابش از بین رفت , با تکیه بر خاطرات و اذهان و به اصطلاح آن چه که درسینهء اشخاص بود،مطالبی جمع آوری شدوبه نام کتاب مقدس تکثیر شد.
3 زرتشت به دست قوم خویش کشته شد.
جهت شفاف تر شدن مطلب در چند روایت زیر دقت نمایید.
در برخی روایات می خوانیم : مشرکان مکه از پیامبر(ص)تقاضا کردند از آن ها جزیه بگیرد و اجازه بت پرستی به آن ها بدهد. پیامبر(ص)فرمود: من جز از اهل کتاب جزیه نمی گیرم . آن ها در پاسخ گفتند: شما چگونه چنین می گویی در حالی که از مجوس منطقهء هجر, جزیه گرفته ای ؟ پیامبر(ص)فرمود: مجوس پیامبر و کتاب آسمانی داشتند.پیامبرشان را به قتل رساندند و کتاب او را آتش زدند.
اصبغ بن نباته می گوید: وقتی علی (ع)بر فراز منبر فرمود: از من سؤال کنید, پیش از آن که مرا نیابید. اشعث بن قیس (منافق معروف ) برخاست و گفت: ای امیرمؤمنان ! چگونه از مجوس جزیه گرفته می شود, در حالی که کتاب آسمانی بر آن ها نازل نشده و پیامبری نداشته اند؟ علی (ع)فرمود: خداوند کتابی بر آن ها نازل کرد و پیامبری مبعوث نمود. 
بر اساس روایتی از امام سجاد(ع)پیامبر اکرم (ص)فرمود: با مجوسی ها طبق سنت اهل کتاب رفتار نمایید.(2)
مرحوم علامه طباطبایی(ره) می فرماید: 
مشرکان قرار گرفته اند. بنابراین از این آیهء شریفه نیز استفاده می شود زرتشتی ها, پیروان پیامبر الهی بودند, امّا همانندسایر ادیان , دین آن ها منسوخ و کتاب آسمانی آن ها تحریف شد>.(3)
پـاورقی: 
1.عبداله مبلغی آبادانی , تاریخ ادیان و مذاهب جهان , ج 1 ص 334ـ 336
2.ناصر مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان , تفسیر نمونه , ج 14 ص 45ـ 46
3.المیزان , ترجمهء فارسی , ج 14 ص 532ـ 537 
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۲۰


پاسخ :
در مورد شخصیت‎ها و چهره‎های تاریخی کمتر کسی را می‎توان یافت که مانند زرتشت چهرة معمائی و مبهمی داشته باشد. شخصیت حقیقی او آن قدر تاریک و مبهم است که برخی از پژوهش‎گران او را اختلافی‎ترین چهرة تاریخ می‎دانند چرا که هم در تاریخ تولد و هم در محل تولد او، اختلافات های فراوانی به چشم می‎خورد که اصلاً قابل جمع نیستند و هم در شخصیت واقعی او مباحث و داستان‎ها و اقوال متفاوت و متضادی وجود دارد به همین جهت گروهی از محققان و نویسندگان در تاریخی بودن شخصیت وی، ‎شک و تردید دارند و شخصیت او را نیز مانند جمعی از بزرگان و قهرمانان ادوار باستانی، افسانه‎ای دانسته‎اند، ولی غالب محققان و دانشمندان معتقدند که زرتشت وجود تاریخی داشته و مولود افسانه و یا زائیدة فرهنگ ساسانی نیست. 
در مورد تاریخ پیدایش زرتشت اختلاف آراء و روایات تاریخی به قدری شدید است که اصلاً نمی‎شود بین آنها جمع کرد این اقوال از 600 سال قبل از میلاد مسیح تا 6000 سال پیش از میلاد، دور می‎زند. امّا بر اساس نظریة مشهور، وی در سال 660 قبل از میلاد به دنیا آمد و در 630 قبل از میلاد (در سن 30 سالگی) به پیامبری مبعوث شد. وی در سال 583 ق. م در سن 77 سالگی در آتشکده‎ای در بلخ (افغانستان)، توسط لشکر قومی مهاجم به شهادت رسید.[1] 
امّا در مورد شخصیت حقوقی زرتشت از باب نمونه به این اقوال، اشاره می‎شود: 
اغلب مورخان اسلامی مانند: طبری،[2] بلعمی،[3] ابن اثیر[4] و میرخواند[5] زرتشت را پیامبر ندانسته، بلکه او را شاگرد ارمیای نبی یا عزیر نبی، دانسته‎اند. 
برخی از مورخان اسلامی مانند مسعودی،[6] دینوری،[7] حمزه اصفهانی،[8] بیرونی[9] و مؤلف تبصرة العوام بر این اعتقادند که زرتشت پیغمبر مجوس بوده است. 
بعضی از نویسندگان فرهنگ فارسی، زرتشت را همان ابراهیم خلیل دانسته‎اند.[10] 
یکی از محققین معاصر بعد از ذکر اقوال مختلف و آراء متضاد می‎گوید: علت این همه تضاد و تناقض در تاریخ زرتشت این است که وی تاریخ درستی ندارد و ردپای این شخصیت ایرانی در تاریخ گم شده است و در هیچ یک از روایات اسلامی و قرآن مجید و همچنین در کتاب مقدسی چون انجیل و تورات ذکری از شخص زرتشت و کتاب اوستا به میان نیامده است، بلکه هر جا که خواسته‎اند از دیانت کهن ایرانی نامی به میان آورند، تنها به لفظ مجوس اکتفا کرده‎اند.[11] 
به هر حال در قرآن مجید هیچ جا سخنی از زرتشت و پیامبری او و یا کتاب اوستا که منسوب به اوست نیامده است. لکن تنها یک بار لفظ «مجوس» در قرآن آمده است و واژة المجوس در زبان عربی به زرتشتیان اطلاق می‎شود. آیة هفدهم سورة حج آنها را در کنار پیروان ادیان دیگر قرار داده و می‎فرماید: «ان الذین آمنوا و الذین هادوا والصابئین والنصاری و المجوس والذین اشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیامة: آنان که ایمان آوردند و آنان که یهودی شدند و صابئان و نصاری و مجوس و آنان که شرک ورزیده‎اند، خداوند روز قیامت میان آنان حکم می‎کند.» 
در این آیة مردم به سه فرقه تقسیم شده‎اند: 
1. مؤمنان (مسلمانان)؛ 2. اهل کتاب؛ که عبارتند از: یهود، نصاری (مسیحیان)، صابئان[12] و مجوس؛ 3. مشرکان. 
این سه فرقه با ذکر اسم موصول «الذین» از هم جدا شده‎اند؛ ولی چهار گروه اهل کتاب، با حروف وصل «و» به هم پیوسته‎اند. بنابراین «مجوس» از مشرکان مجزا شده و در ردیف یهود، نصاری و صابئان قرار گرفته است. 
البتّه آیة دیگری[13] هم در قرآن هست که هر چند، به صورت صریح در آن از مجوس نام برده نشده است، ولی طبق شأن نزولی که نقل گردیده، آیه دربارة مجوس می‎باشد. 
در حدیثی به این شأن نزول آیه اشاره می‎شود؛ از امام صادق ـ علیه السّلام ـ از «مجوس» سؤال گردید که آیا پیامبری داشته‎اند یا نه؟ امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: آیا به تو نرسیده نامه‎ای که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به مردم مکه نوشتند و آنان را به اسلام دعوت کرده بود و اگر اسلام نپذیرفتند، آمادة جنگ شوند و مردم مکه در پاسخ نوشتند از ما هم جزیه بگیر و ما را به حال خود بگذار تا همچنان بت‎ها را بپرستیم. پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در پاسخ آنها نوشت من غیر از اهل کتاب از کس دیگری جزیه نمی‎گیرم. در جواب دوباره نوشتند آیا تو گمان می‎کنی جزیه را فقط از اهل کتاب دریافت می‎داری، در صورتی که از مجوسیان «هجر» نیز جزیه گرفته‎ای؟ 
پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ پاسخ داد: مجوسیان پیغمبری داشتند که او را کشتند و کتابی نیز داشتند که آن را سوزاندند. پیغمبر آنان کتاب خود را بر روی دوازده هزار پوست گاو نوشته بود.[14] 
در روایت دیگر آمده: «اشعث بن قیس کندی، از امام علی ـ علیه السّلام ـ سؤال کرد: چرا با «مجوس» مانند اهل کتاب معامله می‎کنید و از آنها جزیه می‎گیری و حال آن که نه برای آنها کتابی نازل شده و نه پیغمبری برای آنها مبعوث شده است؟ امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: ‌آنها کتابی داشته‎اند، خداوند پیامبری در میان آنها مبعوث فرمود و...»[15] 
برخی از مفسران شیعه هم قائلند که مجوسیان اهل کتاب هستند، مرحوم علامه طباطبائی در المیزان تصریح دارند که مجوسیان دارای کتاب بوده‎اند.[16] لکن در جای دیگر احتیاط می‎کند و می‎فرماید: روایات هر چند مجوس را اهل کتاب خوانده که لازمه‎اش آن است که این ملت نیز برای خود کتابی داشته باشد... لکن قرآن هیچ متعرض وضع مجوس نشده و کتابی برای آنها نام نبرده و کتاب اوستا که فعلاً در دست مجوسیان است، نامش در قرآن نیامده... و کلمه اهل کتاب هر جا در قرآن ذکر شده مراد از آن یهود و نصاری است که خود قرآن برای آنان کتابی نام برده که خدای تعالی برای ایشان نازل کرده است.[17] 
جمعی از بزرگان و فقها از روی مدارک معتبر «مجوس» را اهل کتاب دانسته‎اند.[18] 
شیخ طوسی در کتاب خلاف می‎نویسد: «المجوس کان لهم کتاب ثم رفع عنهم... دلیلنا اجماع الفرقه و أخبارهم.»[19] 
بنابر آنچه گذشت جای شک و تردید باقی نمی‎ماند که مجوس از نظر فقها و صاحب نظران یا به طور مسلم اهل کتابند یا لااقل محتملاً اهل کتاب بوده‎اند. امّا این‎که آیا پیامبر مجوس همان زرتشت است یا خیر؟ در این مسئله اختلاف است آنچه معروف و مشهور است آن است که اکثر محققین و مورخین بر این عقیده‎اند که زرتشت همان پیامبر مجوس است و هر جا سخن از قوم مجوس گفته اند زرتشت را قرین آن کرده‎اند و ادعا نموده ‎اند که بنیان‎گذار این دین و پیغمبر این آئین، زرتشت بوده است، لکن برخی دیگر از محققین[20] به این نظریه به دیدة شک نگریسته‎ و حتی منکر این شده‎اند که پیامبر مجوسیان «زرتشت» بوده است و گفته اند اولاً: زردشتیان فرقه‎ای کوچک از مجوسیان بوده است، مجوسی‎ها به چهار فرقه تقسیم می شدند: 
1. کیومرثیه؛ 2. زروانیه؛ 3. مسخیه؛ 4. زردشتیه. 
پس زردشت بنیان‎گذار آئین مجوس و پیامبر همة مجوسیان نبوده است. 
ثانیاً: بر فرض وجود چنین شخصیت تاریخی، او به عنوان یک مصلح و اصلاح‎گری در دین قوم خود که یک سری آئین و مراسم و عقائدی را وارد کرده است، می‎باشد. 
زندیقی از امام ـ علیه السّلام ـ سؤال می‎کند که آیا برای مجوسیان از طرف خداوند پیامبری مبعوث شده است یا نه؟ امام فرمود: «هیچ امتی نیست، مگر این‎که از طرف خداوند منذری برای آنها مبعوث شده است و بر قوم مجوس هم از طرف خداوند پیغمبری با کتاب آسمانی فرستاده شده است، منتهی مجوسیان او را تکذیب کردند و کتابش را انکار نمودند. سپس زندیق پرسید: پیغمبر آنها کیست؟ بعضی‎ها گمان کرده‎اند «خالد بن سنان» است. حضرت فرمود: خالد یک نفر عرب بدوی بوده و پیغمبر نبوده و این سخنی است که مردم بی‎اطلاع می‎گویند. 
آن مرد گفت: آیا پیامبر مجوس زردشت است؟ امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: زردشت در میان مجوس سر و صدایی به راه انداخت و ادعای پیغمبری کرد، عدّه‎ای دعوتش را پذیرفتند و عدّه‎ای دیگر او را تکذیب کردند و از شهر بیرون نمودند و در بیابان طعمه درندگان شد.[21] 
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 
1. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران. 
2. الهامی، داود، ایران و اسلام. 
3. حکمت، علی اصغر، تاریخ ادیان. 
4. ناس، جان بی، تاریخ جامع ادیان، ترجمه: علی اصغر حکمت. 
5. آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 14.[1] . توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، سمت، مؤسسة فرهنگی طه و مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اوّل، 1379، ص 63. 
[2] . تاریخ طبری، چاپ قاهره، ج اول، ص 282 و 402 و 403. 
[3] . تاریخ بلعمی، چاپ کیان پور نسخة دهخدا، ص 206. 
[4] . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، چاپ مصر، ج 1، ص 145 و 146. 
[5] . روضة الصفاء شرح حال گشتاسب. 
[6] . مسعودی، مروج الذهب، چاپ مصر، ج 1، ص 229. 
[7] . دینوری، الاخبار الطّول، ص 28. 
[8] . تسنی ملوک الارض و الانبیاء، ص 27. 
[9] . ابوریحان بیرونی، ترجمه الآثار الباقیه، ص 25. 
[10] . اسدی، لغت فرس، چاپ تهران، ص 7. 
[11] . الهامی، داود، ایران و اسلام، قم، انتشارات مکتب اسلام، 1374. 
[12] . صائبان در قرآن مجید در سه مورد ذکر شد. مرحوم علامه در المیزان ج 14، ص 394 می‎گوید: آنها قومی هستند بین یهود و مجوس و کتابی دارند که آن را به یحیی بن زکریان نسبت می‎دهند. 
[13] . مائده/105. 
[14] . حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، تهران، چاپ آل البیت، ج 11، ص 96، ج 15، ص 126. 
[15] . حر عاملی، وسائل‎الشیعه، کتاب الجهاد، باب 49، حدیث 7؛ توحید صدوق، چاپ مکتبیة الصدوق، ص 306.
[16] . طباطبایی، المیزان (ترجمه)، ج 14، ص 505. 
[17] . همان، ج 3، ص 481 و 482. 
[18] . طوسی، خلاف، ج 9، ص 199 کتاب الجزیه. 
[19] . همان. 
[20] . الهامی، داود، مقاله‎آیة از مجلة تخصصی کلام اسلامی، شمارة 32؛ ص 60 ـ 63. 
[21] . احتجاج طبرسی، چاپ نجف، ج 2، ص 91 و 92.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۱۹


دربارة دین رسمی قبل از زرتشت اطلاعات بسیار زیادی وجود ندارد، و بین مورخان اختلافاتی دیده می شود. به همین جهت جان بی ناس مورخ مشهور می گوید: شرح و بیان داستان پیدایش مذهب زرتشت کار آسانی نیست ... مآخذ موجود چندان روشن و موثق نیستند.[1] 
ولی آنچه از منابع موجود بدست می آید ایرانیان باستان یکتاپرست بوده و دارای دینی الهی بوده اند، هرچند که شاید تحریف شده باشند. و سرنوشت ادیان دیگر را پیدا کرده باشند. 
ولی آنچه از کتب مقدس مانند تورات، انجیل و قرآن استفاده می شود مردم ایران قبل از پیدایش زرتشت دارای دین مجوس بوده اند. هرجا از دیانت کهن ایران نامی به میان آمده است، به لفظ مجوس اکتفا شده است. 
در قاموس قرآن آمده است که لفظ مجوس فقط یک بار در قرآن
[2] بکار رفته و مراد از آن ایرانیان قدیم می باشد که دین آنان را در کنار یکی از چهار دین مشهور دوران باستان قرار می دهد. گفته می شود که مذهب مجوس در اصل مذهب شرک نبوده و در ردیف ادیان توحیدی قرار داشته است.[3] 
یک محقق ایرانی می گوید: در هیچ یک از کتب آسمانی (تورات، انجیل، و قرآن) از کتاب اوستا صریحاً نام برده نشده و هرگاه از مذهب باستانی ایرانیان سخن به میان آمده تنها به نام «مجوس» بسنده کرده اند و این قوم را نمایندة مذهب ایران باستان دانسته اند.
[4] 
قدیمی ترین مدرکی که نامی از مجوس در آن برده شده کتاب ارمیای نبی است.
[5] در منابع مسیحی هم در انجیل متی از چند نفر از مجوسیان یاد شده است.[6] 
بدین ترتیب مجوس در منابع دینی از جمله قرآن و روایات جزو اهل کتاب شمرده شده و در آن روایات تصریح شده که دین مجوس یک دین الهی بوده است. در بعضی از روایات به اسم کتاب مجوس نیز تصریح شده است، آنجا که از امام صادق ـ علیه السّلام ـ از مجوس سؤال کردند فرمود: آنان پیغمبری داشتند که او را کشتند و کتابش را سوزاندند و اسم آن کتاب جاماسب بود و در روایات دیگر اسم مجوس جاماسب و اسم پیغمبرشان اماست آمده است.
[7] 
اما چیزی که هست بسیاری از روی اشتباه زرتشت را پیغمبر مجوس دانسته اند و برای پیغمبر بودن زرتشت از نظر اسلام، آیات و روایاتی که نمونه ای از آنها در بالا آورده شد، دلیل آورده اند، در صورتی که اگر کمی دقت بکنیم خواهیم دید که مجوس غیر از زرتشت است. 
هرچند مسلمانان هم موقعی که ایران را فتح کردند، برای اینکه خون مردم ریخته نشود روی تسامح اسلامی مفهوم لفظ اهل کتاب را تعمیم دادند و با تمام ایرانیان معامله اهل کتاب نمودند. و حتی بعدها بت پرستان اروپا و هند و تبت نیز توانستند به عنوان مجوس در قلمرو اسلامی بسر برند.
[8] 
ولی تطبیق زرتشت با مجوس اشتباه است. و می توان گفت دین قدیم طوائف آریا همان آئین مجوس بوده است. بعدها مانند ادیان دیگر الهی تحریف شده و تعالیم آن با خرافات و موهومات زیادی آمیخته گردیده است. و زرتشت را اگر به عنوان یک حقیقت تاریخی بپذیریم در دوران بعد پیدا شده و در آئین مجوس اصلاحاتی بعمل آورده است. به این معنی زرتشت خود مؤسس دین نبوده، بلکه از نو همان تعالیم مجوس را مطرح ساخته است. 
بعدها مجوسها به چهار فرقه تقسیم شدند: 
فرقه اول کیو مرثیه، فرقه دوم زروانیه، فرقه سوم مسخیه و فرقه چهارم زرتشتیه که به نام زردشت معروف گردیده است. 
بنابراین زرتشتیان فرقه کوچکی از مجوس هستند و این که اکنون مجوسیان را زرتشتی می نامند، به اعتبار نامگذاری کل به اسم جزء است.
[9] 
آنچه که امروز به صورت آئین زرتشت مطرح است همان آیینی نیست که زرتشت پس از اصلاح دین مجوس آنرا مطرح کرد، بلکه به شهادت بسیاری از مورخان، کیش زرتشت در عهد ساسانیان تحریف و تعالیم او با خرافات آمیخته شد. استاد مطهری در این رابطه می فرمایند: به هر حال در این جهت شکی نیست که دین زرتشت در دوره های بعد خصوصاً دورة ساسانی، چه از نظر اصول عقاید و چه از نظر احکام و مقررات به پستی گراییده است.
[10] 
آنچه که امروزه به عنون عقاید و اصول اخلاقی در آیین زرتشت مشاهده می شود، عبارتند: 
1. احترام به آتش به عنوان یکی از مظاهر خدای روشنایی، و افروخته نگه داشتن آن، و انجام مراسمی خاص در اطراف آن در معابدی به نام آتشکده، مشخصترین ویژگی این آیین است.
[11] 
2. کتاب آسمانی زرتشتیان اوستا نام دارد که به معنای اساس و بنیان و متن است. این کتاب، به خط و زبان اوستایی نوشته شده است که به ایران باستان تعلق دارد و با زبان پهلوی و سانسکریت همریشه است. 
اوستا 5 بخش دارد: 
1ـ یَشنا (جشن و پرستش) این قسمت معروفترین قسمت اوستاست. 
2ـ ویشپِرَد (همة سروران) مشتمل بر نیایش. 
3. وِندیداد (قانون ضد دیو) دربارة حال و حرام و نجس و پاک. 
4. یَشتها (نیایش سرود و تسبیح). 
5. خرده اوستا (اوستای کوچک) دربارة اعیاد و مراسم مذهبی و تعیین سرودهای آنها.
[12] 
3. در این که زیربنای تعالیم زرتشت چیست «ثنویت» یا (چند خدایی) یا احیاناً «توحید» و یگانه پرستی؟ در این باره نیز میان محققان و صاحبنظران اختلاف وجود دارد. 
پرداختن به همة این اختلافها از عهدة این مقاله خارج است، امّا آنچه مسلّم است، این است که هر یک از بخشهای اوستا منشأ این اختلاف گردیده است که در اوستا عقیده بر تعدد خدایان مبنی بر طبیعت پرستی و سپس ثنویت و دوگانه پرستی و بالاخره وحدت و یکتا پرستی همه جا جلوه گر است.
[13] 
در آیین زرتشت از خدا به عنوان آهورا مزدا نام برده شده که برای خودش 6 دستیار دارد. 
4. در این آیین انتظار سه منجی از نسل زرتشت مطرح است. این منجیان یکی پس از دیگری جهان را پر از عدل و داد خواهند کرد. 
1ـ هوشیدَر، 1000 سال پس از زرتشت ظهور خواهد کرد. 
2ـ هوشیدَرماه، 2000 سال پس از زرتشت. 
3. سوشیانت، 3000 سال پس از زرتشت که با ظهور او جهان پایان می یابد.
[14] 
5. اصول اخلاقی زرتشت به سه اصل عملی استوار است؛ گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک، که این اصول در بسیاری از آیینها با عبارتهای مختلفی یافت می شود. 
در اسلام خلقت هیچ چیزی به شیطان نسبت داده نمی شود و اساساً شیطان قوه خلاقه ندارد. از نظر اسلام همة اشیاء با دست قدرت خداوند به وجود آمده است. در صورتی که اهریمن در اوستا به صفت آفریننده متصف شده و می تواند علاوه بر دیوها و پریان نامرئی جانداران محسوس و مرئی از قبیل: وزغ، مورچه، مار، عنکبوت، حشرات و گرگ را خلق کند و بیماری و آفت از قبیل: سیل، زلزله، طوفان و باد خطرناک پدید آورد.
[15]
مرگ و سرما و زمستان در دین زرتشت مخلوق اهریمن است. 
اما در دین اسلام خالق مرگ خداست و سرما و زمستان نیز حادثه سودمند و مفیدی می باشد. 
آنچه حاصل شده این است که آئین زرتشت یکی از فِرَق چهارگانه مجوس است، مردم ایران قبل از این آئین بر دین مجوس بوده اند و آئین زرتشت بخاطر خرافاتی که در آن راه یافته با فطرت بشری ناسازگار است، در عین حال امروزه پیروان اندکی دارد. 
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 
1. خدمات متقابل اسلام و ایران، استاد شهید مطهری. 
2. آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی.
[1] .جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، 1370، ص 450. 
[2].حج/17. 
[3] . اقتباس از مبلغّی آبادانی، عبدالله، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، چاپ اول، 1373، ج 1، ص 368. 
[4] . اقتباسی از تاریخ ادیان و مذهب جهان، همان، ص 398. 
[5] . تورات، باب 39، جمله 13، به نقل از: مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، انتشارات صدرا، چاپ اول، 1375، ص 298. 
[6] . انجیل متی، باب دوم از اول تا آخر، ص 2 و 3، به نقل از اسلام و ایران، همان. 
[7] . حرّ عاملی، محمد بن حسن، وسائل کتاب الجهاد، چاپ بیروت، باب 49، حدیث 3 و 5. 
[8] . زرین کوب، دکتر عبدالحسین، کارنامة اسلام، انتشارات امیرکبیر، چاپ نهم، 1382، ص 1، فصل اول. 
[9] . مجله تخصصی کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، ص 61، شمارة 32. 
[10] . مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، انتشارات صدرا، چاپ اول، 1375، ص193. 
[11] . ایزد پناه، مهرداد، دین زرتشت، انتشارات محور، چاپ اول، 1382، ص 101. 
[12] . آشنایی با ادیان بزرگ، همان، ص 64. 
[13] . مجله تخصصی کلام، مؤسسه امام صادق، شماره 33، ص 51. 
[14] . آشنایی با ادیان بزرگ، همان، ص 66. 
[15] . خدمات متقابل اسلام و ایران، همان، ص 94.
سایت اندیشه قم .
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۱۸


پاسخ :
ایرانیان قبل از زرتشت پیرو دینی بودند که از آن تعبیر به آیین مجوس می‌شد. بعدها شخصی به نام «زرتشت» در میان مجوس قیام کرده و به اصلاح آیین مجوس پرداخت. مؤلف تاج العروس می‌گوید: «مجوس بر وزن صبور مردی بود با گوش‌های کوچک که برای ملت مجوس دینی وضع کرد و مردم را به آن فرا خواند. به طوری که بعضی‌ها گمان کرده‌‌اند، او «زردشت» فارسی نیست؛ زیرا زردشت بعد از ابراهیم بوده در صورتی که مجوس دین قدیم است و زردشت بعدها آن را تجدید کرده و تغییراتی داده است»
[1] 
طبق بیان فوق زردشت مصلحی بوده که در میان مجوس ظهور کرده و آیین زردشت در ادامه و طول آیین مجوس و از شاخه‌های آن است که با گذشت زمان گسترش یافته و جایگزین و تنها قرائت از دین مجوس شده است و امروزه از آن تعبیر به دین زردشتی می‌شود. این دین سرنوشتی پر فراز و نشیب دارد و چون زمانی به شدت مورد حمایت حکومت ساسانی بود، گسترش فراوانی یافت، اما بعد از سقوط این دولت و ورود اسلام به ایران، ناگهان فرو ریخت و آثار کتبی و ماندگار چندانی از خود به جا نگذاشت و آنچه از این آیین به جا مانده، بسیار پراکنده و مبهم و گاهی نامفهوم است با این همه می‌توان انتقادهای کلی بر این آیین را در موارد زیر خلاصه کرد. 
1 . انحراف از توحید: 
هر چند آیین زرتشت را می‌توان اصالتاً دینی توحیدی نامید، اما گویا بعد از مرگ زرتشت دو گانه‌پرستی بر این آیین غلبه کرد و «اندیشة توحید که زردشت تعلیم می‌داد نیز دست‌خوش تغییراتی گردید».
[2] و دو عنصر اهورامزدا و اهریمن، در این آیین نمایان شد که هر کدام به نوعی دعوی خالقیت داشتند. با استقلالی که اهریمن در مقابل اهورامزدا داشت لفظ دوگانه‌پرستی، شایسته مؤمنین زرتشت می‌شد. زرتشتیان گمان می‌کردند با استناد بدی‌ها و شرور به اهریمن به تنزیه و تقدیس اهورامزدا پرداخته‌اند، ولی نمی‌دانستند که این اعتقاد آنان را به شرک نزدیک می‌کند. گذشته از انتقادها و ایرادات فلسفی بر وجود دو خالق مستقل، تفکیک بین مخلوقات این دو خالق نیز چندان ممکن نیست و شروری را که عدم مطلق یا عدم نسبی هستند، نمی‌توان مخلوق دانست در واقع آیین زردشت با این ثنویت که دچار آن شده در تبیین و توضیح مبدأ عالم دچار مغلطه شده و نمی‌تواند تبیینی روشن از آغاز جهان و انسان داشته باشند و به سؤال از کجا آمده‌ایم، پاسخ روشن و مستدل بدهد. 
2 . تقدیس آتش 
یکی از نشانه‌های زرتشتیان، تقدیس آتش است و در ایران قبل از اسلام آتشکده‌های فراوانی وجود داشت که آثار برخی از آنان تاکنون نیز باقی مانده است، هر چند زرتشتیان وجوهی را برای تقدیس آتش ذکر می‌کنند ولی دلیلی عقلی و فلسفی برای این تقدیس وجود ندارد و این افراط غیرعقلانی در تقدیس آتش، باعث شده که عده‌ای آنان را آتش‌پرست بنامند.
[3] 
3 . ازدواج با محارم 
یکی دیگر از خصوصیاتی که در بیشتر کتابها به زرتشتیان نسبت داده شده، ازدواج با محارم (یعنی خواهر، مادر و دختر) است و در تاریخ نیز به این امر اشاره شده است که برخی از پادشاهان و بزرگان زرتشتی با محارم خود ازدواج کرده‌اند. 
«در کتابی که آن را به «نیک شاپور» از دانشمندان زمان خسرو اول نوشین‌روان نسبت داده‌اند و شرحی از معراج روح است، چنین آمده است که در آسمان دوم روان‌های کسانی را دیده است که «خویتک دس» (ازدواج با محارم) کرده بودند و تا جاویدان آمرزیده شده بودند و در دورترین جاهای دوزخ، روان زنی را گرفتار عذاب جاودانی دیده، زیرا که «خویتک دس» را بهم زده است...».
[4] 
هرچند این عمل یعنی ازدواج با محارم در اصل دین مجوس و آیین اصلاحی زرتشت، وجود نداشت، ولی بعدها به اسم دین چنان شهرت یافته که آن را جزو ارکان آیین زرتشت به حساب آورده‌اند، چنان که یعقوبی می‌گوید: «ایرانیان با مادران و خواهران و دختران خود ازدواج می‌کردند و این کار را نوعی صله رحم و عبادت می‌دانستند».
[5] 
4 . دفن نکردن مردگان 
زرتشتیان به جاودانگی روح عقیده دارند آنان می‌گویند: روان پس از ترک جسم تا روز رستاخیز در عالم برزخ می‌ماند، هم‌چنین آنان به صراط، میزان اعمال، بهشت و دوزخ معتقدند.
[6] با این همه مانند مؤمنین به سایر ادیان الهی مردگان خود را دفن نمی‌کنند، بلکه اجساد مردگان خویش را در درون دخمه یا برج خاموشان، قرار می‌دهند، تا خوراک پرندگان گوشت‌خوار شوند.[7] این عمل که یکی از نشانه‌های بارز زرتشتیان است به دلیل افراط در تقدیس خاک و آب و آتش، به وجود آمده است آنان به گمان این که دفن مردگان موجب آلودگی خاک می‌شود از دفن آنها خودداری می‌کنند و بر ناکارآمدی دین خود در ارایه برنامه صحیح زندگانی، صحّه می‌گذارند. 
5 . حمایت از نظام طبقاتی: 
یکی دیگر از مشخصات آیین زرتشتی حمایت از نظام طبقاتی می‌باشد. در دوره ساسانیان که دین زرتشتی دین رسمی و مورد حمایت دولت بود، مردم به طبقات مختلفی تقسیم شده بودند که هیچ یک نمی‌توانست از طبقه خود به طبقه بالاتر برود. و اصول و نظامات طبقاتی به شدیدترین وجهی در آن اجرا می‌شد. مسعودی در مروج‌الذهب می‌نویسد: «اردشیر بن بابک سرسلسلة ساسانیان مردم را هفت طبقه قرار داد».
[8] و البته این قانون اجتماعی از سوی متولیان دین زرتشت یعنی موبدان به شدت حمایت می‌شد و حتی در مورد آتشکده‌ها هم مورد اجرا قراری گرفت و آتشکده‌ای به شاهان و شاهزادگان اختصاص داده می‌شد و آتشکده دیگر برای موبدان تعیین می‌گشت و آن دیگری به مردم عادی اختصاص می‌یافت و بدین ترتیب نظام طبقاتی حتی در مسائل مذهبی هم رعایت می‌شد. و همه اینها ریشه در نژادپرستی و به تعبیری خون‌پرستی داشت، زیرا زرتشتیان دوره ساسانی اهمیت زیادی به پاکی خون خاندان‌ها می‌دادند.[9] 
6 . غیرعقلایی بودن احکام عملی آیین زرتشت: 
درکتاب اوستا که کتاب دینی زرتشتیان به شمار می‌آید، احکامی بیان شده که نه تنها غیرعقلایی است، بلکه گاهی انجام دادن آنها محال است و امکان وقوعی ندارد. به طور مثال درباره زنی که بچه مرده‌ به دنیا بیاورد، چنین حکم داده شده که آن زن باید به نقطه‌ای دوردست برده شده و دور از آب و آتش نگهداری شود و تنها بعد از خوردن چندین جام «گُمیز» (پیشاب گاو نر) آمیخته با خاکستر، می‌تواند شیر بنوشد، ولی باز حق نوشیدن آب را تا چندین روز ندارد.
[10] 
هم‌چنین در وندیداد آمده است اگر کسی سگ آبی را بکشد باید «ده هزار تازیانه با اسپهه ـ اشترا، ده هزار تازیانه با سرو شوچرن بدو بزنند و باید اَشَوَنانه و پرهیزگارانه ده هزار بسته هیزم سخت و خشک و پاک را چون تاوانی به روان سگ آبی به آتش اهورامزادا بیاورد...» و البته حکم به این جا ختم نمی‌شود بلکه باید ده ‌هزار مار، ده‌ هزار سنگ پشت، ده‌ هزار قورباغه، ده هزار مورچه، ده هزار کرم خاکی، ده هزار مگس و... را بکشد و خانه و زمینی را به روان سگ آبی داده هیجده استبل ویران شده را بازسازی و هیجده سگ را از ناپاکی‌ها پاک کرده، هیجده مرد را طعام دهد و ...
[11] تا گناه او بخشیده شود. 
با توجه به مطالبی که در بخش اعتقادی در مورد دوگانه‌پرستی دین زرتشت گفته شد و هم‌چنین احکام عملی از قبیل ازدواج با محارم و کفاره‌های سنگین غیر عقلایی، می‌توان با جزم گفت که دین زرتشت نمی‌تواند مؤمنین به خود را از حیث اعتقادی و رفتاری سعادتمند سازد و برنامه زندگانی‌آنها باشد و انسان را به سعادت دنیوی و اخروی برساند. 
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 
1 . خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مطهری (مجموعه آثار، ج 14). 
2 . تاریخ جامع ادیان، جان بی ناس. 
3 . آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی.

[1] . حسینی، سید محمد مرتضی، تاج‌العروس، تحقیق محمد الطناحی، دارالهدایه، 1339ق، ج16، ص 495. 
[2] . بی‌ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ پنجم، 1370، ص 468. 
[3] . مطهری، مرتضی، مجموعه‌آثار، (خدمات متقابل اسلام و ایران)، انتشارات صدرا، چاپ سوم، 1419 ق، ج14، ص 219. 
[4] . همان، ص 260. 
[5] . تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 152، به نقل از مجموعه آثار، ج 14، ص 262. 
[6] . توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان، انتشارات سمت، چاپ اول، 1379، ص 66. 
[7] . تاریخ جامع ادیان، ص 482. 
[8] . مروج الذهب، ج 1، ص 152، به نقل از مجموعه آثار، ج 14، ص 249. 
[9] . ر.ک: مجموعه آثار، ج 14، ص 251. 
[10] . ر.ک: دستخواه، جلیل، اوستا، ج 2، ص 715 و 716، فرگرد پنجم ص 46 و 57، انتشارات مروارید، چاپ اول، 1370. 
[11] . اوستا، ج 2، ص 822 وندیداد فرگرد چهارم.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۱۷

آیین زرتشت از دیدگاه آرتور کریستینسن




یکی از شیوه های نقد مناسب آیین زرتشت این است که از نگاشته های پژوهشگران چرب‌دست استفاده شود. به عنوان نمونه در مقاله زیر بر اساس نوشته های آرتور کریستینسن نکاتی تقدیم می شود:
1.این فرد،حدود سی سال مشغول تحقیق در مورد حکومت ساسانی(که حکومتی مذهبی_زرتشتی بود)، بوده است.از آنجا که این حکومت بسیار مذهبی بوده است لذا توضیحات این مورخ در مورد دین زرتشت بسیار مهم و معتبر است.
2.نویسندۀ مورد نظر نویسنده ای بی طرف یا حتی شاید بتوان گفت که طرفدار ساسانیان است، چنانکه سربازان مسلمان را که ساسانیان را سرنگون کردند،در کتابش قومی وحشی،مینامد.
پیشاپیش به کسانی که از عنوان کتاب کریستینسن ایراد میگرند که این کتاب مربوط به ساسانیان است و بین زمان ایشان و زرتشت(ع) فاصلۀ زیادیست، عرض میکنم که این نویسنده به علت اینکه ساسانیان حکومتی مذهبی بودند تحقیقات زیادی هم در مورد زرتشت کرده است که اگر کتاب را بخوانند متوجه میشوند.


آرتور کریستینسن مؤلف کتاب "ایران در زمان ساسانیان" میگوید:

« اکثر دانشمندان بر آنند که مزدای ایرانیان که به معنای دانا و بزرگترین اهورا میباشد، همان ورونه قدیم است، که نام اصلیش در نزد اقوام ایرانی فراموش شده است.از لحظۀ ورود ایرانیان به عرصۀ تاریخ، ما به دو شکل مختلف از مذهب ابتدایی آنها برخورد میکنیم.یک دسته به پرستش میترا(در متون ایرانی:میثره miθra) مشغولند،که در این هنگام در رأس دیوها قرار دارد و دستۀ دیگر، که خدای بزرگ آنها مزدا است...

زردشت پیامبر نیز از میان این دسته در نقطه ای از ایران شرقی ظهور کرد(نیبرگ،دین،ص 260 به بعد) زردشت در گاتاهای خود که نوعی موعظات نبوی به شعر بود، آیین پرستش مزدا را اصلاح و آنرا بر پایۀ محکمی استوار کرد.»(ایران در زمان ساسانیان، ص 14)



لذا معلوم میشود که زرتشت(ع) اولین کسی نبوده است که (در بین ایرانیان) سخن از پرستش مزدا زده است و مانند هر پیامبر دیگری برای اصلاح در مکتب توحید آمده است.



آیا آئین زرتشت امروزی به یک خدا اعتقاد دارد؟




باز هم پاسخ منفی است:


«در بین یاوران مزدا با شش ایزد برخورد میکنیم، که بعد از زردشت بر آنها نام مشترک "امشاسپند" نهاده اند. و آنها از این قرارند: وهومنه(بهمن،اندیشۀ نیک)، اشه(نظم نیکو یا حقیقت)، خشثره(تسلط)، آرمیتی(تقریبا":پاکی روح)، هوروتات(خرداد،کمال یا صحت)و امرتات(امرداد،بی مرگی)،در رأس این شش امشاسپند باید سپنتامینو(گوهر یا خرد توانا،که نوعی تجلی ذات مزدا میباشد) را قرار داد و بدین ترتیب تعداد امشاسپندان هفت است.در گاتاها هنوز این شش یا هفت امشاسپند دستۀ بخصوصی نیستند و همچنین در آنجا دو ایزد،سروش و اشی، را باز میابیم که سابقا" در گرد مهر بودند(یعنی جزء ایزدهای میترا پرستان محسوب میشدند!!)در گاتاها هنوز تا اندازه ای روابط بین ایزدان و قوای طبیعت و عناصر دیده میشود،مثلا" آرمیتی الهۀ زمین است»(ایران در زمان ساسانیان،ص 15)



دوستان عزیز برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این ایزدها(!) میتوانند به بخش پیوست کتاب اوستا(به گردآوری جلیل دوستخواه) مراجعه کنند.



با توجه به این تفصیلات، راهی نداریم جز اینکه که یا بگوییم که دین زرتشت هم مثل بسیاری از مذاهب ساختگی مکتبی کفرآلود بوده است یا اینکه بگوییم دین زرتشت هم مثل مثل آئین یکتاپرستی که در بین اعراب جاهلی به شرک گرایید،دچار تحریف شده است.چنانکه آرتور کریستینسن میگوید:

« دین زردشت،یکتاپرستی ناقص است:در این دین ایزدان بسیار وجود دارند، ولی میتوان گفت که آنها تجلیات ذات مزدا و در عین حال مجریان ارادۀ اویند، که یگانه خواست خداییست. »(ایران در زمان ساسانیان،ص16) چنانچه میبینید نویسنده قصد دارد چند خدای موجود در آیین زردشت را با توجیهات مسیحیان توجیه کند.اگر این توجیه را نیز بپذیریم مشخص میشود که از نظر آئین زرتشت توحید مثل توحید مسیحیون مخدوش شده است.در واقع این مکتب نیز چون دین مسیح دستخوش تحریفاتی شده است.(در مورد اینکه خدا در چیزهای دیگر تجلی نمیکند بعدا" سخن میگوییم)



آیا اوستا تحریف شده است؟



پاسخ به این سؤال مثبت است:



"بین اوستای معروف به «قدیم»، که گاتاها هسته و مغز آنرا تشکیل میدهد و «اوستای جدید» چه از لحاظ افکار دینی و چه از لحاظ مقام خدایان و ایزدان فرق بارزی وجود دارد.چون پس از زردشت نتوانسته اند خدایان و ایزدانی که مقبول عامۀ مردم بودند،به کلی از میان ببرند،ناچار این ایزدان را در ردیف ایزدان مخصوص گاتاها قرار دادند(!) یشتهای قدیم،در ستایش ایزدانی چون میثره(میترا) و اردوی سورا آناهیتا و ستارۀ تیشتریهtištrya(تشتر که آنرا با شعرای یمانیsirius یکی میدانند)،ورثرغنه(بهرام) و خورنه(فر،خره) و فروشیها(فروهرها،فرشته های حافظ مؤمنان) و غیره با افکار و عقاید زردشتی تطبیق شد و علاوه بر آن یشتهای جدیدی طبق آئین زردشت سرودند.



این عمل زمانی انجام شد که کیش زردشت هنوز محدود به نواحی شرقی ایران بود.بعدها این جنبش دینی ماد را فراگرفت و طبقۀ روحانیون آنجا یعنی «مغان» عاملان غیور و سرسخت و متعصب این کیش شدند.تاریخ زردشتی شدن ماد بدرستی معلوم نیست،همینقدر میدانیم که در زمان داریوش و خشیارشا، قوم ماد زردشتی بود،درحالی که پارسها از یک نوع مزداپرستی غیر زردشتی پیروی میکردند.از این پس سرزمین ماد مرکز دین زردشت به شمار آمد و این دین در تحولات بعدی خود تحت تأثیر افکار طبقۀ مغ قرار گرفت و در نتیجه طراوت خویش را از دست داد و در قالب اصول فقهی خشک و خسته کننده ای درآمد.دستورات دینی جدید برای تنظیم جزئیات زندگی مؤمنان وضع شد و اینان ناگزیر بایستی خود را از شر حملات عدۀ کثیر از شیاطین و عفریتهای گوناگون،که دیو نام گرفتند،حفظ کنند.به داستان رستاخیز و روز شمار، تفاصیل و شاخ و برگ زیادی افزودند،که طبق آنها از نطفۀ مخفی زردشت تا سه هزار سال در هر هزاره یک منجی خواهد آمد و با ظهور آخرین منجی یعنی استوت ارته،که سوشیانت یا منجی اصلی و اخص است،این دنیا پایان میپذیرد...



کتاب موسوم به وندیداد(وی دیوه داته یعنی «قانون ضددیو») در چنین محیطی نوشته شده است.این کتاب به زبان اوستایی است،که هر چند زبان مادها نبود،در آنجا هم همچنان برای تألیفات دینی به کار میرفت."(ایران در زمان ساسانیان،ص17)



پس بنا بر شواهد تاریخی دین زردشت و سرودهای او(اوستا) پس از مدت کوتاهی دچار تحریف شده است.البته آنچه باور به سوشیانت است را ما قبول داریم ولی اینکه هر هزار سال یکبار یک منجی بیاید و در سومین هزاره سوشیانت چیزیست که اشتباه بودن آن بدیهیست چه نه تنها بیش از سه هزار سال از زرتشت گذشته و سوشیانتی رؤیت نشده بلکه جای سؤال است که منجی هزارۀ قبلی که بوده است؟
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۱۶

دلایل تعدد زوجات پیامبر
برخی از مخالفان اسلام، که مفهوم زندگی را جز ارضای تمایلات جنسی و اشباع غرایز و امیال حیوانی چیز دیگری نمی دانند، هر روز به عناوین مختلف و صورت های گوناگون اشکالات و شبهاتی را به اسلام و احکام مقدّس آن و نیز شخص پیامبر(صلی الله علیه وآله) وارد می کنند; از جمله اینکه: فلسفه تعدّد همسران پیامبر چه بوده است؟ چرا پیامبر با ازدواج های متعدد از قانون چهار زن دایمی که بر مسلمانان تشریع گردیده، تجاوز کرده است؟ آیا پیامبر با توجه به وظیفه سنگین و رسالت بزرگی که بر عهده داشت، سزاوار بود همسران متعدّدی اختیار کند؟ و سرانجام اینکه: آیا تعدّد همسران پیامبر از روی شهوت و هوسرانی نبوده است؟ (البته به اصل مسئله تعدّد زوجات در اسلام نیز اشکالات و شبهات زیادی وارد شده است که پاسخ به آن خود نوشتار مفصّل و مستقلی می طلبد و از عهده این مقاله خارج است.)
این شبهه در ذهن برخی از محققان و اندیشمندان غربی چنان ریشه دوانیده که عامل شهوت را مسلّم پنداشته اند; مسئله ای که آنها را از دست یافتن به حقیقت بازداشته است. گوستاولوبون که تحقیقات گسترده ای درباره اسلام انجام داده است، در کتاب تمدّن اسلام و عرب می گوید: «اگر از پیامبر بتوان انتقادی کرد، فقط همان محبّت مفرطی است که به زن داشته است.»([1])
شبهه مذکور اگرچه در ابتدا توسط معاندان اسلام و یا جاهلان به تاریخ اسلام و شخصیت واقعی پیامبر(صلی الله علیه وآله)مطرح گردید، لیکن به دلیل ظاهر فریبنده ای که دارد، می تواند در افکار عده ای از مسلمانان که اطلاعات عمیق دینی و مذهبی ندارند نیز، در حد سؤال، مطرح گردد. از این رو، نوشتار حاضر بر آن است تا با تشریح فلسفه و علل ازدواج های پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)، اهداف عالی و مقدّس و نیز شخصیت حقیقی آن حضرت را، که از این اتّهامات ناروا به دور است، مشخص سازد. اما پیش از آن به طور اجمال به تعداد همسران و فرزندان آن حضرت اشاره می شود.

همسران و فرزندان پیامبر(صلی الله علیه وآله)

مورخان در تعداد زنان پیامبر(صلی الله علیه وآله) اختلاف نظر دارند. برخی مانند ابن هشام تعداد آنان را سیزده([2]) و بعضی مانند مسعودی([3]) و ذهبی([4]) پانزده و کسانی مثل حاکم([5]) و ابن سعد([6]) تا هجده نفر دانسته اند. سبب این اختلاف آن است که بعضی از مورخان، آن تعداد از زنانی را که به عللی از پیامبر(صلی الله علیه وآله)جدا شدند و یا کنیز آن حضرت محسوب می شدند (مثل ماریه قبطیه([7])) جزو همسران تلقّی کرده اند. اما آنچه مورد اتّفاق مورخان بزرگ شیعه و اهل سنت می باشد این است که اولا، تعداد همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) تا زمان تحریم انتخاب همسر ـ که با نزول آیه 52 سوره احزاب ([8]) اعلام گردید و پیامبر(صلی الله علیه وآله) با آنها هم بستر شد ـ یازده نفر بودند. و ثانیاً، هنگام رحلت آن بزرگوار، نه تن از همسران آن حضرت زنده بودند. اسامی آن یازده نفر از این قرار است: خدیجه، سوده، عایشه، زینب دختر خزیمه، حفصه، امّ سلمه، زینب دختر جحش، جویریه، امّ حبیبه، صفیه و میمونه. از میان اینها حضرت خدیجه کبرا و زینب دختر خزیمه در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه وآله) از دنیا رفتند.
پیامبر(صلی الله علیه وآله) از بین همسران خود تنها از خدیجه صاحب فرزند شد. خدیجه فرزندانی به نام های زینب، امّ کلثوم، رقیه، فاطمه، قاسم و عبدالله (ملقّب به طیّب و طاهر) به دنیا آورد. خداوند نخواست همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله)پس از خدیجه از او صاحب فرزند شوند، مگر کنیز آن حضرت به نام ماریه قبطیه، که از پیامبر صاحب فرزندی به نام ابراهیم شد.([9])
گفتنی است که پیامبر زمان تولّد ابراهیم، همه فرزندان خود بجز حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) را از دست داده بود و آن حضرت(علیها السلام)هم در خانه شوهر به سر می برد.

علل تعدّد همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله)

این علل را می توان به دو قسم عمومی و اختصاصی تقسیم کرد. ما ابتدا به علل عمومی، که همه ازدواج های پیامبر اسلام را به طور کلّی شامل می شود، اشاره می کنیم و سپس به علل اختصاصی هر یک از ازدواج ها به طور جداگانه می پردازیم:
علل عمومی

در این بخش ابتدا به نظریات بعضی از اندیشمندان اسلامی و سپس دیدگاه های تعدادی از محققان غربی اشاره می کنیم. علّت کلّی ازدواج های پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بر اساس مصالح و حکمت هایی بود که در انجام مأموریت الهی به آنها نیازمند بود; چرا که اگر هدف عیش و نوش و شهوترانی بود، همانند پادشاهان و سلاطین به جای زنان سالخورده و بیوه، دختران زیبا را اختیار می کرد. محمّد رشیدرضا صاحب تفسیر المنار می نویسد: «حکمت عمومی که آن حضرت را در سال های آخر عمر و ایّام کهولت و اشتغال به تدبیر امور مردم و هنگام دفاع از دشمنان مهاجم وادار به ازدواج نمود، بر اساس یک سیاست بسیار عالی و روشی پسندیده بود.»([10])
به عبارت دیگر، یکی از علّت های این ازدواج ها محکم کردن ستون های ساختمان دین و ثابت نمودن پایه های اسلام بود. اشتیاق به دعوت اسلامی، حضرت را وادار کرد تا پیوند دامادی با کسانی ایجاد کند که بتوانند به عنوان تکیه گاهی برای او نیرویش را برای دعوت مردم به اسلام، چندین برابر کنند. علّت دیگر این ازدواج ها، مهر و شفقت و دلسوزی و رحمت آن حضرت نسبت به زنان بیوه و بی یاور بود. اگر نیروی هوا و هوس و عشق و شهوت بر نفس پیامبر غالب بود، پیش از نبوّت می توانست هر زنی را اختیار کند; او در آن زمان در ابتدای جوانی و کمال نیرومندی بود و هیچ قانونی نمی توانست بین او و خواسته هایش مانع شود، بخصوص که آن حضرت از این جهت مورد رغبت و توجّه شدید مردم بود و همه علاقه مند بودند هر زنی را تقدیم او کنند، اما آن حضرت هرگز این کار را نکرد.
به رغم اینکه مردان عرب آن روز بر حسب عادت، زنان زیادی (حتی بیش از ده زن) می گرفتند، امّا پیامبر اسلام پیش از بعثت تنها با حضرت خدیجه ازدواج کرد. شهید مفتح در این باره می نویسد: «محمّد در سن جوانی و در بحبوحه قدرت غریزه جنسی با زن سالخورده به سر می برد. یعنی او در حالی که 25 سال دارد، خدیجه 40 ساله را به عنوان همسری می پذیرد، 25 سال یا 24 سال با همین زن زندگی می کند و همسر دیگری اختیار نمی نماید... زنانی را که پیغمبر به عنوان همسری انتخاب نمود نوعاً سالخورده و شوهر رفته بودند که پیامبر اسلام شوهر دوّم یا سوّم آنان محسوب می شد، اگر انگیزه او در این ازدواج ها پاسخ تقاضای غریزه بود، باید به دختران و زنان زیبا و جوان بسیاری که افتخار می کردند پیغمبر اسلام آنان را بپذیرد اعتنا و توجهی می نمود و خواسته آنان را قبول می کرد، در حالی که حضرت این گونه پیشنهاد را رد می کرد.»([11])
مرحوم کاشف الغطاء علل تعدّد همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) را چنین بیان می کند: پیامبر اسلام با قبول کثرت زوجات و همسران متعدّد خواسته است نمونه بارز و برهان روشن خویشتن داری، استقامت و رعایت مساوات و عدالت را مجسّم سازد. آن حضرت در تمام ادوار زندگی خانوادگی مظهر کامل عدالت و انصاف بود. با اینکه زنان آن بزرگوار از نظر سن و جمال و شرایط خانوادگی و حسب و نسب همگی در یک سطح نبودند و اختلافات فاحشی در جهات نامبرده داشتند، در عین حال،
همگی در پرتو عدالت و مساوات و رعایت شأن یکدیگر، بدون کوچک ترین اختلاف و ناراحتی با هم به سر می بردند... و تنها خواسته شان این بود که در روز قیامت به عنوان همسر پیامبر اسلام محشور گردند.
کسی که شرح زندگانی رسول خدا را مطالعه کند، در ذهن خود این گونه مجسّم می کند که پیامبر همانند شخص فارغ البالی است که هیچ گونه غم و اندوه و اهل و عیال و یا هیچ گونه علاقه و ارتباطی با زن نداشته است. دلیلش آن است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در طول زندگی خود با همسران متعدّد، همواره به عنوان فرمانده لشکر اسلام، تبیین کننده احکام دینی، قاضی خصومت ها، برپا کننده نماز جماعت، زاهد و عابد (که گاهی از کثرت عبادت پاهایش ورم می کرد و شب تا صبح در تهجّد و شکرگزاری به سر می برد) مطرح بود. حال چنین کسی چگونه توانسته است زنان متعدّد را اداره کند و افکارش را از توجه به مسائل اساسی و بنیادی اسلام باز ندارد؟ آیا این خود یک معجزه نیست؟ و آیا حقیقت جز این است که این ازدواج ها مصالح و عللی ماورای شهوت و هوای نفس دربر داشته است؟([12])
عباس محمود عقاد پس از بیان علل عمومی و اختصاصی می گوید: «هیچ یک از همسران رسول خدا، به تشرّف زوجیت وی نایل نیامدند مگر اینکه مردانگی و شرف یا مصلحت مردم و بزرگداشت آیین اسلام موجب آن گردید و آنچه در این وصلت ها محلّی نداشت، هواپرستی و خوددوستی بود.»([13])
مرحوم علّامه طباطبائی در تفسیرالمیزان می فرماید: افرادی که محبّت مفرط به زن و شهوت و عشق دارند فریفته آرایش و زینت و عاشق جمال و دلربایی ها و طراوت سن جوانی می گردند، در حالی که این گونه خصوصیات با زندگی و روش آن حضرت منطبق نمی گردد; چون با بیوه زنان و زنان پیر و سالخورده ازدواج کرد. پیامبر اکرم زنان خود را میان کامجویی دنیوی و گرفتن طلاق مخیّر می سازد: یا خدا و پیامبر را بگیرند و دنیا را رها سازند و یا دنیا و زینت آن را انتخاب کنند و از پیامبر طلاق بگیرند (آیات 28 و 29 سوره احزاب).([14]) که این عمل نیز با وضع مرد زن دوست و جمال پرست نمی سازد. علاوه بر اینکه «رفتار آن جناب با زنان و احیای حقوق از دست رفته آنان در قرون جاهلیت و تجدید حرمت به باد رفته شان و احیای شخصیت اجتماعی شان، دلیل دیگری است بر اینکه آن جناب زن را تنها یک وسیله برای شهوترانی مردان نمی دانسته و تمام همّش این بوده که زنان را از ذلّت و بردگی نجات داده و به مردان بفهماند که زن نیز انسان است.»([15])
دکتر هیکل نیز در این باره می گوید: پیامبر کسی نبود که هوس بر عقل او غالب شود و از این رو، زنانی را که به عقد خویش در آورد، به اقتضای عشق و شهوت نبود. سخنان مستشرقان درباره زن دوستی پیامبر چنان ناپسند و پوچ است که درباره مردان عادی و مادی نیز روا نیست تا چه رسد به فرد بزرگی که پیغمبری او صحنه زندگانی و جریان تاریخ جهان را عوض کرده است.([16])
وی همچنین معتقد است که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)در اثنای جنگ های مسلمانان که گروهی از آنان کشته می شدند و طبعاً زنانشان بیوه می ماندند، اقدام به ازدواج با آنها می کرد. آیا واقعاً تعدّد زوجات پس از جنگ ها و شورش ها که هزاران نفر تلف می شوند و عده زیادی از زنان بی شوهر می مانند، بهتر از اکتفا به یک زن نبود؟([17])
هیکل در پاسخ به این سؤال که چرا پیامبر(صلی الله علیه وآله)ازدواج با بیش از چهار زن را بر دیگران حرام کرده اما برای خود جایز شمرده و بیش از چهار همسر اختیار کرده است، می گوید: آیه 3 سوره نساء([18]) که انتخاب همسر را به چهار زن محدود می کند، در اواخر سال هشتم هجرت نازل گردید و تا زمان نزول این آیه محدودیتی در کار نبود و همه مسلمانان می توانستند بیش از چهار همسر داشته باشند و تمام ازدواج های رسول خدا قبل از آن تاریخ صورت گرفته بود; چون آخرین ازدواج با میمونه بودکه 
در سال هفتم هجرت واقع گردید، و پیامبر اسلام بعد از نزول این حکم الهی دیگر همسری اختیار نکرد.([19])
محمّد محمود صواف علت تعدّد همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله)را این چنین بیان می کند: تعدّد همسران پیامبر خود یکی از عوامل اصلی و مهم تبلیغ و گسترش دین اسلام بوده است. به اعتقاد وی هرگاه دعوتگران زیاد شوند، توجه مردم به آن دعوت زیاد شده و طرفداران و حامیان آن دعوت چندین برابر می شوند. بدیهی است که اگر این دعوت همراه با پیوند خویشاوندی باشد، مؤثرتر و ماندگارتر است. رسول خدا در مورد اکثر ازدواج های خود (به جز ازدواج با زینب دختر خزیمه، امّ سلمه و زینب دختر جحش که از قبل نسبت فامیلی با پیامبر داشتند.) چنین هدفی را دنبال می کرد، به گونه ای که هر یک از این همسران، دعوتگرانی برای اسلام شده و هر کدامشان به تنهایی مدرسه ای برای آموزش مردم و مربیانی برای زنان و مردان امّت اسلامی در همه موضوعات زنانگی، احکام شرعی، آداب زناشویی و دستورات اسلامی محسوب می شدند. سیاست رسول خدا در زمینه ازدواج با زنان متعدّد، همان سیاست هوشیارانه ای بود که دعوت اسلامی در آن زمان اقتضا می کرد.([20])
احمد جاد المولی در این باره می گوید: تعداد قابل توجّهی از احکام اسلامی مختص به زنان بوده است. در اوایل ظهور اسلام بیان این احکام به عهده شخص پیامبر بود. امّا از آنجا که پیامبر بسیار با حیا بود پاسخ به سؤالات زنان برایش بسیار مشکل بود و از طرفی هم نمی خواست هیچ سؤالی بدون پاسخ بماند و چه بسا زنان هم به خاطر شرم و حیایی که داشتند از پرسیدن از رسول خدا امتناع می کردند. بنابراین، بهترین راه حل این بود که احکام زنان از زبان کسانی بیان شود که رابطه همسری با پیامبر داشته باشند تا صفت حیا مانع بیان احکام اسلامی نشود. بدون شک تعدّد همسران پیامبر نقش بسیار مهمی را در ترویج و عمل به احکام اسلامی (به ویژه احکام زنان) ایفا کرد.([21]) و به تعبیر محمّد رشید رضا اگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) یک همسر اختیار می کرد، یقیناً تأثیر نه همسر در تعلیم احکام زنان را نداشت.([22])
استاد مهدی پیشوایی قراین و شواهدی را در مورد ازدواج های پیامبر ذکر می کند که بر انگیزه مقدّس و نیّت پاک آن حضرت دلالت دارد. ما در اینجا به سه مورد آن اشاره می کنیم:
الف. ازدواج های بعدی پیامبر ]پس از خدیجه[ پس از پنجاه سالگی او (اندکی پیش از هجرت و اغلب بعد از هجرت) بوده که از طرفی، سال های پیری و از طرف دیگر، دوران گرفتاری ها و اوج مشکلات سیاسی، اجتماعی و نظامی آن حضرت بوده است. آیا می توان باور کرد که کسی با این وضع در فکر هوسرانی باشد؟ آیا اصولا پیامبر، در مدینه فرصت پرداختن به این گونه کارها را داشت؟
ب. آیا زندگی با زنانی که دارای اخلاق و سلیقه های گوناگون بودند و برخی از آنها با ناسازگاری ها و حسادت های زنانه، همواره پیامبر را رنجانده و آزرده خاطر می ساختند([23]) با عیش و خوشگذرانی سازگار است؟
ج. هر یک از همسران پیامبر از یک قبیله بودند و با هم هیچ خویشاوندی نداشتند. آیا وصلت با قبایل مختلف، تصادفی بود ]یا به خاطر ایجاد علقه میان قبایل و ترویج و تقویت اسلام[؟([24])
البته دلایل دیگری را نیز می توان با توجه به شرایط آن روزگار در نظر گرفت; از جمله اینکه: زنان در آن روزگار نیازهای گوناگونی از قبیل نفقه، خوراک و پوشاک داشتند که تهیه آنها با توجه به اوضاع صدر اسلام ـ که مسلمانان از مکه به مدینه مهاجرت کرده بودند و مانند آوارگان بی پناه بر روی سکویی به نام صفّه([25]) زندگی می کردند ـ بسیار مشکل بود. علاوه بر آن، برای زنان ممکن نبود همچون مردان در صفّه اجتماع کنند، بلکه به مأوا و مسکنی که دارای امنیت باشد نیاز داشتند. خداوند در آیات 59 تا 61 سوره احزاب([26]) علاوه بر دستور حجاب به زنان، به منافقان و بیماردلان مدینه که برای زنان ایجاد مزاحمت می کردند هشدار می دهد که اگر از کار خود دست برندارند، درگیر جنگ شدید با پیامبر و اخراج از مدینه و حتی محکوم به قتل خواهند شد.
از طرفی، در آن روزگار پیوندهای قبیله ای محکم ترین و مطمئن ترین پیوندها بود. از این رو، چون زنان بیوه مهاجر که از قبیله های خود جدا شده بودند از این حمایت و پشتیبانی برخوردار نبودند، تزویج انصار با آنها راه حل مناسبی به نظر می رسید.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) با ازدواج های خود بخصوص با زنان بیوه مهاجر، اولا مشکل تعدادی از این زنان را برطرف کرد و آنها را تحت حمایت و سرپرستی خود قرار داد و ثانیاً، اوج ایثار و فداکاری خود را در مقام عمل به انصار نشان داد تا آنها نیز برای این کار تشویق شوند و سرپرستی زنان بیوه مهاجر را بر عهده بگیرند.([27])
اگرچه اصل شبهه موردنظر توسط برخی مستشرقان جاهل یا کنیه توز مطرح شده است، امّا بعضی دیگر از آنها با تحقیقات گسترده به حقیقت مسئله پی بردند. اکنون به نظریات تعدادی از آنها اشاره می کنیم:
جان دیون پورت با توجه به آیه تخییر([28]) که زنان پیامبر را میان دو امر طلاق و ترک زینت مخیّر گذاشت، می گوید
«عده ای اهل عناد و الحاد و دسته ای از کوته نظران تصوّر می کنند که رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) از راه هوای نفس با زنان متعدّدی ازدواج کرده است. متأسفانه تصوّر این اشخاص به صورت گمان و از گمان به صورت شبهه و از شبهه به صورت سوءظن و از سوءظن به درجه سخافت رأی می رسد. ولی چیزی ]که[ نزد من مسلّم است این است که همه این افراد مردمی کوتاه نظر و نادان هستند; زیرا آیه قرآن که اساس آن حاکی از نفی زینت و منع همه زنان پیغمبر از استعمال آن است، و از آن گذشته رابطه زناشویی را بر اساسی قرار می دهد که مطلقاً منافی زندگانی جنس لطیف است، و ضمناً ارتباط بین پیغمبر و زنانش را به طرز روشنی که کاملا مخالف هوا و هوس است، بیان می نماید و از این بالاتر می بینیم که خداوند متعال به پیغمبر دستور می دهد که در غیر این صورت همه آنان طلاق بگیرند و مانند سایر زنان از هوس های زنانه در مورد استعمال زیور و زینت برخوردار شوند، و الاّ با طبیعت دیگری که مخالف طبیعت دنیوی است خو گرفته و راه زهد پیش گیرند. هر کسی می تواند به سهولت تشخیص دهد که همه اطراف و جوانب این آیه، بر خلاف شهوات و تمایلات نفسانی است; زیرا در عرف شهوت پرستی هیچ گاه کلماتی بدین صورت صریح و قاطع و تا حدّی خشن استعمال نمی شود... .
دلیل دیگر بر برائت رسول اکرم از هوسرانی این است که زوجاتش را از نظر تمتّع که نیروی خیال عامل آن است تزویج ننمود; زیرا اگر ازدواج وی مولود شهوت بود، لازمه آن استعمال زینت و زیور، و نمایش ظرافت و زیبایی است، در حالی که رسول اکرم با کمال صراحت آنها را از استعمال زینت منع نمود تا جایی که اگر تحمّل پذیرفتن این امر را نداشته باشند، می توانند طلاق بگیرند. با توجّه به این سابقه آیا جا دارد که کسی این نحوه فکر را جزو افکار شهوانی بداند و آیا غیر از نمایش کمال انسانیت در این عمل نکته دیگری ملاحظه می شود و آیا تبعیت نُه زن از پیغمبر معظم و صرف نظر کردن از زینت، جز این است که ما آن را دلیل بر وصول به مرحله کمال انسانیت و حصول درجه عالی عظمت بدانیم.»([29])
توماس کارلایل معتقد است «به رغم دشمنان، هرگز محمّد مرد شهوت پرست نبود، از روی ستم و عناد او را متهم به شهوترانی نموده اند. چقدر ستم و بی انصافی است که شخصی مانند محمّد(صلی الله علیه وآله) را به شهوترانی متّهم کنیم... . میان محمّد(صلی الله علیه وآله) و شهوت و لذّت پرستی بسیار فاصله است.»([30])
گئورگیو شرم و حیا را ویژگی ممتاز پیامبر می داند و پس از نقل داستان هایی درباره حیای پیامبر(صلی الله علیه وآله) می نویسد: «با اینکه پیغمبر نه زن داشت مردی بود بسیار با حیا و چندین روایت راجع به شرم و حیای محمّد(صلی الله علیه وآله) در کتب تذکره نویسان اسلامی دیده می شود.»([31])
بدین سان، از نظر بعضی اندیشمندان غربی هم ازدواج های پیامبر(صلی الله علیه وآله) به خاطر شهوترانی و هوا و هوس نبوده است، بلکه علت آن را باید در مقاصد عالی و اهداف تبلیغی، اسلامی و انسانی پیامبر(صلی الله علیه وآله) جستوجو کرد.
علل اختصاصی

خدیجه کبرا: او 68 سال قبل از هجرت در یکی از خانواده های اصیل و شریف مکه چشم به جهان گشود. پدرش خویلد یکی از اشراف و ثروتمندان قریش به شمار می رفت و مادرش فاطمه یکی از زنان باعفّت و نامدار مکه بود. خدیجه در ایّام جاهلیت جزیرة العرب در اثر پاکی و نجابت به «طاهره» معروف بود. مطابق قول مشهور او قبلا دو بار ازدواج کرده و همسرانش از دنیا رفته بودند و هنگام ازدواج با رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)، چهل سال داشت. خدیجه نخستین زنی بود که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در بحبوحه جوانی و در سن 25 سالگی، یعنی در بهار طراوت و شادابی با او ازدواج کرد و قریب 25 سال (پانزده سال قبل از بعثت و ده سال بعد از آن) با وی زندگی کرد. تا وقتی او زنده بود، پیامبر(صلی الله علیه وآله)همسر دیگری اختیار نکرد. خدیجه در سال دهم بعثت (سه سال قبل از هجرت) در مکه از دنیا رفت.
خدیجه نخستین زنی بود که به رسالت پیامبر اسلام ایمان آورد و پشت سر آن حضرت نماز خواند و در راه خدمت به اسلام از هیچ کمکی دریغ نورزید، تا حدّی که بعضی از مورخان کمک های مالی این بانوی فداکار را از عوامل مهم گسترش اسلام قلمداد کرده اند. او که شیفته خلق و خوی رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)شده بود، افرادی را فرستاد تا پیامبر را تشویق به خواستگاری از او نمایند. در نهایت نیز این امر تحقق یافت.
البته کسی در مورد این ازدواج پیامبر شبهه ای وارد نساخته است; چون اوّلین ازدواج پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود و خدیجه نیز طبق قول مشهور بیوه زنی بود که قبلا دو بار شوهر کرده و پانزده سال بزرگ تر از پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود. اگر این ازدواج پیامبر(صلی الله علیه وآله) از روی شهوت بود، به جای خدیجه یک دختر جوان انتخاب و یا در کنار او همسران دیگری اختیار می کرد، اما پیامبر(صلی الله علیه وآله) با اینکه حضرت خدیجه تمام ثروتش را در اختیار او گذاشته بود و کاملا تسلیم او بود و هیچ مشکلی حتی ازدواج مجدّد برایش ایجاد نمی کرد، تا وقتی خدیجه زنده بود، همسر دیگری اختیار نکرد.
همچنین پیامبر هیچ انگیزه و یا منفعت شخصی از ازدواج با خدیجه، به خاطر ثروت و سرمایه او نداشت; چون از سرمایه خدیجه جز در راه اعتلای دین اسلام استفاده نمی کرد. شهید مطهّری در این باره می فرماید: «عجیب این است: حالا که همسر یک زن بازرگان و ثروتمند شده است، دیگر دنبال کار بازرگانی نمی رود. تازه دوره وحدت یعنی دوره انزوا، دوره خلوت، دوره تحنّف و دوره عبادتش شروع می شود. آن حالت تنهایی، یعنی آن فاصله روحی که با قوم خودش پیدا کرده است، روز به روز زیادتر می شود.»([32])
سوده: او دختر زمعة بن قیس از تیره عبد شمس بود. نخست با سکران بن عمرو که مسلمان بوده و به حبشه مهاجرت کرده بود، ازدواج کرد. شوهرش در حبشه، در راه خدمت به اسلام درگذشت. او پس از مرگ شوهرش تنها و بی سرپرست ماند و برای تأمین زندگانی خود در آن محیط غریب، پر تعصّب و شرک آلود، چاره ای جز این نداشت که برای تأمین معاش خود یا از آیین اسلام دست بردارد و به خاندان بت پرست و مشرک خود بپیوندد یا یک همسر مناسبی از مسلمانان پیدا کند. «او اگر به اقوامش برمی گشت یا به قتلش می رساندند و یا شکنجه اش می کردند و یا به گرویدن به کفر مجبورش می کردند، لذا رسول خدا(صلی الله علیه وآله) برای حفظ او از این مخاطر با او ازدواج نمود.»([33])
بنابراین، پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) که تنها هدفش ترویج دین و تحکیم مبانی آن بود، به عنوان قدردانی از خدمات یک مهاجر اسلامی و به عنوان تقویت و دلداری به مسلمانان مجاهد دیگر، و نیز سر و سامان دادن به زندگی یک زن بیوه با او ازدواج کرد. علاوه بر اینکه «هیچ کس نگفته است که سوده جمال یا مال و مقامی داشت که این ازدواج به خاطر آن رخ داده است.»([34]) این ازدواج یک سال پس از رحلت حضرت خدیجه، یعنی سال 11 بعثت صورت گرفت. سوده در اواخر خلافت عمر در مدینه از دنیا رفت.
عایشه: او دختر ابوبکر بود. مشهور است که هفت ساله بود که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مکه از او خواستگاری کرد. (این امر از خواسته های ابوبکر نیز بوده است.) دو سال در عقد پیامبر، اما در خانه پدر بود و بعد از هجرت وارد خانه پیامبر شد. زندگی فردی و اجتماعی عایشه پر از حوادث و داستان های گوناگونی است. او یکی از خبرسازترین بانوان تاریخ اسلام است که وقایع و حوادث بسیاری رقم زده است. از این رو، کتاب های متعددی درباره او نوشته شده است.([35]) عایشه در سال 57 هجری از دنیا رفت و در بقیع دفن شد.
چنانچه ازدواج پیامبر(صلی الله علیه وآله) با عایشه به انگیزه زناشویی بود، باید آن حضرت با یکی از دختران بالغ و یا زنان بیوه جوان ازدواج می کرد تا لازم نباشد دو سال صبر کند تا عایشه بالغ شود. از این رو، می توان گفت: اموری همانند نزدیکی و پیوند با قبیله تمیم، برداشتن مشکل از سر راه ابوبکر و دلگرم کردن بیشتر او به اسلام علل این ازدواج بوده است.([36]) هیکل درباره ازدواج پیامبر با عایشه و همچنین حفصه دختر عمر می گوید: «عایشه و حفصه دختران ابوبکر و عمر بودند و محمد(صلی الله علیه وآله)می خواست به وسیله رشته خویشاوندی، آنها را با خود مربوط سازد... . علاقه و محبتی که نسبت به عایشه داشت بعد از ازدواج به وجود آمد و در هنگام ازدواج وجود نداشت، از این جهت نمی توان گفت او را به اقتضای محبّت به زنی گرفت; زیرا موقعی که از عایشه خواستگاری کرد هفت سال داشت و دو سال پس از آن زفاف رخ داد، نمی توان باور کرد که محمد(صلی الله علیه وآله) او را در سن هفت سالگی دوست می داشته است.»([37])
زینب دختر خزیمه: وی نوه دختری عبدالمطلب و دختر عمّه رسول خدا بود. شوهر قبلی او عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب بود که در جنگ بدر به شهادت رسید. او در مراحلواپسین زندگی خود به سر می برد که افتخار همسری پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)را پیدا کرد. این ازدواج در سال سوّم هجرت و در مدینه صورت گرفت.
زینب از نظر ثروت و جمال معروفیتی نزد مردم نداشت، و وقتی زن پیامبر شد دوره جوانی اش گذشته بود. تنها یتیم نوازی و دلجویی او از بیچارگان و درماندگان، زبانزد مردم بود، به حدّی که لقب «اُمّ المساکین» یا مادر بیچارگان به او داده بودند. پیامبر(صلی الله علیه وآله) از روی دلسوزی و به خاطر حفظ آبرو و حیثیت زینب و نیز برای حمایت از او با وی ازدواج کرد.
زینب تقریباً دو سال، یعنی تا سال پنجم هجرت، با پیامبر(صلی الله علیه وآله)زندگی کرد که از دنیا رفت. او تنها زنی بود که پس از حضرت خدیجه در ایام حیات پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) درگذشت.
حفصه: او دختر عمر و از زنانی بود که به مدینه هجرت کرد. همسرش خنیس بن عبدالله در اثر جراحت های فراوان در جنگ بدر از دنیا رفته بود. پس از وفات شوهرش، عمر به ابوبکر پیشنهاد کرد او را به همسری بپذیرد، ولی او قبول نکرد و عمر نگران شد. پس از وفات رقیه (همسر عثمان و دختر پیامبر)، عمر او را به عثمان پیشنهاد کرد و او نیز نپذیرفت. این موضوع عمر را سخت نگران کرد و زبان به شکایت نزد پیامبر گشود. پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: کسی که بهتر از عثمان است با حفصه ازدواج می کند (که مراد خودش بود).([38])
بنابراین، ازدواج پیامبر(صلی الله علیه وآله) با حفصه به خاطر دلداری دادن به عمر بود، بخصوص با توجه به اینکه ابوبکر و عثمان حاضر به همکاری و حل مشکل عمر نبودند. این ازدواج در سال سوّم هجرت و در مدینه رخ داد. حفصه در سال 45 هجری از دنیا رفت.
امّ سلمه: نام او هند دختر ابی امیّه حذیفة بن مغیره از قبیله مخزوم است. مادرش عاتکه دختر عبدالمطلب بود. بنابراین، امّ سلمه دختر عمّه پیغمبر بود. او یکی از بانوان پاکدامن و پرهیزکار، و طبق احادیث، پس از خدیجه کبرا از محترم ترین زنان پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)به شمار می رفت. نخست با پسر عمویش، ابوسلمه مخزومی، ازدواج کرد و فرزندانی نیز از او داشت. شوهرش در جنگ احد جراحت شدیدی برداشت و در اثر آن از دنیا رفت. چند ماهی سرپرستی فرزندان خود را به عهده داشت که در این مدت افرادی مانند ابوبکر و عمر از او خواستگاری کردند ولی او نپذیرفت. ام سلمه پس از خواستگاری رسول خدا(صلی الله علیه وآله) از وی، ابتدا نپذیرفت، ولی سپس قانع شد. وقایع مهمّی درباره او نقل می کنند که حاکی از مقام فضیلت و کمال اوست.
از جمله فضایل اخلاقی و پسندیده او این بود که دوست نداشت هیچ گونه مزاحمتی برای دیگران ایجاد کند. یکی از دلایل او بر ازدواج نکردن با پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز همین مسئله بود; چرا که وی دارای چهار فرزند از شوهر سابق خود بود و نمی خواست مزاحمتی برای پیامبر(صلی الله علیه وآله)ایجاد شود. امّا چون پیامبر پدر و رهبر امّت اسلامی بود، وظیفه خود می دانست که برای تأمین نیازهای امّ سلمه، دلداری دادن به او و سرپرستی فرزندان یتیمش اقدامی کند، از این رو، فرزنددار بودن امّ سلمه را مزاحمتی برای خود و مانع ازدواج ندانست و او نیز موافقت کرد. «پیداست که هدف پیامبر از این ازدواج، سرپرستی او و فرزندان یتیمش بوده است. آیا ازدواج با زنی بیوه و مسن، و نگهداری چهار کودک یتیم او، خود نوعی ریاضت نبود؟»([39]) دکتر هیکل نیز در این باره می گوید: «خاورشناسان گمان می کنند که محمد(صلی الله علیه وآله)امّ سلمه را به خاطر جمالش به زنی گرفت! اگر چنین بود از دختران مهاجران و انصار کسانی بودند که در جوانی و جمال و ثروت هزار مرحله از امّ سلمه پیش بودند و فرزندی نداشتند که بار دوش او شود، می توانست آنها را به زنی انتخاب کند... . به همین جهت، علاقه مسلمانان نسبت به او زیاد شد و در عین حال که او را پیغمبر خدا می دانستند، پدر مهربان خود می شمردند; زیرا او به حقیقت برای هر بینوا و ناکام و ناتوان و بیچاره و درمانده و یتیمی که پدرش در جنگ کشته شده بود، مانند پدری دلسوز و مهربان بود.»([40])
این ازدواج در سال چهارم هجرت رخ داد. امّ سلمه در سال 61 هجری در مدینه در گذشت و در بقیع دفن گردید. او آخرین همسر پیامبر بود که از دنیا رفت.
زینب دختر جحش: مادرش امیمه، دختر عبدالمطلب بود. و از این رو، او نیز همچون امّ سلمه، دخترعمّه پیامبر(صلی الله علیه وآله) محسوب می شد. پیامبر(صلی الله علیه وآله) او را در سال پنجم هجرت تزویج نمود. او در سال بیستم هجرت از دنیا رفت و در بقیع دفن شد.
چون شبهات مربوط به این ازدواج، با تأکید بیشتری مطرح شده، و حتی در زمان خود پیامبر نیز منافقان به این مسئله دامن می زدند، ما نیز علل این ازدواج را با تفصیل بیشتری بیان می کنیم.
شوهر سابق زینب، زیدبن حارثه بود. زید غلام خدیجه بود که پس از ازدواج با پیامبر، او را به عنوان خدمتگزار به شوهرش هدیه کرد. قبیله زید برای آزادی اسرای خود به مکه آمدند تا با پرداخت پول، آنها را آزاد نمایند. پدر زید نیز از پیامبر(صلی الله علیه وآله) درخواست خرید او را کرد. پیامبر(صلی الله علیه وآله) بدون هیچ گونه توقّع مادی، زید را بین آزادی و اقامت در مکه مخیّر گذاشت. روحیات پاک و عواطف عالی و اخلاق نیک پیامبر(صلی الله علیه وآله)باعث شد زید اقامت در محضر پیامبر را بر آزادی و رفتن نزد بستگان خود ترجیح دهد. علاقه پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز به او تا حدی بود که او را به فرزندی برگزید و مردم به او به جای زیدبن حارثه، زید بن محمّد می گفتند.
یکی از اهداف پیامبر(صلی الله علیه وآله) حذف فاصله طبقاتی و پیوند دادن افراد ثروتمند با فقیر و نیز از بین بردن سنت غلط عدم ازدواج دختران آزاد و اشرافی با طبقه تهیدست و بنده بود. پیامبر(صلی الله علیه وآله)برای از بین بردن این رسم غلط ابتدا از خانواده خود شروع کرد و دختر عمّه خود زینب را به ازدواج غلام سابق خود و آزاد شده آن روز درآورد، تا مردم بدانند که ملاک برتری، تقوی و پرهیزگاری است و نه مال و ثروت. برای این کار پیامبر(صلی الله علیه وآله) خود به خانه زینب رفت و رسماً از او برای زید خواستگاری کرد. او و برادرش در ابتدا ممانعت کردند تا اینکه آیه 36 سوره احزاب([41]) نازل شد که هیچ مرد و زن مؤمنی در صورتی که خدا و پیامبر او درباره آنها تصمیمی گرفتند، اختیاری از خود ندارد. ایمان زینب و برادرش عبدالله به پیامبر(صلی الله علیه وآله) و وحی آسمانی موجب شد تا زینب رضایت خود را اعلام کند.
اما این ازدواج به عللی منجر به طلاق شد و علی رغم خواسته پیامبر، سرانجام آن دو از یکدیگر جدا شدند. پس از مدّتی پیامبر(صلی الله علیه وآله)برای باطل کردن سنت غلط دیگری، بر اساس وحی الهی با زینب ازدواج کرد. توضیح آنکه: جامعه عرب پسر خوانده را مانند پسر واقعی فرض می کردند و احکام پسر واقعی، مثل تحریم رابطه زناشویی، توارث و مانند آن را، در مورد پسر خوانده نیز جاری می دانستند. اگر پسرخواندگی به منظور ابراز عاطفه و علاقه باشد، عمل درستی است، اما اگر به منظور تشریک در یک سلسله احکام اجتماعی باشد که همگی از آن فرزند واقعی به شمار می روند، پذیرفتنی نیست; چرا که یک نوع بازی با عاملِ مهم در اجتماع یعنی نَسَب است. خداوند در آیه 4 سوره احزاب([42]) می فرماید که پسرخواندگان شما پسران واقعی شما نیستند. این حرفی است که شما از خود گفته اید ولی سخن حق پیش خداست و اوست که بشر را به راه راست هدایت می کند.
پیامبر(صلی الله علیه وآله) مأمور گردید که این سنّت و روش جاهلی و غلط را همانند سنت های خرافی دیگر درهم بکوبد و آن را با عمل، که تأثیرش بیش از گفتار و جعل قانون است، از میان مردم عرب بردارد. از آن رو که کمتر کسی جرئت داشت این برنامه را در دنیای آن روز اجرا کند، خداوند پیامبر(صلی الله علیه وآله) را رسماً با نزول آیه 37 سوره احزاب([43]) برای این مهم دعوت فرمود.
این ازدواج علاوه بر اینکه سنت غلطی را باطل اعلام کرد، مظهر مساوات و برابری نیز قرار گرفت; زیرا پیامبر گرامی اسلام به عنوان رهبر امّت اسلامی با زنی ازدواج کرد که در گذشته همسر بنده آزاد شده او بود و در دنیای آن روز چنین ازدواجی، مخالف شئون اجتماعی به شمار می رفت.
این عمل شجاعانه پیامبر(صلی الله علیه وآله)، موجی از اعتراض و انتقاد را از جانب منافقان و کوته فکران پدید آورد، امّا خداوند برای سرکوبی این افکار آیه 40 سوره احزاب را فرو فرستاد: محمّد پدر یکی از مردان شما نیست; او سمتی جز اینکه رسول خدا و خاتم پیامبران است ندارد و خداوند از همه چیز آگاه است. قرآن حتی پیامبر خدا را در اجرای این فرمان الهی در آیه های 38 و 39 سوره احزاب([44]) مورد ستایش قرار می دهد.
بدین سان، خداوند رسم فرزندخواندگی را به طور کلی از دایره مقررات روابط زناشویی در مورد پسر واقعی خارج ساخت و آن را تا ابد ملغا اعلام کرد.
اما مستشرقان و خاورشناسان بی خبر یا مغرض، صریح آیات قرآن را نادیده گرفته و دلایل بی محتوایی برای فریب افراد ساده لوح و بی اطّلاع مطرح کردند. آنان ابطال یک سنت غلط را رنگ عشق و دلباختگی داده و همچون رمان نویسان آنچه توانسته اند به یک تاریخ مجعول، پر و بال داده و آن را به ساحت مقدس پیامبر نسبت داده اند. دلیل آنها، این داستان ساختگی است که روزی چشم پیامبر(صلی الله علیه وآله)بی اختیار به زینب می افتد. زید احساس می کند که پیامبر به زینب علاقه مند شده است و چون خود علاقه زیادی به پیامبر(صلی الله علیه وآله)داشت او را طلاق می دهد تا مانعی برای ازدواج زینب با پیامبر نباشد.([45])دلایل ذیل بطلان این داستان سرایی موهوم و مجعول را روشن می سازد:
الف. آیه 37 سوره احزاب تصریح دارد که خداوند خود این ازدواج را ترتیب داده و آن به منظور ابطال یک سنت غلط بوده نه به منظور علاقه مندی و دلباختگی. این مطلب در صدر اسلام مورد تأیید همه بوده است و حتی یهودیان، مسیحیان و منافقان بر پیامبر به خاطر این عملش خرده نگرفتند.
ب. زینب دختر عمّه پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود و پیش از ازدواج با زید، به پیامبر پیشنهاد ازدواج داده بود، ولی پیامبر علی رغم خواسته او اصرار ورزید که با غلامش، زید ازدواج کند. بنابراین، اگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) علاقه داشت با او ازدواج کند، پیش از ازدواج او با زید، زمانی که او دختر بود و هیچ مانعی هم بر سر راه نبود و حتی مقتضی (خواسته زینب) هم موجود بود، می توانست با او ازدواج کند، در حالی که چنین نکرد.
ج. بسیار دور از عقل و جریان طبیعی عرف آن روز بود که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در همسایگی منزل خود تا آن زمان آثار جمال و زیبایی زینب را بی اختیار ندیده باشد; علاوه بر آنکه دختر عمّه او نیز بود و خود پیامبر(صلی الله علیه وآله) مقدمات و لوازم عروسی زینب را فراهم ساخته بود. بنابراین، بسیار بعید است که نگاه پیامبر به زینب ـ آن گونه که در آن داستان مجعول آمده است ـ اوّلین نگاه بوده باشد.([46])
د. «در آن عصر ]پیش از بعثت[ زنان حجاب نداشتند و زینت خود را آشکار می ساختند، بعدها اسلام این کار را حرام کرد. با وجود این، محمّد کسی نبود که به زیبایی زنان فریفته شود و در زندگانی خدیجه و پیش از ازدواج با او این کار از او معروف نبود. به این ترتیب، عجیب است که پس از پنجاه سالگی ناگهان عوض شود و... به یک نظر دلباخته دختر جحش شود.»([47])
جویریه: او دختر حارث بن ابی ضراره، زن بیوه ای بود که پیش تر با پسر عموی خود به نام مالک بن صفوان ازدواج کرده بود. او که زنی پاک، و دارای ادب و متانت بود، در سال ششم هجرت به افتخار همسری پیامبر(صلی الله علیه وآله) در آمد و در سال 56 هجری در مدینه از دنیا رفت.
در غزوه بنی المصطلق، جویریه به همراه عده ای از زنان و مردان، اسیر مسلمانان شدند. هنگام تقسیم غنایم، جویریه که دختر رئیس قبیله بنی المصطلق بود، سهم ثابت بن قیس شد. جویره با مولای خود، ثابت بن قیس، قراردادی نوشت که در قبال پرداخت پول آزاد شود. روزی جویریه که آثار زبونی و بیچارگی در سیما و حرکاتش آشکار بود، به حضور پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) رسید و اظهار داشت: من دختر حارث رئیس قبیله بنی المصطلق هستم، بلاها و مصایبی که به من رسیده، بر شما پوشیده نیست. من برای آزادی خود عقد مکاتبه([48]) نوشته ام، مرا برای تهیه پول یاری کن. پیامبر(صلی الله علیه وآله)چون می خواست بالاتر از کمک مالی به او بشود، به وی پیشنهاد ازدواج داد و او نیز پذیرفت.
هنگامی که این خبر به مسلمانان رسید، به خودشان گفتند: از این پس پیامبر داماد قبیله بنی المصطلق شده است و ما در واقع خویشان و بستگان پیامبر را به اسارت نزد خود گرفته ایم، روا نیست که خویشان رسول خدا در اسارت مسلمانان باشند، از این رو، همه اسرا را، که قریب دویست نفر بودند، آزاد کردند.([49]) هنگامی که آزادشدگان به قبیله خود برگشتند، و این لطف و بخشش مسلمانان را مشاهده نمودند، به آیین اسلام گرویدند و حتی در صف مسلمانان و در رکاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) جنگیدند. این رفتار رسول خدا(صلی الله علیه وآله)نه تنها در قبیله بنی المصطلق بلکه در سران قبایل دیگر نیز تأثیر مثبت گذاشت و دل های آنها را نیز به اسلام متمایل کرد. بدین سان، با یک ازدواج هزاران دل به سوی اسلام متمایل گشت.
امّ حبیبه: نام اصلی او رمله می باشد. او دختر ابوسفیان، خواهر معاویه و همسر عبیدالله بن جحش اسدی بود. به همراهی شوهرش به حبشه مهاجرت نمود. شوهرش در حبشه در اثر تبلیغات مسیحیان از آیین اسلام برگشت و مسیحی شد و در همان جا از دنیا رفت. امّ حبیبه که یک زن مسلمان بود و به همراهی اغلب مهاجران حبشه از ترس اذیت و آزار پدرش، ابوسفیان، به آنجا پناهنده شده بود، نمی توانست بی پناه و بی سرپرست بماند، از این رو، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به حمایت و سرپرستی او اقدام نمود. آن حضرت در سال ششم هجرت، عمروبن امیّه را نزد نجاشی، پادشاه حبشه، فرستاد و از او خواست امّ حبیبه را به عقد او در آورد. نجاشی او را به پیامبر تزویج کرد. او تا یک سال بعد در حبشه بود و در سال هفتم هجرت با آخرین گروه مهاجران حبشه به مدینه بازگشت.([50]) امّ حبیبه که هنگام ازدواج با رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در حدود چهل سال داشت، در سال 44 هجری در مدینه وفات یافت.
بنابراین، در زمانی که کسی جرئت نگهداری و سرپرستی امّ حبیبه را نداشت (چون او دختر ابوسفیان، دشمن درجه یک اسلام بود)، پیامبر(صلی الله علیه وآله)به حمایت و سرپرستی او اقدام نمود تا بدین وسیله آن بیچاره را از ورطه هلاکت نجات دهد و از سوی دیگر، در جهت پیوند دادن و نرم کردن دل های بنی امیه که از دشمنان سرسخت و لجوج مسلمانان بودند، گامی بردارد. در نتیجه این وصلت، پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) با خاندان بنی امیه و هند، زن ابوسفیان، و سایر دشمنان خونین خود نسبت فامیلی و خویشاوندی پیدا کرد و امّ حبیبه نیز عامل بسیار مؤثری برای تبلیغ اسلام در خانواده های مکه شد....................
ببخشید خیلی زیاد شد.برای پیدا کردن ادامه پاسخ به سایتnoormags.com رجوع نمایید.
امیدوارم که آقای زردشت عزیز قانع بشوند.
ان الله مع الصابرین

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۱۳

قرآن

قرآن
BM Quran.JPG
نسخه‌ای از قرآن، قرن پنجم قمری به خط کوفی (موزه بریتانیا)

مشخصات


عنوان: کتاب آسمانی دین اسلام
لقبها: قرآن کریم، قرآن مجید
نام‌های مشهور: قرآن، فرقان، کتاب ...
تعداد جزوها : ۳۰ جزء
تعداد سوره‌ها : ۱۱۴ سوره
تعداد آیه‌ها : ۶۲۳۶ آیه

قرآن کتاب مقدس دین اسلام است و در باور مسلمانان سخنان خداست که به صورت وحی از سوی او توسط جبرئیل بر پیامبر اسلام، محمد بن عبدالله، نازل گردیده است.[۱] مسلمانان، قرآن را بزرگترین معجزهٔ محمدو روشن‌ترین دلیل بر پیامبری او می‌دانند.[۲] قرآن اصلی‌ترین منبع وحی در اسلام به شمار می‌آید و به زبان عربی است. کلمهٔ قرآن در لغت به معنی «قرائت کردن» و «خواندن» است و مسلمانان معمولاً به آن با عناوینی مانند «قرآن کریم» و «قرآن مجید» اشاره می‌کنند. قرآن به ۳۰جزء تقسیم شده و ۱۱۴ سوره دارد.[۱]

محتوای قرآن در مورد خدا بر توحید و یگانگی او تاکید دارد. قرآن خدا را به انسان نزدیک‌تر از رگ گردنش می‌داند، رابطهٔ انسان با خدا را بی‌نیاز از واسطه می‌داند و انسان را به تسلیم دربرابر امر خدا فرمان می‌دهد. قرآن پدیده‌های طبیعی را نشانه‌هایی (آیات) برای خدا می‌شمارد؛ دین و حقیقت را یکی می‌داند و تنوع ادیان را حاصل تنوع در مردم می‌داند. قرآن قوانین و حقوق در جامعهٔ اسلامی را نیز تعریف می‌کند.[۱] قرآن مومنان را به جهاد در راه خدا می‌خواند و آنان را به نیکوکاری، به ویژه در مورد مسکینان و یتیمان فرا می‌خواند.[۳]

مسلمانان براین باورند که قرآن یک بار به صورت کامل توسط جبرئیل درشب قدر بر محمد نازل گشته و سپس بار دیگر به صورت تدریجی بر او نازل شده‌است. از نظر تاریخی، دیدگاه غالب آن است که قرآن در زمان عثمان، خلیفهٔ سوم، تحت نظارت جمعی از صحابه به رهبری زید بن ثابت به صورت یک کتاب جمع گردید و نسخه‌هایی از آن به مکه، دمشق، کوفه، و بصره ارسال گردید. قرآن فعلی براساس قرائت کوفی قرن هشتم میلادی چاپ گردیده است.[۳]

تصویر سوره فاتحه. خطاط حتات عزیز افندی (۱۹۳۴)

به باور کسانی که به فرازمینی بودن این کتاب اعتقاد دارند «قرآن رساترین بیان است و از نظر موسیقی و وزن لفظی، در لغات و جملاتش نشانه‌های وحیانی ربانی مشهود است. وزنش نه وزن شعر است نه نثر، بلکه هر دو و برتر از هر دو است، در حدّی که در توان غیر خدا نیست، وزن و لفظ آن به گونه‌ای تناسب و انسجام با معنا دارد که گوئی معناهایش در آن تجسم یافته است.»[۴]

قرآن بر تمام جنبه‌های زندگی مسلمانان نفوذ کرده‌است. ضرب‌المثل‌های قرآنی نه‌تنها در زبان عربی، بلکه در زبان مسلمانان غیرعرب نیز راه یافته‌اند.[۵] علوم قرآنی شامل بررسی تنزیل قرآن، شان نزول، تلاوت، وجوه زبانی، تفسیر، اعجاز، و تاریخ می‌شود.[۶]

ریشه یابی واژه قرآن

واژه قرآن ۷۰ بار در کتاب قرآن بکار رفته است. گفتارهای مختلف در معنی و ریشه یابی واژه قرآن عبارتند از:

  1. قرآن اسم خاص کتاب مسلمانان و لفظی جامد است (شافعی).
  2. قرآن هم ریشه با قرینه و معنای آن، همانند بودن آیاتش با یکدیگر است (فراء).
  3. قرآن مشتق از قرن است; زیرا آیات و سوره‌های آن مقرون به یکدیگرند (اشعری و جمعی دیگر).
  4. قرآن کلمه‌ای است مهموز و از قرء به معنای جمع آوری، مشتق شده است; زیرا گردآورنده دستاوردهای کتب آسمانی گذشته است.گفته شده«قرآن» از ریشهٔ «قرء» گرفته شده‌است، و در واژه به معنی «جمع نمودن، فراهم آوردن، سال و همچنین خواندن» است. در سوره علق به این معنی اشاره می‌شود.(ابن اثیر و زجاج).
  5. قرآن کلمه‌ای است مهموز و از قرا به معنای تلاوت و قرائت گرفته شده است. (کیانی و جمعی دیگر).
  6. قرآن ریشه عربی ندارداز واژه سریانی کرانا به معنی درس گرفته شده است.(بیشتر لغت شناسان غربی. فرهنگ ریشه یابی) اگر کرانا به معنی درس و خواندن باشد پس می‌توان گفت قراء نیز از همان واژه سریانی اخذ شده است. بریتانیکا- بریتانیکا "[۱] - [۲]

نام‌های قرآن

اسامی قرآن، از جمله امتیازاتش این است که چه اسم‌های خود قرآن و چه اسم‌هایی که قرآن برای اشخاص یا برای بلاد معین کرده‌است، دارای معانی خاص و مناسب با مسمّایش می‌باشد. برخلاف اسمایی که صرفاً از نظر لفظی اسم است ولی از نظر معنوی اسم نیست. چون اسم به معنای علامت است. علامت یا یک بعدی است مثل زید، که فلان شخص است، اما معنای زیدیّت در او اصلاً مطرح نیست. گاهی اوقات، هم از نظر لفظی اسم است و هم از نظر معنوی، مثل الله، اِله، رحمن، رحیم، اسماء ذات، اسماء صفات، اسماء فعل که تماماً هم از نظر لفظی، اشاره و علامت است و هم از نظر معنوی. سایر اسماء قرآن ـ که حدود چهل اسم در قرآن آمده ـ همه چنین است. از جمله:کتاب، قرآن، فرقان، مبین، بیان، تبیان، برهان، عظیم، عزیز، کریم، صراط مستقیم، حکم، ذکر، موعظه، نور، روح، مبارک، نعمت، بصائر، رحمت، حق، فصل، هادی، شفا، هدی، تنزیل، مُهین، قیّوم، بشیر، نذیر، حدیث، نجوم، حبل، مثانی و [۳][۷]

قرآن خاتم کتب آسمانی

قرآن در چند آیه، خود را خاتم کتب آسمانی معرفی کرده و نزول کتاب آسمانی را پس از خود رد می‌کند[۸]:

قرآن به خط کوفی که زرنویسی شده است.

وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَعَدْلًا ۚ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ ۚ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ(سوره انعام-۱۱۵). [۹]یعنی: و سخن پروردگارت [: قرآن] در حال راستی و عدالت، تمام شده‌است، و هیچ تغییر دهنده‌ای (حتی خدا) برای کلمات او نیست، و او بسی شنوای بسیار دانا است.[۱۰]

محمد صادقی تهرانی در تفسیر ترجمان فرقان آورده‌است:[۱۱]

عبارت «و تمّت کلمة ربّک صدقاً و عدلاً»، آیات صدق و عدلِ آسمانی را که راهنمای راستی و عدالت است با نزول قرآن پایان یافته معرفی کرد. در نتیجه آنچه را که پس از قرآن به نام کتاب آسمانی خوانده شود کذب و ظلم خوانده‌است. عبارت «و هو السّمیع العلیم» اشاره به این است که پروردگار، یاوه‌گوئی‌ها و گزافگویی‌های مدعیان کتابِ آسمانی پس از قرآن را می‌شنود و به انحراف و عجز آنان آگاه است.

همچنین، محمد حسین طباطبایی می‌گوید:[۱۲]

مراد از تمامیت کلمه - و خدا بهتر می‌داند - این است که این کلمه یعنی ظهور دعوت اسلامی با نبوت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) و نزول قرآن که مافوق همه کتابهای آسمانی است پس از آنکه روزگاری دراز در مسیر تدریجی نبوتی پس از نبوت دیگر و شریعتی پس از شریعت دیگر سیر می‌کرد به مرتبه ثبوت رسیده در قرارگاه تحقق قرار گرفت.

قرآن در جایی دیگر می گوید: اتْلُ ما أُوحِی إِلَیکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً. [۱۳] یعنی: آنچه را که از کتاب پروردگارت، سویت وحی شده (برایشان) بخوان و پیروی کن. کلمات آن [: خدا و قرآن] را هیچ تبدیل کننده‌ای نیست. جز او [: خدا و کتابش] هرگز پایگاه و پناهگاهی (وحیانی) نتوانی یافت.[۱۴]

آیه فوق با لفظ «لن» که در زبان عربی برای نفی ابدی استعمال می‌شود ابدیت قرآن را اثبات می‌کند و آن را تا انقراض بشریت به طور انحصار، هادی و پناه ره گم کردگان معرفی نموده‌است. به علاوه در سوره فصّلت، سخن از حاکمیت و غلبه کلّی قرآن بر عموم کتب پیامبران است:[۱۵]

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ (۴۱) لا یأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ (۴۲).[۱۶] یعنی: کسانی که به این یادواره [: قرآن] -چون بدیشان رسید- کفر ورزیدند(به کیفر خود می‌رسند) و براستی این کتابی است عزیز [: چیره(علیه معارضان)] (۴۱). از پیش رویش و از پشت (سرش) باطل سویش نیاید؛ فرو فرستاده‌ای پیاپی از حکیمی بسی ستوده‌است (۴۲).[۱۷]

در سوره نحل، قرآن با تبیان کل شیء بودن توصیف شده: نَزَّلْنا عَلَیکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِین. [۱۸] یعنی: این کتابی را به تدریج بر تو فرو فرستادیم در حالی که برای هر چیزی روشنگر است، و (نیز) هدایت و رحمت و بشارت برای ایمان آورندگان است (۸۹).[۱۹]

و با عبارت دیگر: ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیء. [۲۰] یعنی: ما هیچ چیزی را در کتاب (تکوین و تشریع) فروگذار نکردیم (۳۸).[۲۱]

و نیز: وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِین. [۲۲] یعنی: و هیچ تر و خشکی نیست، مگر اینکه در کتابی روشنگر ثبت است(۵۹).[۲۳]

علی بن ابی طالب نیز با اشاره به خاتمیت قرآن [۲۴] می‌فرماید: کِتَابُ اللَّهِ بَینَ أَظْهُرِکُمْ نَاطِقٌ لَا یعْیا لِسَانُهُ وَ بَیتٌ لَا تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ وَ عِزٌّ لَا تُهْزَمُ أَعْوَانُهُ. [۲۵] یعنی: کتاب خدا در برابر شما است، این کتاب گوینده‌ای است که هیچگاه از تکلم باز نمی‌ایستد (تا انقراض جهان رهبر آدمیان است[۲۶]) و خانه‌ای است که پایه‌هایش ویران ناشدنی است و عزت و عظمتی است (برای انسانیت) و غلبه و سیطره‌ای است بر عموم کتب که هیچگاه یارانش مغلوب و منکوب نمی‌گردند.

و نیز: وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیسَ عَلَی أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًی. [۲۷] یعنی: این بدانید که پس از تابش انوار هدایت قرآن هرگز هیچکس به کتاب و قانوان دیگری نیاز ندارد و به جز قرآن قانون دیگری نیست که نیازمندیهای دینی و روحانی را رفع کند.[۲۸][۲۹]

و نیز: بِکِتَابِ اللَّهِ فَإِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتِینُ وَ النُّورُ الْمُبِینُ وَ... لَا یعْوَجُّ فَیقَامَ وَ لَا یزِیغُ فَیسْتَعْتَب. [۳۰] یعنی: بر شما باد که فقط[۳۱]به کتاب الله (قرآن) تمسّک جوئید که پیوندی است متین و ناگسستنی میان خدا و بندگان. نوری است که حقایق را آشکار می‌کند، کجی در آن نیست تا نیازی به تصحیح داشته باشد. انحرافی در آن راه ندارد تا مورد عتاب و سرزنش قرار گیرد.}}.[۳۲]

ساختار

ساختار اصلی قرآن -توقیفی- شامل؛ سوره (114 سوره) و بصورت خردتر، آیه (کلاً 6236 آیه) می باشد و مشهورترین ساختار قراردادی با حفظ تناسب تقسیم قرآن به سی جزء مساوی از نظر حجم می باشد.

سوره

نوشتار اصلی: سوره

سوره در واژه به معنای «بُریده شده» است و در اصطلاح واحدی است دربرگیرندهٔ گروهی مستقل از آیات قرآن که مَطلَع «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» و مقطعی دارد. به اعتقاد شیعیانهر سورهٔ قرآن - جز سورهٔ توبه - با آیه «به نام خداوند بخشندهٔ مهربان» آغاز می‌شود.اهل سنت «بسم‌الله» را جزء سوره نمی‌دانند. در قرآن کلمهٔ «سوره» به همین معنا به کار رفته‌است؛ مانند در آیهٔ تحدی (مبازره طلبی)[۳۳].

قرآن ۱۱۴ سوره دارد. هر سوره می‌شود یک یا چند نام داشته باشد که بیشتر از کلمه‌ای از آن سوره و یا رخداد ای مربوط به آن گرفته شده‌اند. برخی بر این باورند ترتیب سوره‌ها بدست پیامبر تعیین شده و برخی بر این باورند که آنها به هنگام گردآوری در زمان عثمانکما بیش به ترتیب درازای مرتب شده‌اند. سوره‌های قرآن به دو دستهٔ مکی (فروفرستاده شده در مکه) و مدنی (فروفرستاده شده در مدینه) تقسیم می‌شوند. سوره‌ها لزوماً یگانگی موضوعی ندارند. نام رایج و شمار آیات هر یک در انتهای این نوشتار آمده‌است. برای مشاهده فهرست نام سوره‌ها و شمار آیات آنها به نوشتار سوره رجوع کنید.

قرآن ۱۱۴ سوره دارد. سورهٔ ۹ قرآن سوره توبه «بسم الله الرحمن الرحیم» ندارد ولی سورهٔ ۲۷ قرآن یعنی سورهٔ نمل ۲ «بسم الله الرحمن الرحیم» دارد. طولانی‌ترین سوره قرآن سوره بقره است که دربرگیرنده ۲۸۶ آیه‌است. کوتاه‌ترین سوره قرآن هم کوثر با ۳ آیه‌است.

آیه

نوشتار اصلی: آیه

آیه در واژه به معنی نشانه‌است و در اصطلاح کوچک‌ترین واحد تقسیم قرآن است. این واژه در قرآن به همین معنای ویژه نیز به کار رفته‌است. یک آیه می‌تواند چند حرف، چند واژه، یک یا چند جمله و یا یک یا چند بند (پاراگراف) باشد. بر پایه محاسبهٔ رایانه‌ای شمار همه آیات قرآن ۶۲۳۶ تا است. (رامیار، تاریخ قرآن:۵۷۰) برخی آیات مانند آیهٔ نور (نور، ۳۵)، آیه الکرسی[۳۴]، آیهٔ تطهیر (احزاب، ۳۳)، آیه ولایت (مائده، ۵۵) و آیهٔ حجاب (نور، ۳۰ و ۳۱) با نام‌های ویژه‌ای مشهورند..

بنابه اعتقاد مسلمانان اولین آیاتی که بر پیامبر اسلام نازل شدند، ۵ آیه اول از سوره علقبود. مسلمانان باور دارند ترتیب آیات قرآن توسط محمد طبق وحی تنظیم شده‌است.[نیازمند منبع] عده‌ای از دانشمندان مسلمان معتقدند که برخی آیات نظیر آیهٔ«اکمال دین» (مائده، ۳) به هنگام گردآوری و تدوین از جای اصلی خود خارج شده‌اند.[۳۵][۳۶][۳۷] متن قرآن به ظاهر بدون آغاز، میانه و پایان است. ساختار آن غیرخطی و مانند یک تار عنکبوت است.[۱]

تعداد کل آیات قرآن ۶۲۳۶ است[نیازمند منبع]. البته در این رقم هم اختلاف هست. مثلاً در این محاسبه، «بسم الله الرحمن الرحیم» فقط در سورهٔ فاتحه (اولین سورهٔ قرآن) شمرده شده‌است (البته بجز سوره فاتحه؛ «بسم الله الرحمن الرحیم» که در ابتدای همه سوره‌های قرآن جز سوره توبه که «بسم الله الرحمن الرحیم» ندارد- قرار دارد جزء آیه اول آنها محسوب می‌شوند.) نظراتی دیگر[نیازمند منبع] نیز در این باره بسیار موجود است، برای مثال اشخاصی می‌گویند ۶۶۶۶ و اشخاصی دیگر می‌گویند ۶۲۳۴.

بلندترین آیه قرآن، آیه ۲۸۲ بقره‌است که در آن ۲۰ دستور از جانب خداوند آمده‌است. کوتاه‌ترین آیه قرآن نیز آیه ۶۴ سورهٔ الرحمن است که رنگ باغ بهشتی[نیازمند منبع] را توصیف می‌کند.

کلمه

بسته به روش شمارش و تعریف واژه و نیز نحوهٔ رسم‌الخط، اعداد گوناگونی برای شمار واژه‌های و حروف قرآن گفته شده. مشهورترین آن‌ها ۷۷۷۰۱ واژه و ۳۲۳۶۷۱ حرف است که حدود ۱۰ هزار واژه آن غیر تکراری است و ۱۲۶۰ واژه از آنها به عنوان ریشه ۸۰ درصد ۱۰ هزار واژه شناخته می‌شود [۳۸]

دیگر تقسیم‌بندی‌ها

قرآن به ۳۰ بخش تقریباً مساوی به نام جزء تقسیم شده‌است. هر جزء از دو قسمت مساوی به نام حزب تشکیل شده‌است و احزاب به نصف و ربع حزب تقسیم می‌شوند (برخی نیز هر جزء را به ۴ حزب تقسیم می‌کنند و در این صورت ۱۲۰ حزب داریم).

فارسی‌زبانان قران را به سه پاره و دو پاره و یک پاره تقسیم می کردند پاره به معنی بخش یا فصل است در بعضی موارد همچنین یک چهارم از قرآن را هفتک و یک‌هفتم آن را هفت‌یک می‌نامیدند.[۳۹] در برخی مکتب‌های قدیم، کودکان نخست هفتک (از ۱ تا ۷) قرآن را بدون دانستن معنی نگهداری می‌کردند و بعد به بقیه امور حفظی و معانی می‌رسیدند.[۴۰].

سبک

سوره‌های مکی از سوره‌های مدنی مسجع‌ترند. همچنین آیاتی که به حوادث قیامت و بیم و امیدِ آن می‌پردازند، بیشتر احساسات خوانده را منقلب می‌سازند و آیاتی نظیر آیات احکام به گونه‌ای است که خرد خواننده را مخاطب قرار می‌دهد. سبک آیات قرآن با شعر و حتی سبک روایات از پیامبران و امامان متفاوت است. پژوهشی مبتنی بر پردازش زبان‌های طبیعی نشان داده است که قرآن تنها یک مولف دارد.[۴۱]

تاریخ قرآن

دوران محمد

در زمان حیات پیامبر، وی قرآن را بر مسلمانان می‌خواند. برخی آن را نگهداری می‌کردند و برخی بر تکه‌های چرم، استخوان‌های شانه و دنده گوسفند و شتر، چوب درخت خرما، سنگ‌های هموار و صیقلی و گاه کاغذ می‌نوشتند. از آنجا که هنوز قرآن بر پیامبر وحی می‌شد و متن آن ناقص بود، امکان «کتاب ساختن» آن وجود نداشت. جمع قرآن در زمان فرستاده خدا را اصطلاحاً تألیف گویند.[۴۲] سیوطی نویسنده کتاب الاتقان فی علوم القرآن می‌گوید: اجماع و روایات همه براین دلالت دارند که ترتیب آیات توقیفی، مستند به تعیین پیامبر در ترتیب نزول است و گمانی در آن نیست و بسیاری از علماء آن را در آثار خود آورده‌اند.[۴۳]

در زمان حیات پیامبر ۳۷ نفر حافظ کل قرآن بودند. و تعداد کاتبان وحی که برای خود نسخه‌ای برمی‌گرفتند به بیش از پنجاه نفر می‌رسیده‌است.[۴۴]

دوران ابوبکر

در این زمان جنگ‌های ردّه میان مسلمانان و از دین برگشتگان و متنبّیان رخ داد، که در آن شماری از نگهداران قرآن کشته شدند. به پیشنهاد عمر و به دستور ابوبکر «زید بن ثابت» که از کاتبان وحی و حافظ قرآن بود، مأمور جمع‌آوری قرآن شد. «زید همه نوشته‌های قرآنی را ولو آنکه ده‌ها حافظ و ده‌ها نوشته برابر آن بود، با کمترین دو گواه یکی از کتابت و یکی از نگهداری می‌پذیرفت.» قرآن بدست زید در ۱۴ ماه و تا زمان فوت ابوبکر در سال ۱۳ هجری به گونه مجموعه‌ای از صحیفه‌ها جمع‌آوری شد و بر پایه وصیت ابوبکر در دست عمر و سپس دخترش «حَفصه» قرار گرفت[نیازمند منبع].

دوران عثمان

قرآن نگاشته شده در قرن سوم هجری که در موزه رضا عباسی نگهداری می‌شود.
قرآن؛ نسخه‌ای از قرن نهم

در زمان عثمان با نگرش به گسترش سرزمین مسلمانان تا ایران، شام و مصرنیاز بود با شتاب متن واحدی از قرآن در تمام سرزمین‌های مسلمان منتشر شود. همچنین به چرایی فوت یا کشته‌شدن شماری از نگهداران و نویسندگان وحی بیم تفرقه در متن قرآن وجود داشت. از این رو، جانشین عثمان با جمع‌آوری نسخه‌های گوناگون دست به یکسان‌سازی قرآن زد. وی انجمنی در برگیرنده «زید بن ثابت»، «سعید بن عاص»، «عبدالله بن زبیر» و «عبدالرحمن بن حارث» در بر گرفت. این گروه با همکاری دوازده تن از قریش و انصار کار تهیه نسخه پایانی را انجام دادند. آنها تمام نوشته‌های قرآن موجود را گرد آوردند و با تکیه بر شهادت شاهدان و نگهداران نسخه پایانی یا «مصحف امام» را تهیه کردند، که سرشناس به مصحف عثمانی است و به خط کوفی ابتدایی بود. این کار در فاصله سال‌های ۲۴ تا ۳۰ ه. ق. انجام شد و از روی آن ۵ یا ۶ نسخه تهیه شد. دو نسخه در مکه و مدینه نگهداری شد و دیگر نسخه‌ها به همراه یک حافظ قرآن که نقش راهنمای درست خوانی را داشت، به بصره،کوفه، شام و بحرین فرستاده شد.[۴۵] عثمان برای دستیابی به «توحید نص» یا یگانگی متن قرآن دستور داد، تمام نوشته‌های موجود قرآن را با آب و سرکه جوشانده و محو کنند، تا ریشه کشمکش و اختلاف از میان برود. نسخه‌هایی که نابود شدند دربرگیرنده قرآن عبدالله پسر مسعود -که گویا فاقد دو سوره فلق و ناس بوده‌است. -ابی پسر کعب بودند و قرآن علی نزد وی و فرزندانش باقی ماند و گرچه وی در گردآوری قرآن آشکارا حضور نداشت، در هیچ جا و در زمان خلافت درستی متن گردآوری شده را رد نکرده‌است.[نیازمند منبع] صاحب‌نظران مسلمان بر این باورند این نسخه‌ها عموماً از دید لغوی، املایی و شمار سوره‌ها تفاوت جزئی داشته‌اند. ولی به هر روی عموم مسلمانان حتی خاندان علی و دیگر مخالفان خلافت، بر درستی نسخه عثمان در درازای تاریخ پافشاری کرده‌اند. [۴۶]

نظر نامی گردآوری درباره گردآوری قرآن همین است که ذکر شده ولی پژوهشگران متاخر نظر بر گردآوری قرآن در همان زمان محمد پیامبر دارند و روایات و نقل‌های مربوط به گردآوری قرآن پس از محمد را متناقض یا ناظر به اموری دیگر (مانند تکثیر مصحف یا یکتاپرستی مصاحف) می‌دانند.[۴۷]

اصلاحات پس از آن

نسخه عثمان به خط عربی نخستین نوشته شده بود، که بدون علامت‌گذاری، اعراب و حروف «استاندار» (حروفی که نوشته می‌شود و خوانده نمی‌شود) است. تا زمانی که اسلام محدود به سرزمینهای عرب زبان بود، مشکلی در خواندن قرآن نبود. ولی با گسترش سرزمین‌های اسلامی مردمان غیرعرب‌زبان نمی‌توانستند قرآن را درست بخوانند. برای حل دشواری‌های برآمده از آن و رویارویی با اشتباه خواندن قرآن به دستور علی، «ابوالاسود دوئلی» اقدام به اعراب‌گذاری قرآن نمود. روش او برای این کار بر پایه شیوه رسم‌الخط سریانی بود. سپس در سده نخست به دستور خلفا و امرای اموی «یحیی بن عامر» و «نصر بن عاصم» حروف همانند همانند ب، ت و ث را نقطه‌گذاری کردند. یزید پارسی حرف «الف» را به قرآن افزود (در عربی الف و همزه دو حرف متفاوت محسوب می‌شود) در سده ۲ هجری «ابوعبدالرحمن خلیل بن احمد بصری» که ایرانی است، دانش نحو و عروض را ابداع کرد و نشانه‌ها همزه، تشدید و ساکن را وضع کرد و روش امروزی ثبت حرکات را ایجاد کرد. در سده ۳ هجری رسم‌الخط قرآنی سنجه (استاندارد) موجود بوده‌است و ابوحاتم سجستانی (سیستانی) رساله‌ای در رسم‌الخط قرآن نگاشته‌است که امروزه بخش‌هایی از آن موجود است. همچنین خط عربی کم‌کم طی چند سده از «کوفی اولیه» به «نسخ» که امروزه قرآن را بدان می‌نویسند، دگرگونی یافت.[۴۸].

صحت تاریخی

نوشتار اصلی: صحت تاریخی قرآن
نسخه‌ای نایاب از کتاب قرآن متعلق به سده ۱۳ میلادی، در موزه پرگامون.

مفسران اهل سنت به گونه تاریخی همواره باور داشتند که آیات قرآنی که در امروزه در دست ما است دقیقاً همان چیزی است که محمد بازگو کرده‌است و هیچگونه تغییری اعم از حذف یا اضافه در آن صورت نگرفته‌است.[۴۹][۵۰] البته اهل سنت به گونه سنتی سه طریق اصلاح را پذیرفته‌است: با استناد به آیاتی مانند رعد ۳۹ یا اعلی ۶-۷ تفاسیر سنتی اهل سنت پذیرفته‌اند که خود خدا می‌شود مایه بشود که محمد برخی از آیات را فراموش کند و یا حتی آیاتی از قرآن را حذف کند (بسنجید با تفاسیر شیعه مانند تفسیر المیزان که این موضوع را نمی‌پذیرند). دیگر اینکه می‌شود برخی از آیات قرآن جایگزین آیات دیگر شده باشند (ناسخ و منسوخ). ولی افزون بر اینها برخی از علمای اهل سنت هم باور داشتند که تحت بازبینی جبرئیل، محمد برخی از آیات را که به او وحی شده بود در قرآن قرار نداده‌است.[۵۱] برای نمونه بگفته جان بورتان آیه شماره ۲ سوره نور درباره مجازات زناکار با مجازات سنگسار تفاوت می‌دارد. برخی از فقیهان کهنه دقیقاً از این روی مجازات سنگسار را رد می‌کردند؛ ولی روی‌هم‌رفته توافقی میان فقیهان درباره مجازات سنگسار برای زنا وجود داشت. برای بسیاری پذیرش اینکه رفتار و گفتار یک انسان (حتی اگر محمد باشد) بتواند جایگزین واژه‌های خدا بشوند وجود نداشت، و از این روی اینگونه استدلال می‌کردند که حتماً می‌بایست آیه سنگساری بوده که در قرآن قرار داده نشده ولی حجیت آن باقی مانده‌است. در تفاسیر کهنه روایاتی منتسب به ابی ابن کعب، ابوموسی اشعری، عایشه و دیگر نقل شده که مضمون آنها کنار ماندن برخی از آیات در قرآن گردآوری شده می‌باشد.[۵۲] بدین سان برخی از علمای اهل سنت به گونه سنتی باور داشتند که محمد تحت بازبینی جبرئیل برخی از آیات را در قرآن قرار نداده اگرچه آن آیات هنوز حجیت خود را داشتند.[۵۱].

از طرف دیگر زیرشاخه میمونیه از خوارج ادعا می‌کردند که سوره یوسف بدلیل مضامین عشقی آن به قرآن تعلق ندارد.[۵۳]شیعیان بصورت تاریخی دیدگاه‌های مختلفی داشته‌اند. برخی از شیعیان معتقد بودند که اشارات قرآن به علی و خاندان او در هنگام جمع‌آوری قرآن کنار گذاشته شده و علاوه بر آن تغییرات کوچکی در برخی آیات داده شده‌است. [۴۹][۵۰] در منابع شیعه روایات متعددی در زمینه تحریف قرآن توسط صحابه محمد بدست رسیده که بسیاری از آنها در «کتاب القرائات» (یا «کتاب التنزیل و التحریف») توسط احمد بن محمد السیاری جمع‌آوری شده‌است. البته در منابع شیعه (مانند تفسیر عیاشی) روایاتی در رد هرگونه تحریف نیز یافت می‌شود. [۵۴][۵۵] در مورد اینکه چه بخشی از شیعیان قرن اول معتقد به حذف اشارات به علی و خاندان او بودند اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی آنها را زیاد و برخی تنها گروهی می‌شمارند.[۵۶]بارآشر در دانشنامه قرآن می‌گوید: مفسرین شیعه سده چهارم مانند شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی و شیخ طبرسی باور داشتند که هر آنچه در قرآن گردآوری شده بدست عثمان آمده درستی دارد (یعنی تغییری در آن صورت نگرفته) ولی این قرآن ناقص است (یعنی دربرگیرنده همگی وحی‌ای که به محمد شده نمی‌باشد)..[۵۵] ولی حسن حسن زاده آملی با نقل اقوال اینان و برخی دیگر آنان را مخالف باور به هر گونه کم و زیاده در قرآن دانسته‌است. [۵۷] در دوران صفویان برخی از دانشوران شیعه (مانند ملا محسن فیض کاشانی و محمد باقر مجلسی) باور داشتند که بر پایه برخی احادیث کهنه شیعه، قرآن دچار تغییر گشته‌است.[۵۵] ولی واقعیت داشتن تحریف قرآن را نمی‌پذیرفته‌اند برای نمونه فیض کاشانی به آیه «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون: همانا ما ذکر(قرآن) را نازل کرده و بی گمان نگهدار آن خواهیم بود» استناد کرده[۵۸] و محمد باقر مجلسی در کتاب بحار الانوار در ردّ اخبار دلالت کننده بر کم شدن از قرآن می‌گوید: «این اخبار،اخبار آحاد هستند و قطع به درستی آنها پیدا نمی‌شود»[۵۹] از دانشوران معاصر شیعه برخی مانند سید ابوالقاسم خویی[۶۰] و عبدالله جوادی آملی علیه دیدگاه تحریف قرآن استدلال کرده‌اند.[نیازمند منبع]امروزه علمای شیعی ادعای تحریف قرآن را به غالیان و معتزله نسبت می‌دهند (نگاه کنید به کتاب افسانهٔ تحریف قرآن نوشتهٔ فرستاده جعفریان)

حسین بن محمد تقی نوری ملقب به خاتم المحدثین[۶۱] در دیباچه کتاب فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب‌الاربابمی‌نویسد: «این کتابی است لطیف که در اثبات تحریف قرآن، و فضایح اهل جور و عدوان فراهم آورده‌ام، و آنرا فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب‌الارباب نام نهادم، و بر سه سرآغاز و دو باب قرار دادم». این کتاب در سال ۱۲۹۸ ه. ق. در ایران چاپ شده‌است.[۶۲] وی در این کتاب برای اثبات ادعای خود بیش از هزار حدیث داستان می‌کند.[۶۳] ولی پس از او دانشمندان شیعه بارها کتاب او را نقد نموده‌اند و احادیث نقل شده در آن کتاب را از باب اختلاف قرائت، برداشت یا مجعول دانسته‌اند. [۶۴].

دیدگاه مورخان غربی

فرانسیس ادوارد پیترز، گذشته نگار و استاد دانشگاه نیویورک، می‌گوید که تلاش‌ها برای بازسازی متن نخستین و دست نخورده قرآن در آکادمیای غربی چیزی که تفاوت برجسته‌ای با متن حال حاضر قرآن داشته باشد را بدست نداده‌است. بگفته ویلیام مونتگمری وات و ریچارد بل، اگر هرگونه تغییری از راه افزودن، حذف کردن، و یا تغییر متن اتفاق افتاده بود، کم وبیش با قطعیت کشمکش در می‌گرفت، ولی رد و نشانی کمی از کشمکش مشاهده می‌کنیم. خیلی از کسان مذهبی تر مسلمان رفتار عثمان را توهین آمیز یافتند و او سرانجام بسیار غیرمحبوب شد، ولی عموماً اتهام تحریف قرآن در لیست اتهامات او قرار نگرفته و هیچگاه نکته اصلی نبوده‌است. بگفته وات و بل، پژوهش‌های نوین قرآن هیچ انگیزه جدی‌ای بر وقوع تحریف برجسته در قرآن ارائه نکرده‌است. اگر چه سبک قرآن تغییر می‌کند ولی کم وبیش گمانی از درستی آن باقی نمی‌گذارد. آنچنان همه قرآن بشکل روشنی حالت یکنواختی دارد که شک در برابر نابی آن بسختی می‌شود پیش بیاید. البته برخی از اسلام شناسان غربی درستی از آیات ویژه مورد شک قرار داده‌اند. برای نمونه سیلوستر دی سکی آیه ۱۴۴ از سوره آل عمران را که گفتگو از زودگذر بودن محمد می‌کند را مشکوک یافته و جهت استدلال به داستان عمر اشاره می‌کند که حاضر نبوده بپذیرد که محمد فوت کرده‌است و ابوبکر او را مورد خطاب قرار می‌دهد. وات و بل به تحلیل این آیه پرداخته و احتمال این را که ابوبکر این آیه را جعل کرده باشد بسیار غیرمحتمل می‌یابند.[۶۵] البته پذیرش کلی اینکه قرآنی که امروزه در دست ماست کلامی است که از زبان محمد بیرون شده به معنی این نیست که بحث‌هایی درباره آیات ویژه در جریان نباشد. ویلیام مونتگمری وات و ریچارد بل می‌گویند که در قرآن گواه دگرگونی‌های تند ریتم، تکرار واژه‌های یا عبارات در آیات کنار هم، حضور ناگهانی آیه‌ای که موضوعی متفاوت با آیات اطرافش دارد، برخورد متفاوت با یک موضوع در آیات کنار هم، شکاف‌ها در ساختار گرامری، دگرگونی‌های ناگهانی در درازای آیات، تغییر ناگهانی سوم شخص به نخست شخص، یا مفرد به جمع، و کنار هم آمدن آیاتی که در ظاهر معنی متفاوتی دارند هستیم. اینها عموماً ویژگی ویژه متن قرآن در نظر گرفته شده‌اند. ولی بل و وات پیشنهاد می‌کنند که می‌شود انگیزه این اینها تغییر، اصلاح و بازنویسی در متن آن باشد. بگفته وات و بل حتی اگر این دیدگاه نیز پذیرفته نشود، لازم است که توجیهی برای این حالت متن قرآن داده شود.[۶۶].

مورخانی هم هستند که دیدگاه‌هایی مخالف باور عموم مورخان دارند. برای نمونه جان وانسبرو بر این باور است که قرآن کنار هم گذاشته شده متون مقدس دیگر، از آن میان متون مقدس مسیحی-یهودی است.[۶۷][۶۸] مایکل کووک و پاتریکا کرون نگاه سنتی در برابر روش گردآوری قرآن را رد کرده و می‌گویند که هیچ گواه نیرومندی درباره اینکه قرآنی پیش از دهه پایانی سده هفتم میلادی وجود داشته نداریم.[۶۹] گرد پوین می‌گوید که قرآن ملغمه‌ای از متونی است که برخی از آنها می‌شود صد سال پیش از محمد هم وجود داشته‌اند.[۶۹] اگر چه گاهی خلاقیت و تازگی برخی از این دیدگاه‌ها ستوده شده ولی درستی این نظریات مورد حمله و یا تمسخر قرار گرفته‌اند:[۷۰][۷۱] برای نمونه وان اس در رد دیدگاه کووک و کرون می‌گوید که «به رد کردن این دیدگاه احتیاجی نباشد زیرا نویسندگان کوششی مفصل برای اثبات آن نمی‌کنند. آنجاهایی که برداشت نوینی از حقایق نامی می‌دهند، برداشت آنها پایانی نیست. ولی آنجایی که آگاهانه حقایق پذیرفته شده را معکوس می‌کنند، روش آنها فاجعه بار است.»[۷۲].

علوم قرآنی

نوشتار اصلی: علوم قرآنی

قرائت قرآن

یک قرآن با ترجمهٔ فارسی.
نوشتار اصلی: قاریان هفتگانه

قاریان هفت‌گانه(قرّاء سبعه) و راویان چهارده‌گانه

قرآن نگاشته شده در قرن ششم هجری که در موزه رضا عباسی نگهداری می‌شود.

ن. ج. داود، مترجم عرب قرآن در مقدمه ترجمه خود از قرآن می‌نویسد: «با توجه به اینکه قرآن در اصل به خط کوفی نوشته شده بود و دارای حرکت و نقطه نبود، قرائت‌های مختلفی از آن توسط مسلمانان بوجود آمده‌است که به یک اندازه دارای ارزش و رسمیت می‌باشند».[۷۳]

با توجه به نوشته این دانشمند دینی، نوشتارهای مختلفی از قرآن وجود دارد، اما طبیعت این نوشتارهای مختلف چیست؟ برای پاسخ به این پرسش باید در نظر داشت که قرآن توسط اشخاصی که «قاری» قرآن حساب می‌شوند نوشته شده‌است و با نام این افراد به یادگار مانده‌است. قرائت‌های مشهوری از قرآن در قرن‌های اولیه اسلام وجود داشت. این قرائت‌های مختلف قرآنی در نهایت توسط افرادی که نوشتن می‌دانستند بصورت نوشته در آمد، به آن افراد راوی گفته می‌شود که قرائت‌هایی از قرآن را روایت کرده‌اند. بنابر این در واقع هر نسخه از قرآن نقل قولی است که توسط یک راوی از یک قاری قرآن انجام گرفته‌است و قرآن را نمی‌توان خواند مگر اینکه به یکی از راوی‌ها و قاری‌ها اعتماد کرد.

نوشتار زیر که توسط یک مسلمان نوشته شده‌است این مهم را با جزئیات بیشتری شرح می‌دهد: «قاریان بسیاری وجود داشتند و تعداد آنها به دلیل اینکه افرادی که قرآن را حفظ کرده بودند می‌مردند زیاد شد و کار آنها اهمیت بیشتری یافت و به دلیل اینکه قرآن با خط بسیار ابتدایی عربی نوشته شده بود و فاقد حرکت و نقطه بود باعث شد که خواندن و درک قرآن دشوار شود، بنابر این در قرن ۴ام اسلامی تصمیم بر این گرفته شد که قرائت‌های مختلف قرآنی را از هفت قاری اصلی جمع‌آوری کنند و برای هر قاری دو راوی قرار دادند تا قرآن را با دقت و با حرکت و نقطه بنویسند. و نتیجه این کار ۷ قرآن اساسی بود که هرکدام دو راوی داشت و همگی با حرکت و نقطه بود که با یکدیگر اندکی اختلاف داشتند».[۷۴]

این کار در سال ۳۲۲ ه. ق. توسط خلیفه المقتدر سازماندهی شد و بالاخره انجام گرفت. دکتر شجاع الدین شفا در کتاب «پس از ۱۴۰۰»، سال برگ ۱۰۱ می‌نویسد: «در قرن چهارم هجری ابن مجاهد، یکی از فقهای بزرگ بغداد، به اتکاء حدیثی از پیامبر نظر داد که قرآن در هفت قرائت وحی شده‌است و هرچه جز آن باشد مخدوش است، و این نظر مورد تایید دستگاه خلافت نیز قرار گرفت. بدین ترتیب هفت قرائت مختلف از قرآن که هرکدام از آنها به یکی از فقهای بزرگ قرون اول و دوم هجری در شهرهای مهم جهان اسلام ارتباط داده می‌شد در سال ۳۲۲ هجری توسط خلیفه المقتدر به رسمیت شناخته شد. بعد از آن در دو مرحله متوالی سه و چهار قرائت دیگر بر آن‌ها اضافه شد، بطوریکه سرانجام شمار قرائت‌های مجاز قرآن به چهارده رسید (که حافظ در غزلی که انتساب آن بدو مورد تردید است، مدعی از بردانستن همه آنها شده‌است).

عشقت رسد به فریاد، گر خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی، در چارده روایت

متن قرائتی برگزیده جامع دانشگاه الازهر که چاپ مصر رایج قرآن در جهان امروز بر اساس آن صورت گرفته‌است، منسوب به فقیهی بنام عاصم بن ابی النجود است. که در سال ۱۲۷ هجری در کوفه درگذشته‌است.»[نیازمند منبع]

این قرائتهای رسمی از این قرارند:

  • نافع، از مدینه سال ۱۶۹/۷۸۵- ابوعبدالله نافع بن ابی نعیم مدنی، مُکنَّی به «ابی رویم» می‌باشد. نافع اصلاً از اصفهان بود و در مدینه می‌زیست و در همانجا (به سال ۱۷۶ یا ۱۶۹) درگذشت، یادآوری کرده‌اند که وی قرآن را نزد ابومیمونه، «مولی ام سلمه»، همسر رسول خدا قرائت نموده‌است. روایان وی عبارتند از: ورش و قالون.
  • ابن کثیر، از مکه سال ۱۱۹/۷۳۷ - (عبدالله بن کثیر مکی) از ایرانیانی بود که کسرای ایران او را با کشتی‌هایی که به یمن فرستاده بود برای فتح حبشه گسیل داشت. ابن کثیر مردی فصیح و بلیغ... بود. و از جمع صحابه عبدالله زبیر و انس‌بن‌مالک را درک کرده بود. روایان وی عبارتند از: بُزِی‌ّ و قٌنبل.
  • ابو عمرو الاعلی، از دمشق سال ۱۵۳/۷۷۰ - ابوعمروبن علاء بصری وی اهل ایران بوده‌است و در میان قرّأ سبعه از لحاظ کثرت اساتید و شیوخ قرائت، کسی به پایة او نمی‌رسد، و قرآن را در مناطق مختلفی مانند مکه و مدینه و بصره و کوفه بر استادان زیادی قرائت کرد. سیدحسن صدر، ابی‌عمرو را شیعی می‌داند. راویان قرائت وی عبارتند از: دوری و سوسی (وی ایرانی و اهل شوش بوده است).
  • ابن عامر، از بصره سال ۱۱۸/۷۳۶ - وی در زمان عمربن عبدالعزیز و قبل و بعد از آن، امام مسجد دمشق (جامع اموی) و قاضی و پیشوای آن دیار بوده و از معمّرترین قرّأ سبعه به شمار می‌رود. ابن عامر بنا به قول صحیح به سال ۱۱۸ هجری قمری در نود و نه سالگی از دنیا رفت. راویان قرائت ابن عامر عبارتند از: هشام و ابن ذکوان.
  • حمزه، از کوفه سال ۱۵۶/۷۷۲ - حمزةبن‌حبیب زیّات کوفی حمزه اصلاً ایرانی است و زمان صحابه را درک کرده‌است و شاید برخی از آنها را دیده باشد. حمزه نیز مانند عاصم شیعی است و قرآن را بر امام صادق خوانده‌است. شیخ طوسی نیز حمزه را از یاران امام صادق (ع) شناسایی کرده‌است. در وجه ملقب شدن حمزه به «زیّات» می‌نویسند که وی با آوردن روغن از کوفه به حلوان و آوردن پنیر و گردو از حلوان به کوفه گذران زندگی می‌کرد.
  • الکسائی، از کوفه سال ۱۸۹/۸۰۴ - وی از مردم سرزمین ایران بوده‌است و گویند در میهن خود در «طوس» یا «ری» درگذشت کرد. وی قرائت را چهار بار از حمزه دریافت کرد، به گونه‌ای که می‌توان به قرائت او اعتماد نمود. کتاب‌ها و آثار فراوانی به کسائی منسوب است. راویان وی بر این پایه‌اند: حفص دوری و ابوالحارث.
  • ابوبکر عاصم، از کوفه سال ۱۵۸/۷۷۸ - عاصم بن ابی النجود کوفی از مردم کوفه‌است، عاصم از قرّأ هفتگانه و شیعی است و قرآن را بر ابی عبدالرحمن عبدالله‌بن‌حبیب سلمی شیعی - که از یاران علی بود... قرائت کرد. عاصم با یک واسطه گوینده قرائت علی است. به همین جهت گفته‌اند فصیح‌ترین قراآت، قرائت عاصم می‌باشد، زیرا وی قرئت ریشه دار آورده‌است. خوانساری در کتاب روضات الجنان در شرح احوال عاصم می‌نویسد: «وی پارساترین و پرهیزگارترین قرّأ، و رأی او درست‌ترین آرأ در قرائت به شمار می‌رود». قاطبة دانشمندان شیعی، قرائت عاصم را فصیح‌ترین قراآت دانسته‌اند. روایان وی بر این پایه‌اند: حفص و ابوبکر عیاش.
  • احمد نیریزی که از نسخ نویسان نامی ایرانی است، در نزدیک ۳۰۰ سال پیش قرآنی را کتابت کرد که اختلاف قرائت قراء سبعه در حاشیه آن آورده شده‌است.[۷۵]

اعجاز قرآن

نوشتار اصلی: اعجاز قرآن

مسلمانان همگی قرآن را بعنوان معجزه وحی و الفاظ آن را عیناً و دقیقاً از جانب خدا می‌دانند، که توسط روح‌الامین (جبرئیل) بر محمد نازل شده‌است. این مبحث قسمتی از بررسی ها و علوم قرآنی را تشکیل می دهد.

مبارزه‌طلبی

مسلمانان بر این باورند که قرآن معجزه پیامبر و اثبات کننده درستی ادعای پیامبری اوست. قرآن در آیاتی منکران وحیانی بودن را به مبارزه طلبیده‌است. ازجمله در آیه ۲۳ سوره بقره می‌گوید «و اگر در آنچه بر بنده خویش فرو فرستاده‌ایم شک دارید، اگر راست می‌گویید سوره‌ای همانند آن بیاورید و از یاورانتان در برابر خداوند یاری بخواهید.» در آیات انبوهی از قرآن از منکران وحیانی این کتاب خواسته شده‌است، که اگر می‌توانند همانند آن را بیاورند. البته در آیه‌ای درخواست شده که کتابی همانند آن بیاورند. در آیه دیگر ده سوره ذکر شده و در آیه بالا یک سوره نیز در اثبات مدعای آدمین بودن قرآن کافی دانسته شده‌است. از موارد دیگر مبارزه‌طلبی قرآن ادعای هماهنگی و نبود تناقض در متن آن است. «چرا در قرآن تدبر نمی‌کنند؟ که اگر از غیر خدا بود، اختلاف‌های فراوانی در آن می‌یافتند» گفتنی است که چنین ادعا می‌شود که قرآن در فصاحت و شیوایی در زبان عربی بی همتا است و در کتابهای واژه عرب، در بسیاری موارد استشهاد به آیات قرآن می‌شود. برای نمونه فرهنگ واژه المنجد تالیف لویس معلوف که با اینکه خود لویس معلوف مسیحی بوده و مسلمان نبوده‌است ولی از آیات قرآن به نام استشهاد به سخن عرب فصیح بهره‌گیری نموده‌است. و همچنین برخی از نویسندگان نامی مصر به این فصاحت و شیوایی اعتراف دارند.[نیازمند منبع]

مسیلمه، نخستین کسی بود که به فکر مبارزه با قرآن افتاد و آیاتی شبیه قرآن سرود: «الفیل و ما الفیل، له خرطوم طویل، و له ذنب وبیل» یعنی «چه می‌دانید فیل چیست؟ برای او خرطوم دراز و دم کوتاهی است».[۷۶]

دیدگاه‌ها درباره قرآن

نوشتار اصلی: نقد قرآن


مسلمانان

جلسه ختم قرآن در اهواز - خوزستان

«قرآن وحی نامه اعجازآمیز ایزدی است، که به زبان عربی[شیوا(فصیح)] به عین الفاظ بدست فرشته وحی، جبرئیل، از سوی خداوند و از لوح محفوظ بر قلب و زبان پیامبر اسلام هم اجمالاً یکباره و هم تفصیلا در درازای بیست و سه سال نازل شده.»

[نیازمند منبع]

باور عموم مسلمانان آن است که قرآن کتاب آسمانی و مقدس اسلام است، که بر پایه مندرجات آن و باور مسلمانان بدست وحی ایزدی به محمد فروفرستاده شد و معتبرترین متن دینی نزد مسلمانان است و مسلمانان آن را معجزه و سند اثبات نبوت محمد می‌دانند. تمام مذاهب اسلامی جز شماری از دانشمندان بر درستی متن آن اتفاق نظر دارند و اختلاف در روش خواندن متن، برداشت و شاید ترتیب آن است. میزان این اتفاق نظر به اندازه‌ای است، که شیعیان دوازده امامی ایران و وهابیان عربستان از قرآن با رسم‌الخط واحدی بهره‌گیری می‌کنند.[نیازمند منبع]

ناباوران

دیگر صاحب‌نظران معمولاً روایت کلی مسلمانان از وقایع را می‌پذیرند. اما، بر این باورند که مفاهیم قرآن بیشتر ریشه‌های زمینی دارند و قبل از تولد پیامبر اسلام این مفاهیم در میان مذاهب مختلف اقوام عرب وجود داشته‌اند. برخیاثبات‌گرایان(positivist) و علم‌باوران (scientisist) برخی مطالب قرآن در مورد طبیعت و انسان را غیر علمی و از اشکالات این کتاب می‌دانند. این در حالیست که هنری مارگنو، استاد فیزیک و علوم طبیعی در دانشگاه ییل می‌نویسد: دیدگاهی شایع وجود دارد که علم و دین را به طور کلی ناسازگار تلقی می‌کند. بنابر این اجازه دهید پیش از هر چیز به این نکته اشاره کنم که این باور شاید نیم قرن قبل صحیح بود، ولی اکنون اعتبار خود را از دست داده‌است. این مطلب را هر کسی که نوشتارهای فلسفی برجسته‌ترین و خلاق‌ترین فیزیکدان‌های پنج دهه اخیر را مطالعه کند، می‌تواند دریابد. و منظور در اینجا کسانی همچون اینشتین، بور، هایزنبرگ، شرودینگر، ویگنر و دیگران اند.[۷۷]

موضوعات قرآنی

محتوای آیات اولیه قرآن

صفحه‌ای از قرآن از آن سده هشتم هجری خورشیدی درافغانستان

بر پایه قرآن، هشدار دادن به ناباوران (کفار) از عذابی که در روز رستاخیز انتظار آن‌ها را می‌کشد، یکی از نقش‌های اصلی محمد می‌باشد.[۷۸] گاهی قرآن، صراحتاً به روز رستاخیز اشاره نمی‌کند ولی نمونه‌هایی از داستان قوم‌های محو و نابود شده آورده و همعصران محمد را از عذاب‌های همانند برحذر می‌دارد. (آیه ۴۱:۱۳ تا ۴۱:۱۶).[۷۹]محمد نه تنها به کسانی که وحی خدا را انکار می‌کنند هشدار می‌دهد، بلکه وعده‌های نیکویی به کسانی که از اهریمن دوری می‌ورزند، به سخن خدا گوش فراداده و از خدا فرمانبرداری می‌کنند، می‌دهد.[۸۰] ماموریت محمد هم‌چنین دربرگیرنده تبلیغ یکتاپرستی می‌باشد: قرآن از محمد می‌خواهد که به اظهار و تمجید نام پروردگارش بپردازد و به او دستور می‌دهد که از پرستش بتها و یا نسبت دادن الوهیت به هر چیزی بجز خدا دوری بورزد.[۷۹].

موضوع آیات نخستین قرآن وظیفه انسان در برابر آفریننده خویش، رستاخیز مردگان، داوری پایانی خدا به همراه توصیف روشن عذاب‌های دوزخ و لذات و نعمات بهشت، و نشانه‌های خدا در همگی عرصه‌های زندگی انسان می‌باشد. تکالیف مذهبی که در این زمان از باورمندان خواسته شده بود اندک بودند: باور به خدا، درخواست برای بخشش گناهان، خواندن نمازهای مکرر، کمک به دیگران به‌ویژه نیازمندان، رد کردن تقلب و دوستی مال جهان (که در زندگی بازرگانی مکه، امری پراهمیت به شمار می‌رفت)، عفت و پاکدامنی و زنده به گور نکردن فرزندان دختر.[۸۱] آیات نخستین قرآن با پافشاری روی جنبه‌های اخلاقی آغاز و سپس به گونه فزآینده‌ای به انتقاد از خدایان مکه و بت پرستی پرداخت.[۸۱].

قرآن و جهاد

قرآن نبرد و قیام خونین را با حدود و مقتضیاتی مشخص تجویز کرده و حتی سستی از جنگ را در صورت لزوم آن از گناهان و جرائم بزرگ دانسته‌است: ۱. هنگامی که مسلمانان مورد تهاجم دشمن واقع شده و کشورشان در خطر باشد.[۸۲] ۲. برای دفع مخاطرات [۸۳] و فتنه و آشوب دشمن که به مراتب از خونریزی بدتر و زیان بخش‌تر است [۸۴]. ۳. به منظور حفظ نوامیس و زنان و اطفال مسلمان که مورد شکنجه و فشار و تعدی دشمن واقع شده‌اند.[۸۵] ۴. در موردی که دشمن معاهده‌ای را که با مسلمانان بسته، نقض کند و اضافه بر پیمان‌شکنی، مشغول گمراه کردن و منحرف ساختن مؤمنین گشته و در دیانت طعن و لطمه وارد آورد.[۸۶] با تمامی این شرائط و حدود، لشکر اسلام پس از هر پیروزی مأمور به ملاطفت و مهربانی با دشمن است و باید صدمه و فشاری که از آنان دیده را در بوته فراموشی نهاده و همچون برادران و دوستان صمیمی با ایشان رفتار کند [۸۷] و با کمال رأفت، محبت، منطق قوی و کردار پسندیده آنان را به آیین حق دعوت کنند. وجه مشترک جنگ‌های اسلام، قیام در راه خدا، تحکیم و اجرای قانون حق و عدالت و برافکندن آشوب و فساد و هرج و مرج است. رویه لشکر اسلام نیز رویه‌ای مشفقانه دارند.[۸۸]

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۱۰

دین اسلام و برتری آن بر دین زرتشت

معاونت مبارزه با خرافی گری قرارگاه:

تنها راه سعادت و کمال بشر، پیمودن راهى است که آدمى را به سوى حق تعالى و قرب او رهنمون شود؛ لیکن این راه چیزى نیست که جز در پرتو هدایت‏هاى الهى امکان شناخت داشته باشد یا با پیروى از غیر راهى که او خود معرفى فرموده است قابل پیمودن باشد؟ بنابر این، در درجه اول ضرورى و لازم است که انسان به دین الهى تمسّک جوید و راهى را که خداوند براى بشر گشوده است طى کند. از سوى دیگر خداوند در قرآن مجید مى‏فرماید: {/Bإِنَّ اَلدِّینَ عِنْدَ اَللَّهِ اَلْإِسْلامُ‏{w1-5w}{I3:19I}/} ؛ تنها دین مورد قبول نزد خداوند اسلام است‏ لذا در منطق قرآن، دین الهى چیزى جز اسلام نیست و همه پیامبران در حقیقت دعوت کننده به سوى یک دین بوده‏اند و معارف و مسیرى که فراروى بشر قرار داده‏اند، یکى بیش نیست. البته مقصود از اسلام فقط نام آن نیست؛ بلکه منظور محتواى اساسى دعوت پیامبران الهى است که همه بشریت را به تسلیم در برابر خداوند سبحان فرا خوانده‏اند. لیکن بر اثر تحریفات تحریفگران و نیز بر اساس رشد علمى و اجتماعى بشر هر از گاهى نیاز به آیین جدیدى رخ مى‏نمود و خداوند با انگیزش پیامبرى جدید، از سویى آثار تحریف در دین پیشین را مى‏زدود و از دیگر سو شریعت جدید خود را متناسب با درک و فهم و نیازهاى روز، کامل‏تر مى‏کرد تا آنجا که بشریت به حدى برسد که بتواند تمام برنامه تکاملى خود را دریافت کند. در نتیجه پیامبر خاتم را فرستاد و ختم نبوت را اعلام داشت و در نهایت کامل شدن دین را اعلام کرد: {/Bاَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ اَلْإِسْلامَ دِیناً{w51-63w}{I5:3I}/}(سوره مائده ، آیه 3). بنابر این هر چند انبیاى پیشین نیز مردم را به راه حق دعوت کرده‏اند، اما از سویى دین آنان دستخوش تحریف گردیده و از دیگر سو به مرور زمان دین الهى روند تکاملى داشته است تا آنجا که بتوان به کمال نهایى دست یافت. از همین رو نه خداوند، اجازه مى‏دهد که کسى راهى غیر از دین خاتم برگزیند؛ زیرا موجب نقص غرض از رسالت است و همگان را به دین اسلام دعوت مى‏کند، و نه عقل مى‏پذیرد که با وجود دین اکمل، کسى سراغ دیگر ادیان برود. بنابر این تا اینجا لزوم پذیرش و تبعیت از اسلام روشن مى‏شود، و هر چند دیگر ادیان منسوب به پیامبران الهى نیز کم و بیش بهره‏هایى از حقیقت دارند؛ ولى این مقدار مورد قبول خداوند سبحان نیست؛ چنان که به دنبال اکمال دین فرمود: {/Bوَ رَضِیتُ لَکُمُ اَلْإِسْلامَ دِیناً{w59-63w}{I5:3I}/} و مفهوم این آیه، آن است که خداوند به مرتبه پایین‏تر از آن راضى نیست؛ زیرا نوعى عقبگرد براى بشریت است.
آیین زرتشت
در رابطه با آیین زرتشت ابهامات و اشکالات متعددى وجود دارند. برخى از این اشکالات جنبه تاریخى دارند، برخى کلامى و اعتقادى‏اند، بعضى مربوط به وثاقت کتاب آسمانى و اشکالاتى نیز راجع به حوزه‏هاى اخلاقى و رفتارى و یا نظام اجتماعى و خانوادگى آن مربوط مى‏شود. اکنون به اختصار پاره‏اى از این موارد را اشاره مى‏کنیم.
یک. نظرگاه تاریخى‏
اطلاع دقیقى پیرامون زمان پیدایش و ظهور زرتشت به عنوان پیامبر آیین مزدیسنى وجود ندارد. برخى از دانشمندان مانند هوسینگ در اصل وجود او تردید کرده و چون رستم و اسنفدیار شخصیتى موهوم دانسته‏اند.(1) بعضى تاریخ ظهور او را 600 و برخى تا 6000 سال قبل از میلاد دانسته‏اند. قول مشهور آن است که او 660 سال پیش از میلاد پا به جهان گذاشته و سى سال بعد دعوى نبوت کرده و به سال 583 ق.م در آتشکده بلخ به دست تورانیان کشته شده است.(2) محل تولد وى نیز مردد بین : رى، آذربایجان و افغانستان و فلسطین و خوارزم و فارس است(3). همچنین در مورد این که واقعا او پیامبرى برگزیده از سوى خداست یا نه اطلاع دقیقى در دست نیست و مسلمانان صرفا به استناد منابع دینى خود - نه با اتکا به ادله تاریخى - با زرتشتیان هم چون اهل کتاب رفتار نموده‏اند(4). بنابراین فارغ از برخورد اسلام و مسلمانان با پیروان زرتشت و آیین او؛ هیچ دلیلى بر اعتبار و بنیاد الهى آن وجود ندارد و حتى اعراب زیرسلطه ساسانیان نیز آنان را اهل کتاب نمى‏شناختند.(5)
دو. عدم وثاقت کتاب مقدس‏
کتاب مقدس زرتشتیان «اوستا» نام دارد. قدیمى‏ترین نسخه اوستا که به خط «دبیره» نوشته شده و در دانمارک نگهدارى مى‏شود مربوط به سال 1325 میلادى(6) یعنى 1908 سال بعد از کشته شدن زرتشت است. بنابراین به احتمال زیاد زرتشتیان حدود 20 قرن کتاب مدون و شناخته شده‏اى نداشته و اگر داشته‏اند اثرى از آن در دست نیست. افزون بر آن زرتشتیان اتفاق نظر دارند که اوستا در اصل بسیار بزرگتر از اوستاى کنونى بوده است. اوستاى کنونى داراى 83000 کلمه است و احتمالاً اصل آن داراى 345700 کلمه، یعنى چهار برابر بوده است(7).(8) این مسأله آیین زرتشت را با دو مشکل اساسى روبرو مى‏سازد.
2-1. تردید در وثاقت کتاب مقدس؛ زیرا کتابى که بیش از نوزده قرن پس از رحلت ابلاغ کننده آن گردآورى شود، آن هم براساس نوشته‏هاى پراکنده‏اى که تواتر تاریخى در مورد آنها ثابت نیست، به شدت اعتبار و وثاقت آن را مخدوش مى‏سازد. برخى نیز برآنند که اوستا در دوره هخامنشى مدون بوده و با حمله اسکندر از میان رفته و یا اسکندر آن را سوزانده است و تا ظهور ساسانیان اثرى از اوستاى مدون نبوده تا آن که به دستور اردشیر، یکى از روحانیون زرتشتى بار دیگر اوستا مرتب شد. اما این که بر چه اساسى اوستا بازسازى شده و تا چه اندازه به اوستاى اصلى انطباق دارد معلوم نیست.(9)
2-2. اوستا داراى 5 بخش به نام‏هاى زیر است : «یسنا»، «ویسپرد»، «وندیداد»، «یشتها» و «خرده اوستا». قسمتى از «یسنا»، «گاتها» نامیده مى‏شود که مشتمل بر ادعیه و معارف دینى و معروف‏ترین قسمت اوستاست. از نظر اوستا پژوهان تنها قسمتى از گاتها به زرتشت تعلق دارد.(10) و بقیه آن به دوران پیش از زرتشت و یا پس از وى تعلق دارد.(11) این مسأله نیز اعتبار اوستا را به عنوان کتاب آسمانى زرتشت مخدوش مى‏سازد.
2-3. به فرض ثابت شود که اولاً زرتشت پیامبرى الهى بوده و ثانیاً آنچه در اوستاى کنونى وجود دارد عیناً همان مطالبى است که از زرتشت به یادگار مانده؛ در نهایت مخاطبان را با دینى ناقص مواجه مى‏کند که حدود سه چهارم آن از دست رفته است. لاجرم پیامبر دیگرى لازم است که نیازهاى دینى از دست رفته را جبران و خلا موجود را پر نماید. به عبارت دیگر اگر اوستاى موجود براى هدایت بشر کافى بود، انزال سه چهارم دیگر لغو و بى‏فایده بود. و اگر کافى نبود چنین نقصى وجود دین و پیامبر دیگر را لازم مى‏نماید و بر زرتشتیان نیز لازم مى‏شود که به آیین کامل بعدى ایمان مى‏آورند.
سه. نژاد و ملیت گرایى‏
نژادپرستى و ملیت گرایى یکى از عوامل منفى راه یافته در آیین زرتشت به ویژه از دوره ساسانى است. این مسأله به آیین یاد شده ویژگى‏هاى تاریخى و احکام خاصى بخشیده است از جمله :
3-1. اگرچه احتمالاً دعوت زرتشت فراگیر بوده ولى براساس شواهد تاریخى پیروان آن همه آریایى بوده و از نژادهاى دیگر چندان کسى به این آیین در نیامده است.(12)
3-2. ملیت گرایى و ناسیونالیسم در «فرّ ایزدى» به خوبى آشکار است. فریا خوارنه فروغى است ایزدى، به دل هر که بتابد برترى یابد، پادشاه شود، پیروز گردد یا در کمالات نفسانى و روحانى آراسته شود و پیامبر گردد. دو نوع فر در اوستا آمده : Airayane yareno(یئریانم خوارنه) و Kavaenem xareno(فرکیانى) که دومى تا ظهور رسوشیانت همیشه با ایرانیان خواهد بود.(13)
3-3. نژادگرایى و نظام طبقاتى سبب تجویز و گسترش ازدواج با محارم شده است. «کرتیر» از بنیانگذاران زرتشتى ساسانى نوشته است : «بسیار ازدواج‏ها میان محرمان برقرار نمودم».(14) این مسأله همواره موجب خرده‏گیرى بر آیین زرتشت گردیده است.
3-4. بى‏ارزش انگارى جان غیرزرتشتیان؛ در تفکر زرتشتى انسان‏ها به دو دسته : مزداپرستان (زرتشتیان) و دیوپرستان (نازرتشتیان) تقسیم مى‏شوند. در این آیین اگر پزشکى در پى آموزش جراحى است باید تمرین خود را بر دیوپرستان آغاز کند. اگر سه دیوپرست به دست او مرد، دیگر نباید بر مزداپرستان پزشکى کند.(15)
3-5. انحصارگرایى : یکى از ویژگى‏هاى نظام اجتماعى زرتشتى سامانى انحصارگرایى در قدرت، ثروت و دانش در طبقات فرادست است. آموزش در انحصار موبدان و کاهنان بوده و طبقات فرودست به کلى از آموختن دانش محروم بودند تا آن جا که گفته‏اند : «موبد را باید لغت پهلوى غیر را نیاموزد چه یزدان به زرتشت گفته است که این علم را به فرزندان خود(16) تعلیم کن».(17)
چهار. نظام طبقاتى‏
جامعه ساسانى و آیین زرتشت پیوندى دو سویه دارند. از طرفى آیین ساسانى شکل خاص و ویژه‏اى به این آیین بخشیده به طورى که برخى از پژوهشگران زرتشتى موجود را شدیدا متأثر از ساسانیان دانسته‏اند. از طرف دیگر جامعه ساسانى نماد جامعه مطلوب و مورد نظر آیین زرتشت شناخته مى‏شود.(18) چنین جامعه‏اى شدیدا مورد حمایت و حفاظت آموزه‏ها و پیشوایان زرتشتى بوده است.
در این نظام جامعه از چهار طبقه متمایز تشکیل شده بود : 1. آژون (روحانیون)، 2. ارتش تاران، 3. کشاورزان، 4. صنعتگران(19).
در این نظام اولا طبقات وضعیت سربسته‏اى داشته و به هیچ روى امکان ترقى از طبقه‏اى به طبقه دیگر وجود نداشت. ثانیا طبقات فراتر امتیازات فراتر و طبقات فرودست محدودیت‏هاى بیشترى داشتند و جز کار و بردگى بهره‏اى نصیب شان نمى‏شد. ثالثا امتیازات و محرومیت‏هاى طبقاتى جنبه ارثى داشت و نسل به نسل به اجبار و بدون امکان تغییر تداوم مى‏یافت.
پنج. افسانه گرایى و بت پرستى‏
وجود افسانه‏هاى خردگریز در اوستا یکى از ضعف‏هاى آیین و کتاب مقدس زرتشتى است. کریستن سن افسانه خلقت را بر اساس اوستاى ساسانى چنین نقل مى‏کند :
«... عمر دنیا بالغ بر 12000 سا است. در سه هزار سال نخستین عالم، اوهرمزد (یا عالم روشنى) و اهریمن (یا عالم تاریکى) در جوار یکدیگر آرام مى‏زیسته‏اند. این دو عالم از سه جانب نامتناهى بوده، فقط از جانب چهارم به یکدیگر محدود مى‏شده‏اند. دنیاى روشن در بالا و عالم ظلمانى در زیر قرار داشته و هوا فاصله آنها بوده است. مخلوقات اورمزد در این سه هزار سال در حال امکانى بودند، سپس اهریمن نور را دیده درصدد نابود کردنش برآمد. اوهرمزد که از آینده آگاهى داشت مصافى به مدت نه هزار سال با وى طرح افکند. اهریمن که فقط از ماضى آگاه بود رضا داد. آن گاه اوهرمزد به او پیشگویى کرد که این جدال با شکست عالم ظلمت خاتمه خواهد یافت. از استماع این خبر اهریمن سخت متوحش شد و مجددا به عالم تاریکى درافتاد و سه هزار سال در آنجا بى‏حرکت بماند. اوهرمزد در این فرصت دست به آفرینش جهان زد و چون کار خلقت به پایان رسید، گاوى را بیافرید که موسوم به گاو نخستین است. پس آنگاه انسانى بزرگ خلق کرد به نام گیومرد (کیومرث) که نمونه نوع بشر بود. آنگاه اهریمن به آفریدگان او حمله برد و عناصر را بیالود و حشرات و هوام ضاره را بیافرید. اوهرمزد در پیش آسمان خندقى کند. اهریمن مکرر حمله کرد و عاقبت گاو گیومرد را بکشت اما از تخمه گیومرد که در دل خاک نهفته بود چهل سال بعد گیاهى رست که اولین زوج آدمى به اسم مشیگ و مشیانگ از او بیرون آمد. دوره آمیزش نور و ظلمت که آن را گمیزشن گویند شروع شد. انسان در این جنگ خیر و شر به نسبت اعمال نیک یا بد خود از یاران نور یا از اعوان ظلمت شمرده مى‏شود».(20)
افسانه گرایى در زرتشتى گرى دوره ساسانى به بنیادى‏ترین مبانى اعتقادى یعنى خداباورى نیز راه یافته است. علیرغم آن که گفته‏اند زرتشت خداى مجرد را باور داشته، اما خداى زرتشتى ساسانى داراى شکل و ریش و عصا و تاج است و هنوز که هنوز است با چنین شمایل انحطاط و تجسم یافته‏اى به عنوان آرم ملى بر روى تابلوى بسیارى از مؤسسات زرتشى عصر حاضر به چشم مى‏خورد و خدا را به صورت بتى بسان یک پادشاه نشان مى‏دهد.(21) در این آیین آتش دختر خدا شناخته مى‏شود؛(22) گاو به ویژه گاو نر تقدس ویژه مى‏یابد. در افسانه خلقت، اول مخلوق زمینى فرض مى‏شود و با گیومرد (کیومرث) به درجه شهادت نائل مى‏گردد و بول آن از آب پاک کننده‏تر است!(23)
شش. احکام خردستیز و غیرعملى‏
افزون بر احکامى که در لابه‏لاى مطالب پیشین اشاره شد احکام خردستیز دیگرى در آیین زرتشتى وجود دارد که به پاره‏اى از آنها اشاره خواهد شد.
6-1. تقدیس سگ؛ در وندیداد سگ مقام بسیار بالایى دارد به طورى که اگر کسى استخوان سخت و ناجویدنى به آن بدهد یا آن را بترساند گرفتار مجازات پشوتنو(24) یعنى مرگ ارزان که با دادن تاوان بخشوده نمى‏شود(25) دارد.
نیز اگر کسى سگ آبى را بکشد باید ده هزار بسته هیزم سخت خشک، ده هزار هیزم نرم خشک از چوب‏هاى خوش بو، ده هزار برسم (شاخه‏هاى تازه بریده شده) ده هزار شیر پاک و... را به روان سگ آبى بدهد. پس ده هزار مار، ده هزار سگ نماى (گربه)، ده هزار سنگ پشت، ده هزار قورباغه‏اى که در خشکى زندگى مى‏کند، ده هزار موردانه کش، ده هزار مورگودال کن، ده هزار کرم خاکى، ده هزار مگس را کشته و ده هزار گودال ناپاک را پرکند(26) و ده‏ها کار دیگر که انسان از شنیدن آن حیران مى‏شود.(27) و نیز مجازات کسى که پیکر مرده سگى را بر زمین اندازد دو هزار ضربه شلاق است.(28)
6-2. احکام بانوان؛ در اصطلاح وندیداد کلمه «دشتان» به معنى قاعدگى، عادت ماهانه زنان کاربرد دارد و احکام بسیار پیچیده و سختى به دنبال دارد، چنین زنى باید دور از دیگران و در «دشتانستان» که جایى متروک و دور از آتش و آب و مردمان است ساکن شود(29). در ظرف‏هاى فلزى کم بها به او غذاى مى‏دهند لکن باید غذاى کم بخورد تا نیرو نگیرد(30). بعد او را با گمیز (ادرار گاو) در دو گودال شستشو مى‏کنند سپس در گودال سوم با آب شستشو مى‏شود(31). و در تابستان باید 200 مورچه بکشد و اگر زمستان بود باید 200 حشر گزنده و آسیب رسان را از بین ببرد(32). حال اگر زنى بچه مرده به دنیا آورد باید او را در آلونکى دور از آب و آتش و مردم حبس کرد او باید 3 یا 6 یا 9 جام گمیز «ادرار گاو» بنوشد تا رحم او پاک شود. بعد از آن مى‏تواند شیر گرم مادیان گاو را بنوشد ولى نمى‏تواند آب بنوشد. تا 3 شب باید به این گونه بماند بعد از 3 شب تن و جامه خود را با گمیز آمیخته با خاکستر و آب در کنار 9 گودال بشوید بعد تا 9 شب بدین منوال تنها مى‏ماند. بعد از آن تن و جامه خویش را با ادرار گاو و آب مى‏شوید تا پاک شود»(33).
6-3. منع دفن مردگان؛ در آیین زرتشتى خاک و آتش پاک و مقدسند و به همین دلیل از سوزاندن و دفن مردگان جلوگیرى مى‏شود(34) و جسد مرده را در دخمه یا بالاى بلندى باید گذاشت تا خوراک حیوانات و پرندگان شود(35) و کیفر کسى که مرده‏اى را در زمین دفن کند و یک سال در زمین بماند دو هزار تازیانه است(36) و اگر دو سال بماند هرگز حتى با توبه یا جریمه و کفاره تطهیر نمى‏شود.(37)
هفت. پیشگویى‏هاى غیرواقع‏
براساس «هزاره گرایى زرتشتى»(38) انتظار ظهور سه منجى از نسل زرتشت مطرح است که یکى پس از دیگرى جهان را پر از عدل و داد خواهند کرد :
الف. هوشیدر، 1000 سال پس از زردشت.
ب. هوشیدرماه، 2000 سال پس از زرتشت.
ج. سوشیانس (سوشیانت) 3000 سال پس از زردشت که با ظهور او جهان پایان مى‏یابد.(39)
اکنون نسبت به فرد سوم نمى‏توان پرسش کرد؛ چرا که هنوز پنج قرن به آمدنش باقى است؛ اما نسبت به دو فرد نخست این سؤال مطرح است که آنان کى و چگونه ظهور کرده‏اند و کارکرد آنها در بسط عدل جهانى چه بوده و چرا در تاریخ نام و یادى از آن مصلحان که بنابر ادعا باید جهان را پر از عدل و داد کرده باشند به چشم نمى‏خورد؟
هشت. ستم موبدان و اسلام گرایى ایرانیان‏
یکى از واقعیات بزرگ تاریخى گرایش سریع و آزادانه ایرانیان زرتشتى به اسلام، پس از فتح ایران است. این مسأله در شرایطى رخ داد که مسلمانان با زرتشتیان هم چون اهل کتاب رفتار نموده و آنان را کاملاً در مسائل دین‏شان آزاد گذاشته بودند؛ اما سیل خروشان اسلام‏گرایى ایرانیان نشانگر برترى واضح و روش این دین در نظر آنان، نسبت به آیین پیشین است. دکتر صاحب الزمانى در این باره مى‏نویسد : «توده‏هاى مردم نه تنها در خورد در برابر جهان‏بینى و ایدئولوژى ضد تبعیض طبقاتى در اسلام مقاومتى احساس نمى‏کردند، بلکه درست در آرمان آن همان چیزى را مى‏یافتند که قرن‏ها به بهاى آه و اشک و خون خریدار و جان نثار و مشتاق آن بودند و عطش آن را از قرن‏ها در خود احساس مى‏کردند».(40)
بخشى از ستم موبدان را در احکام ظالمانه‏اى مى‏توان یافت که آشکارا در جهت تأمین منافع انحصارى موبدان است. از این جمله است پاره‏اى از احکام کیفرى. به عنوان مثال افزون بر آنچه در بند ششم پیرامون مجازات کشنده سگ آبى گفته آمد به احکام شگفت‏ترى برمى‏خوریم. در وندیداد اوستا فرگرد 14 بند 8 به بعد آمده است :
8-1. شخص گناهکار باید براى آمرزش روان تمام اسباب و لوازم مورد نیاز و مربوط به انجام مراسم دینى براى آثرَوَن (اوستا :a)(aurvan یا a°)(ravanپهلوى : a°sro°n) (موبد روحانى نگهبان آتش در آتشکده) را به مردان اَشوَ (موبدان و مردان مقدس) به عنوان کفاره بدهد (8/14).
8-2. گناهکار مى‏بایست کلیه لوازم و ساز و برگ یک مرد سپاهى و جنگى اعم از نیزه، کارد (شمشیر)، گرز، کمان، زین، فلاخن، زره، سپر و غیره را به عنوان کفاره به مردان اشو بدهد (9/14)؟!
8-3. گناهکار باید تمام لوازم و اسباب مورد نیاز یک کشاورز - شبان و یک مرد برزگر را به مدان اشو به عنوان کفاره گناه بدهد (11-10/14). این ابزارها عبارتند از : یک عدد خیش با یوغ، یک عدد اسباب گاو رانى، دو هاون سنگى، یک عدد آسیاب دستى براى آرد کردن گندم و یک بیل؟!
8-4. او باید یک نهر (جوى) آب، یک قطعه زمین حاصلخیز و مرغوب به اندازه‏اى که آبِ دو جوى براى آبیارى آن کفایت کند و آب تا دورترین نقاط آن پیش برود، براى مردان اشو فراهم کند (13-12/14)؟!
8-5. او باید یک خانه اربابى با گاوستانى (طویله) داراى نُه پرچین، نُه حصار، نُه نوع علوفه را جهت کفاره گناه به مردان اشو بدهد. خانه باید داراى دوازده راهرو در قسمت بالا و نُه راهرو در قسمت وسط و شش راهرو در قسمت پایین باشد. او همچنین باید یک رختخواب خوب با لحاف و بالش به مردان اشو و پاک بدهد (14/14)؟!
8-6. مرد گناهکار موظف است که دختر باکره، جوان و سالم خود را با جهیزیه و نقدینه‏اى از زیورآلات زینتى و طلاجات براى مردان اشو به ازدواج دهد. البته این دختر باید خواهر پانزده ساله خود را نیز همراه گوشواره (جهیزیه) براى مردان اشو بیاورد (15/14)؟!
8-7. همچنین این مرد موظف است هفت رأس رَمه ریز در دوبار به مردان اشو و نیکوکار تقدیم کند. او باید هفت عدد سگ در دوبار پرورش دهد - او باید هفت عدد پل روى آب در دو بار بنا کند. او باید نُه عدد باغ خرابه در دو بار تعمیر و مرمت کند. او باید نُه عدد سگ را که در پوست یا گوش گرفتار کک و شپش و همه ناخوشى‏هایى که به تن سگ روى مى‏آورد، پاک کند و درمان بخشد. او باید نُه مرد نیکوکار را در دوبار به خوراکى سیر از گوشت، نان و شراب اطعام کند (17-16/14)؟!(41)
براساس مستندات تاریخى از این راه‏ها ثروت‏هاى هنگفتى به چنگ آمده و انباشته شده و سپس در نبردهاى مختلفى به غارت رفته است.(42)
...................) Anotates (.................
1) بنگرید : شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 239، قم و تهران : صدرا، چاپ هشتم، 1383.
2) بنگرید :
الف. حسین توفیقى، آشنایى با ادیان بزرگ، ص 57 و 58.
ب. ابراهیم پورداود، اوستا، ص 28.
ج. دین ایران باستان، ص 185.
3) بنگرید :
الف. حسین توفیقى، همان، ج 14، ص 186.
ب. جان بى‏ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، ص 453.
ج. دین ایران باستان، ص 188.
د. شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 186.
4) برخى برآنند که آنچه در نصوص اسلامى به ویژه در قرآن به عنوان آیین مجوس در ردیف ادیان وحیانى و داراى کتاب در برابر مشرکین قرار گرفته غیر از آیین زرتشتى موجود است و با آن تفاوت‏هاى اساسى دارد.
جهت آگاهى بیشتر در این باره بنگرید : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزه‏هاى زرتشت (مق)، معارف (ماهنامه)، ش 49.
5) بنگرید : همان، ص 18.
6) ابراهیم پورداود، اوستا، ص 49، ق : منبع پیشین.
7) حسین توفیقى، همان، ص 59.
8) کریستن سن بر آن است که علت کاسته شدن از حجم اوستا در دوره ساسانى تمایل خود زرتشیان به حذف پاره‏اى از افسانه‏ها و اسطوره‏هاى عامیانه در اوستا نگاشت‏هاى پیشین بوده است. جهت آگاهى بیشتر بنگرید:
الف. کریستن سن، آرتور امانوئل، ایران در زمان ساسانیان، ص 163 و 164.
ب. شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 188.
9) بنگرید : شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 187.
10) بنگرید : تاریخ ادیان، ص 454، مقدمه جلیل دوستخواه، بر کتاب اوستا، ج 1، ص 11. ق : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزه‏هاى‏آیین زرتشت.
11) بنگرید : هنریک ساموئل ینبرگ، دین‏هاى ایران باستان، ص 2، ترجمه سیف الدین نجم آبادى ؛ دین و فرهنگ ایرانى پیش از عصر زرتشت، ص 304. ق : همان.
12) زرتشت و آموزش‏هاى او، ص 7.
13) بنگرید :
الف. مرضیه شنکایى، بررسى تطبیقى اسماى الهى، ص 279، تهران، سروش، چاپ اول، 1381.
ب. پورداود، یَشت‏ها، ج 2، ص 310.
14) هاشم رضى، ج 1، ص 45.
15) وندیداد، فرگرد هفتم، بند 37 و 38.
16) و به عبارتى به طبقه خود.
17) دبستان المذاهب، ص 111.
18) بنگرید : دکتر رسول رضوى، همان ص 20.
19) بنگرید :
الف. عبدالعظیم رضایى، زین‏العابدین آذرخش، تاریخ ده هزار ساله ایران، ج 2، ص 106.
ب. اوستا، یسنا، 19/17.
20) همان، ص 168. 169.
21) جهت آگاهى بیشتر بنگرید : شهید مطهرى، همان، ص 195-192.
22) ایران در زمان ساسانیان، ص 168.
23) بنگرید :
الف. شهید مطهرى، همان، ص 198-196.
ب. ایران در زمان ساسانیان، ص 167.
24) وندیداد، فرگرد، پانزدهم، بند 6-5.
25) همان، بند 1.
26) همان، بند 1 تا 18.
27) نگا :
الف. دارمستتر، مجموعه قوانین زردشت، ترجمه موسى جوان، ص 211 و 223.
ب. سید حسن حسینى (آصف)، درجات گناه، تاوان و پتَت در دین زرتشتى (مق) هفت آسمان (فصلنامه)، ش 28، سال هفتم، زمستان 84.
28) وندیداد، فرگرد ششم، بند 25-24. ق : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزه‏هاى زرتشت.
29) وندیداد، فرگرد شانزدهم، بند 24 - 25.
30) وندیداد فرگرد شانزدهم، بند 1 - 5.
31) همان، بند 6.
32) همان، بند 12.
33) همان، ق : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزه‏هاى زرتشت.
34) بنگرید :
الف. فرهنگ ادیان جهان، ص 286.
ب. محمد معین، مزدیسنا و ادب پارسى، ص 53 و 54.
ج. شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 198 و 199.
35) وندیداد، فرگرد هشتم، بند 45-44؛ این مسأله بیش از نیم قرن است که توسط دولت‏هاى ایران و هند به جهت حفظ بهداشت عمومى ممنوع شده است.
36) همان، فرگرد هشتم، بند 25.
37) همان، 3/39 ق : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزه‏هاى آیین زرتشت.
38) zoroastrian Millenni lism.
39) حسین توفیقى، آشنایى با ادیان بزرگ، ص 61.
40) ناصرالدین صاحب الزمانى، دیباچه‏اى بر رهبرى، ص 255.
41) جهت آگاهى بیشتر بنگرید : درجات گناه، تاوان و پتَت در دین زرتشتى، سید حسن حسینى (آصف) (مق)، هفت آسمان (فصلنامه تخصصى ادیان و مذاهب) ش 28 زمستان 1384، صص 216 - 220.
42) بنگرید : همان، ص 220 و 221.
برتریهای اسلام
براى پاسخ به این سؤال از دو راه کلى (عقل و آیات قرآن کریم)، مسأله را پى مى‏گیریم.
یک. راه عقل‏ براى داورى در مورد حقانیت یک دین و عدم حقانیت ادیان دیگر، باید ابتدا با اصول عقاید و آموزه‏هاى ادیان آشنا شد و آن‏گاه آن را به وسیله عقل - که حجت درونى انسان است - محک زد. ما در چنین مراجعه‏اى، اصول عقاید و معارف دین اسلام را مبتنى بر ادله و براهین متقن و یقینى عقلى مى‏یابیم؛ یعنى، یکایک این اصول به وسیله براهین متعدد یقینى اثبات مى‏گردد. با وجود براهینى که درباره اصل توحید اقامه مى‏شود، ادیان و مکاتب غیرتوحیدى - که اعتقاد به تثویت (دوخدایى)، تثلیث (سه خدایى) یا چند خدایى از ارکان اعتقادى آنها محسوب مى‏شود - ابطال مى‏گردد. در همین زمینه، آنچه که از ادله یقینى عقلى بر نفى جسمیت یا رؤیت خداوند اقامه مى‏شود، مکاتب و مذاهبى را که مبتنى بر چنین عقایدى هستند، رد مى‏کند. در خصوص دو دین بزرگ یهودیت و مسیحیت، نیز با همین حجت درونى؛ یعنى، احکام و براهین یقینى عقل، اگر به بررسى آموزه‏هاى این دو دین بنشینیم، به نتیجه مشابه سایر مکاتب خواهیم رسید. در خصوص ادیان الهى و آسمانى باید گفت که حقیقت و گوهر همه آنان، دعوت به انقیاد و تسلیم در برابر خداوند متعال است، لکن دستور العمل‏هاى مربوط به چگونگى تأمین سعادت دنیوى و اخروى انسان، که در اصطلاح از آن به «شریعت» یاد مى‏شود، متفاوت است؛ یعنى، با توجه به اختلاف زمان و مکان و مخاطب این دستورالعمل‏ها، مراحل مختلى را گذرانده و متناسب با آن رو به تکامل بوده است. علاوه بر این، اصول عقاید و گوهر ادیان نیز در مقام بیان و تبیین از عمق و تفصیل بیشترى برخوردار گردیده است. در حقیقت، دین توحیدى واحد است و شرایع متعدد است:«ان الدین عند الله الاسلام»؛ آل عمران (3)، آیه 19. «به درستى که دین در نزد خدا اسلام (تسلیم در برابر حق) است». با ظهور هر پیامبرى شریعت قبلى پالایش یافته و در شکل کامل‏ترى عرضه شده است. از این رو پیامبران همه مبلغ دین واحد بودند، و به همین جهت، یکى پس از دیگرى مژده آمدن پیامبر جدید را مى‏دادند و به این مطلب در کتاب مقدس یهودیت و مسیحیت تصریح شده است. تورات، کتاب هوشیع نبى. بنابراین پیروى صحیح از آیین یهود، با آمدن حضرت عیسى، در تبعیت از ایشان خواهد بود و پیروى صحیح از آیین مسیح با ظهور پیامبر اسلام، در تبعیت از حضرت نبى اکرم خواهد بود. در نتیجه، تفاوت شرایع آسمانى به معناى درجات متکامل از یک راه و یک حقیقت است. با توجه به این بیان عقل، با قطع نظر از مسأله تحریف در شرایع گذشته، حکم به لزوم پیروى از جامع‏ترین و کامل‏ترین پیام و دستورالعمل الهى که در آخرین شریعت (اسلام) متجلى شده است، مى‏نماید. همچنین عقل، در بررسى آموزه‏هایى که توسط یهودیت و مسیحیت امروزى تبیین مى‏شود، آنها را مخالف با براهین یقینى خود مى‏یابد. اعتقاد به تثلیث رساله اول به قرنتیان 6:8 و انجیل یوحنا: 20. تجسم و رؤیت همان و سفر پیدایش. امورى است که براهین عقلى آن را از هیچ مکتب و مذهبى نمى‏پذیرد؛ بلکه آن را نشانه عدم حقانیت و در واقع تحریف آنها مى‏داند. به پاره‏اى دیگر از تحریفات صورت گرفته در این دو دین بزرگ اشاره‏اى گذرا مى‏کنیم تا بر اساس حکم عقل، خود داورى کنید:
تحریفات مسیحیت و یهود 1. اتهامات ناروا به پیامبران؛ علاوه بر رسوخ تحریفات بنیادى و اعتقادى در کتاب مقدس، پاره‏اى اتهامات ناروا و غیراخلاقى به بعضى از پیامبران نسبت داده شده است که قلم از بیان آن شرم دارد، ر.ک: انجیل یوحنا، 1:112، سفرتکوین، 30:19 38 و براى آشنایى بیشتر ر.ک: انیس الاعلام، ج 3 و صادقى، محمد، بشارات عهدین، ص 73 و 177. این در حالى است که براهین عقلى لزوم عصمت پیامبران را اثبات مى‏کند. 2. وجود افسانه‏ها؛ وجود افسانه‏هاى بى‏پایه در کتاب مقدس، یکى دیگر از جنبه‏هاى تحریف آن است؛ از جمله مى‏توان به کشتى گرفتن حضرت یعقوب با خدا و غلبه‏اى او بر خدا، اشاره کرد سفر پیدایش، 43/2330. 3. گناه فطرى؛ مسیحیان معتقدند، آدم در بهشت به گناه آلوده شد و این گناه به همه فرزندان او نیز منتقل مى‏شود؛ یعنى، انسان بالفطرة گناه‏کار است و هرگونه تلاش و عمل انسان در رهایى از این خطا، سودى نخواهد بخشید و تصلیب و به دار کشیده شدن حضرت عیسى(ع)، کفاره گناه فطرى انسان است. 4. تقویت ظلم؛ یکى دیگر از آموزه‏هاى نامعقول کتاب مقدس، توجیه ظلم و ستم و دعوت به سکوت در برابر حاکمان ظالم، به بهانه این است که آنان حاکم و سایه خدا در زمین‏اند. انجیل متى، 38:5 و اکثر نامه‏هاى پولس به رومیان. وجود این گونه آموزه‏هاى غیرعقلانى در کنار طرح مسأله تثلیث و تجسیم و وجود تناقضات متعدد در متن کتاب مقدس، در کتاب «انیس‏الاعلام»، ج‏2، 125 مورد تناقض موجود در کتاب مقدس مورد بررسى قرار گرفته است. دلیل بر عدم حقانیت مسیحیت و یهودیت امروزى است. خلاصه سخن اینکه راه شناخت حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت سایر ادیان و شرایع، مراجعه به آموزه‏هاى آنها و داورى است. اگر کسى مراجعه کند، خواهد یافت که اسلام در سه وادى «عقاید»، «اخلاق و فضایل» و «احکام فردى و اجتماعى»، نه تنها کامل‏تر از سایر ادیان؛ بلکه قابل مقایسه و طرف نسبت با آنها نیست و در تمام دوره زندگى بشر، عقاید و شریعتى به اینجامعیت و عمق و اتقان و استوارى بر بنیان عقل، وجود ندارد. امام خمینى(ره) در این زمینه، در کتاب چهل حدیث مى‏نویسد: «اثبات حقانیت دین اسلام، احتیاج به هیچ مقدمه ندارد جز نظر کردن به خود آن و مقایسه بین آن و سایر ادیان و شرایع». خمینى، روح‏الله، چهل حدیث، شرح حدیث دوازدهم، ص 201. در پایان این بخش، به این نکته اشاره مى‏کنیم که داورى عقل و سنجش و حکم عقل به حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت سایر ادیان، خود دلیلى بر نفى پلورالیزم است.
دو. راه آیات‏ آیات قرآنى علاوه بر دلالت بر انحصار دین حق در اسلام و در نتیجه نفى پلورالیسم و تکثرگرایى دینى، به صراحت با برخى از اصول و مبانى پلورالیسم مخالف است و آن را ابطال مى‏کند. مجموع آیات در این زمینه را در سه بخش قرار مى‏دهیم: 1. آیاتى که بر صراحت، تنها اسلام را دین حق و صراط مستقیم معرفى مى‏کند و عقاید پیروان سایر ادیان را باطل معرفى کرده و آنان را به پیروى از اسلام دعوت مى‏کند: الف. «و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرین». آل‏عمران (3)، آیه 85. ب. «و لن ترضى عنک الیهود و لا النصارى حتى تتّبع ملّتهم، قل انّ هدى الله هو الهدى و لئن اتّبعت اهوائهم بعد الذى جاءک من العلم مالک من الله من ولىّ و لا نصیر». بقره (2)، آیه 120. ج. «و قالت الیهود عُزیر ابن الله و قالت النصارى المسیح ابن الله ذلک قولهم بافواههم یضاهئون قول الّذین کفروا من قبل قاتلهم الله انّى یؤفکون». توبه (9)، آیه 30. و آیات فراوان دیگر که شما را به قرآن کریم ارجاع مى‏دهیم: سوره آل‏عمران(3)، آیه 61 (مباهله با مسیحیان)؛ سوره توبه (9)، آیه 32 و 31؛ سوره نساء(4)، آیه 157و 171؛ سوره مائده(5)، آیه 51 و 73؛ سوره فتح (48)، آیه 28؛ سوره صف (61)، آیه‏9؛ سوره مریم(19)، آیات 91 88؛ سوره بقره (2)، آیه 79. 2. آیاتى که با مبناى شکاکیت و نسبیت‏گرایى و عدم امکان دستیابى به حقیقت - که از مبانى و پیش‏فرض‏هاى پلورالیزم دینى است - در تضاد و تقابل است و نشان مى‏دهد که از دیدگاه قرآن، به هیچ وجه شکاکیت و نسبیّت مورد پذیرش نیست و رسیدن به حقیقت امکان‏پذیر است. این آیات عبارت است از: الف. آیاتى که شکاکان را مورد سرزنش قرار مى‏دهد. نحل (16)، آیه 66؛ جاثیه (45)، آیه 32. ب. آیاتى که ادله انبیا را روشن و آشکار، و شکّ شکاکان را بى‏وجه معرفى مى‏کند. ابراهیم (14)، آیه 9 و 10. ج. آیاتى که امر به تبعیت از علم و یقین و اجتناب از پیروى از ظن و گمان و شک دارد. اسراء (17)، آیه 36؛ یونس (10)، آیه 36؛ نجم (53)، آیه 28. 3. پلورالیزم دینى، بر اساس برخى از مبانى جدید هرمنوتیک استوار است که مى‏پندارد، عبارات و متون دینى صامت، یعنى، خالى از معانى‏اند و قهرا هر نوع شناختى از دین، کاملاً شخصى مى‏باشد. آیات و روایات بسیارى با این مبنا به صراحت مخالفت دارند: الف. «و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط» ؛ حدید (57)، آیه 25.«کتاب و میزان را نازل کردیم تا مردم به قسط و عدل قیام کنند». اگر هر کسى بر اساس صامت بودن قرآن، برداشتى از آن داشته باشد، معیار تمییز بین عدالت و ظلم در قرآن وجود نخواهد داشت و به تبع اقامه عدل بر اساس آن معیار واحد در جامعه، ممکن نخواهد شد. ب. «و نزّلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شى‏ء» ؛ نحل (16)، آیه 89. «این کتاب (قرآن) را بر تو فرستادیم تا حقیقت هر چیز را بیان کند». ج. «و تلک حدود الله یبینها لقوم یعلمون» ؛ بقره (2)، آیه 230. «این است احکام خدا، بیان مى‏کند آن را براى قومى که دانا هستند». د. «لا اکراه فى الدین قد تبین الرشد من الغى» ؛ همان، آیه 256. «هیچ اکراهى در دین نیست به درستى که راه هدایت از گمراهى، روشن گردید». آیات بالا، قرآن کریم را بیان کننده راه راست از گمراهى و نشانگر حدود الهى و بیانگر هر چیز، معرفى مى‏کند و این با مبناى هرمنوتیک جدید، یعنى، خالى بودن عبارات و متون از بار معنایى و تأثیرپذیرى از دانش‏هاى بشرى و در نتیجه شخصى بودن برداشت‏ها از عبارت (و نه معرفتى بودن این برداشت‏ها) ناسازگار و درست در نقطه مقابل است.حاصل سخن‏ با مراجعه به حکم عقل و آیات قرآن کریم، به هیچ وجه پلورالیسم و کثرت‏گرایى دینى، به معناى حقانیت همه ادیان، قابل پذیرش نیست؛ لکن توجه به این نکته ضرورى است که دین حق و صراط مستقیم واحد است؛ ولى معذّر و حجت متعدد است. باید مسأله حقانیت را از معذّریت و حجت جدا کرد. پیروان سایر ادیان، خارج از شریعت حق و مطلوب الهى هستند؛ اما در صورت وجود دو شرط: (1. جهل به اسلام، 2. پاى‏بندى به آیین خود) داراى حجت و مستمسک خواهند بود و راهشان هر چند «صراط مستقیم» و دین حق نیست؛ اما قابل اعتذار است و در روز قیامت نزد خداوند معذوراند. قرآن از این گروه به «مستضعف» یاد کرده است. این گروه ضمن معذور بودن، در صورت تحقق آن روش‏ها، بهره‏اى از سعادت خواهند برد و به درجه‏اى از سعادت نایل خواهند شد. نکته دیگر آنکه حقیقت دین یک چیز بیش نیست؛ ولى وحدت آن، از سنخ وحدت عددى نیست،؛ بلکه از قبیل وحدت تشکیکى است؛ یعنى، داراى مراتب است که قرآن از این مراتب به «سبل» تعبیر کرده است. صراط مستقیم واحد است؛ اما سبل به تعدد و اختلاف سالکان و متعبدان متعدد است: «والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا». عنکبوت (29)، آیه 69. صراط مستقیم همان شاهراه هدایت است که سبل امن الهى به آن منتهى مى‏شود و هر کس به همان مقدار که از سبل امن الهى پیروى کند، از صراط مستقیم نیز بهره‏مند خواهد شد و هر کس همه سبل امن الهى را طى کند، از صراط مستقیم به طور کامل بهره‏مند خواهند شد: «... قد جائکم من الله نور و کتاب مبین یهدى به الله من اتّبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الى النور بإذنه و یهدیهم الى صراط مستقیم». مائده (5)، آیه 15و16. ر.ک: المیزان، ج 1، ذیل آیه 6و7 سوره حمد، (بحث صراط و سبیل). براى آشنایى بیشتر منابع زیر معرفى مى‏گردد: الف. کتاب نقد، شماره 4، ص 242، مقاله «نگاهى درون دینى به پلورالیزم دینى، عبدالحسین خسروپناه»؛ ب. قدردان قراملکى، محمدحسن، سویه‏هاى پلورالیزم؛ پ. قدردان قراملکى، محمدحسن، قرآن و پلورالیزم.
در باره کوروش کبیر و اقدامات او در بین مورخان، محققان و تاریخ نگاران و مستشرقان اختلاف وجود دارد .برخی اورا میستایند و برخی تاریخ و اقدامات اورا جعلی و متاثر از تاریخ نگاری و بزرگ نمایی یهودیان _ آزادی دین یهود و آزادی یهودیان در عصر کوروش _میدانند .
در هر حال کوروش مؤسس سلسله هخامنشی است و گفته می شود که نسبت به پادشاهان آن زمان , روش حکومت داری عادلانه ای داشتند و تلاش می کردند تا به حقوق مردم احترام بگذارند .وی پس از تسخیر بابل با مردم به مهربانی رفتار کرد و اسرای یهود را که بخت نصر از فلسطین به آن شهر آورده بود , آزاد کرد و اجازه داد به فلسطین باز گردند و فرمانی صادر کرد تا معبد اورشلیم را که بخت نصر ویران کرده بود از خزانه پادشاه ایران بازسازی شود . برخی از تاریخ نویسان از او به احترام و ستایش یاد کرده اند. وی پادشاهی سیاستمدار , شجاع , با فتوت و عزم و اراده , کشور دار و با گذشت بود . نسبت به عقاید دینی ملل مغلوب احترام می گذاشت وی شهرهای ویران را دوباره آباد می کرد و به مردم بخشش بسیار می کرد .( معین , محمد , فرهنگ معین , تهران , امیر کبیر , 1376, ج6,ص 1622) هرودوت تاریخ نویس یونانی در مورد کوروش می نویسد : کوروش پادشاهی کریم و سخی و بسیار ملایم و مهربان بود , مانند دیگر پادشاهان به اندوختن مال حرص نداشت بلکه نسبت به کرم و عطا حریص بود , ستم زدگان را از عدل و داد برخوردار می ساخت و هر چه را متضمن خیر بیشتر بود دوست می داشت .کوروش فرمان داد تا سپاهیانش جز به روی جنگجویان شمشیر نکشند و هر سرباز دشمن که نیزه خود را خم کند او را نکشند ولشکر کوروش فرمان او را اطاعت کردند به طوری که توده مردم مصائب جنگ را احساس نکردند . ( به نقل از تفسیر نمونه , ج 12, ص 546) این ویژگپهای اخلاقی کوروش سبب شده که وی به عنوان یکی از احتمالات از ذو القرنین مطرح گردد .( ر.ک: تفسیر نمونه , ج12, ص 542-549)
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
آشنایی با دین زرتشت، مهرداد ایزدپناه
زرتشت پیامبرِ ایرانِ باستان، هاشم رضی
زرتشت، مزد یسنا و حکومت، جلال الدین آشتیانی
تاریخ زرتشتیان (فرزانگان زرتشتی)، رشید شهمردان
کهن ترین کتاب آسمانی در زمان ایران باستان اوستا، ابرهیم پورداود.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۰۵

BM Quran.JPG

آیین زرتشت جزو ادیان الهی یا غیرالهی

انحطاط زرتشتیان از دیدگاه استاد شهید مطهری
استاد شهید مطهری راجع به انحطاط زرتشتیان می گوید: نقش خدا «اهورا مزدا» با همان ریش و عصا و یال و کوپال به عنوان یک آرم ملی بر روی تابلوهای بسیاری از مؤسسات زرتشتی در عصر حاضر به چشم می خورد و نشانه ای از انحطاط فکری در دوره ساسانی است. زرتشتیان از یک طرف مدعی خداشناسی و توحیدند و «اهورا مزدا» را همان «الله» مسلمین که «لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف و الخبیر» (انعام/ 103) است، معرفی می کنند و از طرف دیگر شکل و شمایل برایش می کشند و تاج و ریش و عصا برایش می سازند و او را به صورت یک بت نمایش می دهند. وی در ادامه می گوید: «چنانکه می دانیم ایرانیان مسلمان آنجا که تعبیرات اسلامی را به لغت فارسی ترجمه کرده اند کلمه «الله» را به «خدا» ترجمه کرده اند که ظاهرا مخفف «خود آی» است، یعنی نا آفریده شده. ایرانیان مسلمان کلمه «الله» را هرگز به «اهورا مزدا» ترجمه نکرده اند، بدین جهت که کلمه «اهورا مزدا» بین زرتشتیان آنقدر مفهوم تجسم پیدا کرده بود که آن فرزانگان شایسته ندیدند آن را ترجمه کلمه «الله» قرار دهند». از گفتار استاد چنین استفاده می شود که ممکن است کلمه «اهورا مزدا» در ابتدا مترادف کلمه «الله» بوده و لکن در اثر تحریفاتی که در دین زرتشت به وجود آمده است، معنای اصلی خود را از دست داده تا جایی که مسلمین حاضر نشده اند که کلمه «الله» را «اهورا مزدا» معنی نمایند. از آنچه گذشت بدست می آید که زرتشتیان در ابتدا خدا پرست بوده و «اهورا مزدا» را بدون این که برای او شریکی قائل باشند می پرستیده اند. و از این رو جزو ادیان توحیدی محسوب می شده اند. اما بر اثر عواملی گرفتار ثنویت شده و مبدأ عالم را دو چیز بنام یزدان و اهریمن شمرده اند.

نظر اسلام درباره دین زرتشت
زردشتیان به نبوت از زردشت اعتقاد دارند و کتاب اوستا را از او می دانند. بنابر روایات و اخبار خودشان زردشت در قرن ششم پیش از میلاد مسیح در شرق و یا در غرب ایران تولد یافته و در 30 سالگی از جانب اهورا مزدا به پیغمبری برگزیده شده و آیین خود را در آن عصر انتشار داده است. توجه به همین کلام استاد مطهری می تواند در این راستا و آن که آیین زردشتی آیا از ادیان الهی است ما را راهنمایی کند.

پرستش مظاهر طبیعت توسط زرتشتیان
برحسب آن چه تاریخ نشان می دهد نژاد آریا پس از استقرار در سرزمین ایران به پرستش مظاهر طبیعت و... البته مظاهر موت طبیعت از قبیل آتش، خورشید، باران و خاک می پرداختند. آن چه در ایران قدیم وجود داشته، اعتقاد به دو آفریدگار بوده است، نه دو گانه پرستی یعنی ایرانیان قایل به شرک در خالقیت بوده اند نه شرک در عبادت. بعدها زردشت ظهور کرد. از نظر تاریخ به روشنی معلوم نیست که آیا آیین زردشت در اصل، آیینی توحیدی بوده است یا آیین ثنویی؟ «اوستا» موضوع این ابهام را رفع نمی کند، زیرا قسمت های مختلف این کتاب، تفاوت فاحشی با یکدیگر دارد. بخش «وندیداد» اوستا صراحت در ثنویت دارد. ولی از بخش «گاتاها» چندان دوگانگی فهمیده نمی شود، بلکه برحسب ادعای برخی از محققین از این بخش یکتایی استنباط می گردد. به علت همین تفاوت و اختلاف بزرگ است که اهل تحقیق معتقدند اوستائی که در دست است، اثر یک نفر نیست بلکه هر بخش از آن از یک شخص است.

دین زردشت یک شریعت توحیدی برحسب اعتقادات اسلامی
تحقیقات تاریخی در این جا نارسا است، ولی ما برحسب اعتقادات اسلامی که درباره مجوس داریم می توانیم دین زردشت را در اصل یک شریعت توحیدی بدانیم، زیرا بر حسب عقیده اکثر علمای اسلام زردشتیان از اهل کتاب محسوب می گردند، محققین از مورخین نیز همین عقیده را تأیید می کنند و می گویند: نفوذ ثنویت در آیین زردشت، از ناحیه سوابق عقیده دو خدایی در نزد آریا قبل از زردشت بوده است. حقیقت این است که اگر اسلام، آیین مجوس را از جمله ادیان واقعى الهى که انحرافاتى در آن پدید آمده، معرفى نمى کرد و با آنان مانند اهل کتاب برخورد نمى کرد، براى ما بسیار مشکل بود آیین مجوس را به عنوان یکى از ادیان الهى بشناسیم، ولى تاریخ و تحقیقات محققان نیز با گفته اسلام مطابق است که مى گوید: آیین مجوس در آغاز، آیین توحید و یکتا پرستى بوده که بعدها بر اثر عوامل مختلفى تغییر صورت و ماهیت داده است. در قرآن کریم نیز در سوره حج در ضمن بیان آیه اى از آن ذکرى از مجوس به میان آمده و این واژه به کار رفته است: «ان الذین آمنوا و الذین هادوا و الصابئین و النصارى و المجوس و الذین أشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیامة ان الله على کل شى شهید» ترجمه: همانا کسانى که ایمان آوردند و کسانى که یهودى شدند و صابئى ها و مسیحیان و زرتشتیان و کسانى که شرک ورزیدند، بى تردید خداوند روز قیامت میانشان داورى خواهد کرد همانا خدا بر هر چیزى گواه است (سوره حج / 17).
علامه طباطبایى در بیان مقصود از "مجوس" مى فرماید: مراد از مجوس، قومى هستند که به زرتشت گرویده، کتاب مقدسشان "اوستا" است، چیزى که هست، تاریخ حیات زرتشت و زمان ظهور او بسیار مبهم است، به طورى که مى توان گفت به کلى منقطع است. این قوم کتاب مقدس خود را در داستان استیلاء اسکندر بر ایران به کلى از دست دادند و حتى یک نسخه از آن باقى نماند، تا آنکه در زمان ملوک ساسانى مجددا به رشته تحریر در آمد و به همین جهت ممکن نیست که بر واقعیت مذهب ایشان وقوف یافت. البته تنها از طریق تعبد یعنی از راه آثار اسلامی می توانیم شریعت زردشت را یک شریعت توحیدی بدانیم. اما از نظر تاریخی یعنی از نظر آثاری که به زردشت منسوب است، هرچند بخواهم فقط (کاتها) را ملاک قرار دهم، نمی توانم آیین زردشتی را آیین توحیدی بدانم، زیرا حداکثر آن چه محققان درباب توحید زردشت به استناد «گاتها» گفته اند این است که زردشت طرفدار توحید ذاتی بوده است... زردشت برای درخت هستی بیش از یک ریشه قایل نبوده است.... ولی برای این که یک آیین توحیدی باشد علاوه بر توحید ذاتی و توحید در عبادت توحید در خالقیت هم لازم است و آیین زردشت به حسب مدارک تاریخی از نظر خالقیت کاملا ثنوی بوده است.... اگر (گاتها) را که اصیل ترین و معتبرترین و توحیدی ترین اثری است که از زردشت باقی مانده است، ملاک قرار دهم زردشت را در شش و پنج خیر و شر و این که نظام موجود نظام احسن نیست، و با حکمت بالغه جور نمی آید گرفتار می بینم این جهت او را از پیامبران آسمانی کاملا جدا می کند.... در حقیقت باید گفت دین زردشت نتوانسته است ریشه شرک و ثنویت را حتی در حدود تعلیمات گاتها از دل ایرانیان برکند، خودش نیز مغلوب این عقیده خرافی گشته و تحریف شده است. مرحوم استاد داود الهامی محقق ونویسنده درباره زردشت می گوید: اختلاف عجیبی به چشم می خورد. اغلب مورخان اسلامی مانند طبری و بلعمی، ابن اثیر و میر خواند زردشت را پیامبر نخوانده و او را شاگرد شاکر ارمیای نبی و یا عزیر نبی دانسته اند.

دیدگاه دکتر معین
دکتر معین می گوید: «موبدان کوشش داشتند موسس دین خود را با پیغمبران مورد قبول مسلمانان و نصاری و یهود تطبیق کنند، تا هم اهل کتاب شمرده شوند و هم کمتر مورد طعن قرار بگیرند». ایشان زردشت را اختلافی ترین چهره تاریخ هم از نظر زمان و هم از نظر آیین و هم از نظر محل تولد معرفی می کند.با این وصف علت این که این همه تناقض و تضاد در تاریخ (و آیین) زردشت این است که وی تاریخ درستی ندارد و ردپایی این شخصیت ایرانی در تاریخ گم شده است و در هیچ یک از روایات اسلامی و قرآن مجید و هم چنین در کتب مقدس چون انجیل و تورات ذکری از شخص و کتاب «اوستا» به میان نیامده است، بلکه هر جا که خواستند از دیانت کهن ایران نامی به میان آورند تنها به لفظ مجوس اکتفا کرده اند. با این که در قرآن کریم علاوه بر پیامبران اولو العزم، نام عده ای از پیغمبران دیگر نیز آمده است و حتی به نام برخی از آنان سوره مستقل نازل شده است، اگر او واقعا پیغمبر و حتی به ادعای زردشتیان پیامبر اولو العزم بوده و صاحب شریعت بوده، پس چرا در قرآن و انجیل و تورات نامی از او به میان نیامده است؟ معلوم است این موضوع بیشتر باعث نگرانی زردشتیان شده، و لذا خواسته اند پیامبر خود را با نام یکی از پیغمبران مسلم تطبیق بدهند.

خلاصه و نتیجه
درباره دین زرتشت، به عقیده برخی از دانشمندان و دین شناسان، اصل دین زرتشت الهی بوده و اوستا نیز کتاب مقدس آن دین است. در تعبیر قرآن از آنان به عنوان مجوس یاد می شود. قرآن درباره اینکه مجوس از اهل کتاب هستند، تصریح دارد. بنابر این دین زرتشت از ادیان آسمانی بوده است؛ گر چه به مانند دیگر ادیان باستان در طول تاریخ دچار دگرگونی هایی شده است. بنابر این به رغم این که درباره دین زرتشت اختلاف وجود دارد که از ادیان الهی است یا نه، در منابع اسلامی تأکید شده است که دین زرتشت یکی از ادیان الهی بوده و زرتشتیان از اهل کتاب هستند. قرآن به اصالت مذهبی زرتشتیان تصریح میکند. و پیروان این دین را به عنوان صاحب کتاب به رسمیت میشناسد. بر همین اساس در فقه اسلامی زرتشتیان در کنار یهودیان و مسیحیان قرار گرفته اند. در سیره و سنت پیامبر اسلام و ائمه (ع) نیز رهنمودهایی درباره برخورد با زرتشتیان وجود دارد که بیانگر اهل کتاب بودن آنها است.
ابن عباس میگوید: پیامبر اسلام دستور داد از زرتشتیان مقیم یمن جزیه بگیرند. زرتشتیان جزیه دادند و بر آیین خود باقی ماندند.یکی از فرمود: مجوسیان چون دارای کتاب آسمانی بودند، مانند اهل کتاب جزیه میدادند". اسلام شناسان و فقیهان نیز از آنان به عنوان اهل کتاب یاد کرده و تصریح نموده اند که هم برای آنان دین بوده و هم کتاب داشته اند. همچنین از برخی متون و منابع دینی استفاده میشود که برای زرتشتیان کتاب آسمان نیز بوده است. در روایتی از امام علی (ع) آمده است که برای مجوسیان کتاب وجود دارد. مرحوم شیخ طوسی تصریح میکند که برای زرتشتیان کتاب آسمانی وجود دارد. مرحوم علامه طباطبایی عقیده دارد: زرتشتیان دارای کتاب آسمانی و پیامبر بوده، بر این اساس دین زرتشت پذیرفته شده است. در خصوص عدم ذکر دین زرتشت در قرآن باید گفت: عدم ذکر برخی اسامی و ادیان در قرآن بدان معنا نیست که پیامبران و ادیان دیگر وجود ندارد.
در برخی روایات تصریح شده است که تعداد پیامبران 124 هزار بوده و برخی دیگر هشت هزار بیان نموده اند.بیان اسامی همه پیامبران با اهداف قرآن که بیان مسائل مهم و کلیات معارف است، همسویی ندارد. از سوی دیگر در برخی آیات به برخی از اسامی پیامبران و اسامی کتاب های آنان تصریح شده است.در برخی آیات به طور کلی از پیامبران سخن به میان آمده است و در برخی دیگر از بعضی پیامبران با اشاره سخن گفته شده است. (بقره آیه 247، یوسف آیه 60) بیان سرگذشت پیامبران با شیوه های مذکور کفایت میکند.
در قرآن آمده است: «و لقد أرسلنا رسلا من قبلک منهم من لم نقصص» (مؤمن آیه 78) پیش از تو، رسولانی فرستادیم. سرگذشت گروهی از آنان را برای تو بازگو کردیم و گروهی را برای تو بازگو نکرده ایم". از این آیه استفاده میشود که نام گروهی از انبیا و رسولان الهی در قرآن مجید نیامده، و عدد آنها بیش از آن است که در قرآن ذکر شده است". بنابر نظریه استاد شهید مطهری از کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، تنها از طریق تعبد یعنی از راه آثار اسلامی می توانیم شریعت زردشت را یک شریعت و آیین توحیدی بدانیم، اما از نظر آثاری که به زردشت منسوب است و به حسب مدارک تاریخی نمی توانم آیین زردشتی را از آیین توحیدی بدانیم. بنابه نظر مرحوم استاد الهامی، محقق این موضوع در دو اثر یاد شده زردشت از اختلافی ترین چهره تاریخ می باشد. اغلب مورخان اسلامی مانند طبری، بلعمی، ابن اثیر، و میر خواند، زردشت را پیامبر نخوانده و او را شاگرد شاگرد ارمیای نبی و یا عزیر نبی دانسته اند. علت اختلاف در تاریخ و آیین زردشتی این است که وی تاریخ درست ندارد و ردپایی از این شخصیت ایرانی در تاریخ گم شده است و در هیچ یک از روایات اسلامی و قرآن مجید و کتب مقدس چون انجیل و تورات ذکری از شخص او، و کتابش (اوستا) سخنی به میان نیامده است، بلکه هر جا خواسته اند از دیانت کهن ایرانی نامی به میان آورند، تنها به لفظ مجوس اکتفا کرده اند. راجع به اختلاف علماء، درباره آسمانی بودن آن نیز باید گفت این یک امر طبیعی است زیرا برداشت بعضی از مفسرین از دین مجوس و صابئین (ستاره پرست ها) این است که ذکر این دو گروه در کنار یهود و نصارا و مسلمین در قرآن کریم به معنای این نیست که دین اینها هم آسمانی باشد بلکه منظور خداوند ذکر نام همه ادیان پر رهرو در آن زمان بود.



زرتشت در قرآن :
جواب در سه محور سامان می‏یابد:
یکم: به رغم این که درباره دین زرتشت اختلاف وجود دارد که از ادیان الهی است یا نه، در منابع اسلامی تأکید شده است که دین زرتشت یکی از ادیان الهی بوده و زرتشتیان از اهل کتاب هستند.(1) قرآن به اصالت مذهبی زرتشتیان تصریح می‏کند. (2) و پیروان این دین را به عنوان صاحب کتاب به رسمیت می‏شناسد.
بر همین اساس در فقه اسلامی زرتشتیان در کنار یهودیان و مسیحیان قرار گرفته‏اند. در سیره و سنت پیامبر اسلام و ائمه(ع) نیز رهنمودهایی درباره برخورد با زرتشتیان وجود دارد که بیانگر اهل کتاب بودن آنها است. ابن عباس می‏گوید: پیامبر اسلام دستور داد از زرتشتیان مقیم یمن جزیه بگیرند. زرتشتیان جزیه دادند و بر آیین خود باقی ماندند.(3)
یکی از فرمود: مجوسیان چون دارای کتاب آسمانی بودند، مانند اهل کتاب جزیه می‏دادند". (4)
اسلام شناسان و فقیهان نیز از آنان به عنوان اهل کتاب یاد کرده و تصریح نموده‏اند که هم برای آنان دین بوده و هم کتاب داشته‏اند.(5)
دوم: از برخی متون و منابع دینی استفاده می‏شود که برای زرتشتیان کتاب آسمان نیز بوده است. در روایتی از امام علی(ع) آمده است که برای مجوسیان کتاب وجود دارد.(6)
مرحوم شیخ طوسی تصریح می‏کند که برای زرتشتیان کتاب آسمانی وجود دارد.(7) مرحوم علامه طباطبایی عقیده دارد: زرتشتیان دارای کتاب آسمانی و پیامبر بوده، بر این اساس دین زرتشت پذیرفته شده است.
سوم: درخصوص عدم ذکر دین زرتشت در قرآن باید گفت: عدم ذکر برخی اسامی و ادیان در قرآن بدان معنا نیست که پیامبران و ادیان دیگر وجود ندارد.
در برخی روایات تصریح شده است که تعداد پیامبران 124 هزار بوده(8) و برخی دیگر هشت هزار بیان نموده‏اند. (9)
بیان اسامی همه پیامبران با اهداف قرآن که بیان مسائل مهم و کلیات معارف است، همسویی ندارد. از سوی دیگر در برخی آیات به برخی از اسامی پیامبران و اسامی کتاب‏های آنان تصریح شده است.(10)
در برخی آیات به طور کلی از پیامبران سخن به میان آمده است(11) و در برخی دیگر از بعضی پیامبران با اشاره سخن گفته شده است.(12) بیان سرگذشت پیامبران با شیوه‏های مذکور کفایت می‏کند.
در قرآن آمده است: "و لقد أرسلنا رسلاً من قبلک منهم من لم نقصص؛(13) پیش از تو، رسولانی فرستادیم. سرگذشت گروهی از آنان را برای تو بازگو کردیم و گروهی را برای تو بازگو نکرده‏ایم".
"از این آیه استفاده می‏شود که نام گروهی از انبیا و رسولان الهی در قرآن مجید نیامده، و عدد آنها بیش از آن است که در قرآن ذکر شده است".(14)
پی‏نوشت‏ها:
1. عبدالله مبلغی، تاریخ ادیان و مذاهب در جهان، ص 365 به بعد.
2. حج (22) آیه 17؛ المیزان، ج 4، ص 358.
3. مروج الذهب، ج 1، ص 225.
4. وسائل الشیعه، ج 11، ص 96.
5. الخلاف، ج 2، ص 199.
6. وسائل الشیعه، ج 11، ص 98.
7. المبسوط، ج 4، ص 210.
8. بحارالانوار، ج 11، ص 30.
9. تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 537، به نقل از پیام قرآن، ج 7، ص 360.
10. انعام (6) آیه 83 - 86.
11. پیام قرآن، ج 7، ص 357.
12. بقره (2) آیه 247، یوسف (12) آیه 60.
13. مؤمن (40) آیه 78.
14. ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 7، ص 356.




۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۰۳
جمهوری فدرال آلمان
Bundesrepublik Deutschland
پرچم آلمان نشان ملی آلمان
پرچم نشان
شعار ملیEinigkeit und Recht und Freiheit (یگانگی، حق و آزادی)
سرود ملی: بند سوم Lied der Deutschen
سرود آلمانی ها
جایگاه کشور آلمان روی نقشه
پایتخت
 - مختصات جغرافیایی
برلین
بزرگ‌ترین شهر برلین
زبان رسمی آلمانی
نوع حکومت جمهوری پارلمانی فدرال
یوآخیم گاوک
آنگلا مرکل
نوربرت لامرت
هورست سیهوفر
تشکیل
 امپراتوری مقدس روم
 یکپارچگی
 جمهوری فدرال
 اتحاد
۲ فوریه ۹۶۲
۱۸ ژانویه ۱۸۷۱
۲۳ مه ۱۹۴۹
۳ اکتبر ۱۹۹۰
مساحت
 - کل
 
 - آب‌ها (٪)
 
‪۳۵۷۱۲۱٫۴۱ km² ‫(۶۳ام)

۲،۴۱۶
جمعیت
 - برآورد ۲۰۱۰
 - تراکم جمعیت
 
‪۸۱،۷۹۹،۶۰۰ ‫(۱۶ام)
‪۲۲۹/km² ‫(۵۷ام)
تولید ناخالص داخلی
(برابری قدرت خرید)
 - کل
 - سرانه
براورد ۲۰۰۹۱

۲۸۰۶ میلیارد دلار ({{{رتبه تولید ناخالص داخلی}}})
۴۵٬۲۱۲ دلار (۲۰ام)
شاخص توسعه انسانی (۲۰۱۱) ۰٫۹۰۵ (۹ام) – خیلی بالا
شاخص جینی (۲۰۰۶) ۲۷ – پایین
واحد پول یورو ()۲(۲۰۰۲ – حال) (‏EUR)
منطقه زمانی
 - در تابستان (DST)
CET (UTC+۱)
CEST (UTC+۲)
کد بین‌المللی خودرو
D
دامنه اینترنتی
.de ۳
پیش‌شماره تلفن
+۴۹
۱وب‌گاه IMF
۲ تا پیش از سال ۲۰۰۲مارک آلمان
۳ همچنین .eu، مشترک است با کشورهای عضو اتحادیه اروپا.


آلمان (به آلمانیDeutschland) با نام رسمی جمهوری فدرال آلمان (به آلمانی:BRD:Bundesrepublik Deutschland)، کشوری در قاره اروپا با پایتخت برلین است. آلمان از شمال با دریای شمال، دانمارک ودریای بالتیک، از شرق با لهستان و جمهوری چک، از جنوب با اتریش و سوئیس و از غرب با فرانسه، لوکزامبورگ، بلژیک و هلند مرز دارد.[۱] مساحت آن ۳۵۷۱۲۱٫۴۱ کیلومتر مربع است و با ۸۲ میلیون نفر، پرجمعیت‌ترین کشور اروپا است.[۲][۳]

اولین حضور جامعهٔ انسانی در سرزمین آلمان به ۵۰۰ هزار سال پیش و انسان‌هاینئاندرتال بازمی‌گردد. رمی‌ها اولین گروه از انسان‌های متمدن بودند، که در آلمان ساکن شدند. تا سال ۸۰۰ میلادی آلمان حکومت مقتدری نداشت و مورد تاخت و تاز همسایه‌ها بود. در این سال شارلمانیتوانست کشورهای رم را متحد کند، اما این اتحاد کوتاه مدت بود. از سرزمین‌های متعلق به وی، سه پادشاهی شکل گرفت، که یکی از آن‌ها به آلمان امروزی ختم می‌شود. اولین پادشاه آلمانی‌زبان در این سرزمین، لودویگ شاه آلمانی بود. دیگر کشورها از آن پس، مردم این سرزمین را با زبان آلمانیمی‌شناختند. پس از این دوره، حکومت بهامپراطوری مقدس روم رسید، این دوره که شامل قرون وسطی می‌شود با قدرت گرفتن کلیسای کاتولیک همراه بود. ظهورکلیسای پروتستان و مارتین لوتر را می‌توان از رویدادهای مهم آن زمان برشمرد. پس از آن در اوایل قرن ۱۹ام امپراطوری پروس از اتحاد مناطق آلمانی در کنگره وین شکل گرفت. با پایان جنگ جهانی اول، قیصر مجبور به استعفا شد، این دوره تا برآمدن فاشیسمرا دوران جمهوری وایمار می‌نامند. با بدتر شدن وضعیت اقتصادی در آلمان پس از جنگ جهانی اول و گسترش نژادپرستی، حزب نازی در این کشور به قدرت رسید. این حزب تا پایان جنگ‌جهانی دوم و شکست آلمان در این کشور حاکم بود. پس از جنگ‌جهانی دوم، کشور آلمان، به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم شد، تا در سال ۱۹۹۰ آلمان غربی و شرقی متحد گشته و جمهوری فدرال آلمان را تشکیل دهند.[۴][۵]

آلمان دارای نظام سیاسی جمهوری فدرال دموکراتیک پارلمانی بوده و دارای ۱۶ ایالتاست. این ایالت‌ها می‌توانند در برخی مسایل مستقل عمل کنند. آلمان هم اکنون یکی از صنعتی‌ترین کشورهای جهان است و به عنوان ثروتمندترین عضو اتحادیه اروپا، موتور اقتصادیِ حوزهٔ پولیِ یورو محسوب می‌شود. شهرهای بزرگ آلمان برلین،هامبورگ، مونیخ و فرانکفورت می‌باشند.[۲]

آلمان در دو جنگ جهانی اول و دوم نقش گسترده‌ای داشت و در پی این دو جنگ خسارت‌های زیادی را متحمل شد. پس از پایان جنگ با وام‌هایی که از کشورهای متفق گرفت، توانست کشور را بازسازی کند. جمهوری فدرال آلمان هم‌اکنون یکی از اعضای سازمان ملل متحد، ناتو، کشورهای گروه هشت و گروه پنج بوده و از بنیانگذاران اتحادیه اروپا است.[۶]

نام[ویرایش]

واژه آلمانی (دویچ) (به آلمانیDeutsch) دارای معنای اولیه متعلق به مردم بوده‌است.[۷]در سدهٔ پانزدهم میلادی، نام رسمی حکومت این سرزمین، تویتونیکوم رگنوم (به لاتینTeutonicum Regnum) یعنی حکومت کشورهای آلمانی به وجود آمد. واژهٔ Deutschland از همین نام گرفته شد.[۸] در زبان فارسی نام آلمان بر می‌گردد به قبیلهٔ آلامان‌ها که در گذشته‌های دور در این کشور می‌زیسته‌اند. در زبان‌های فرانسوی و اسپانیایی نیز نام این کشور به آلامان‌ها بر می‌گردد.

جغرافیای طبیعی[ویرایش]

نوشتار اصلی: محیط زیست آلمان

این کشور دارای ۱۶ ایالت است. بزرگترین ایالت بایرن یا باواریا در جنوب و کوچک‌ترین برمن در شمال غربی است.[۹][۱۰]

آلمان ترکیبی از دشت و جنگل و کوه و ساحل و تعدادی جزیره و مجموعه‌ای از باتلاق‌ها و دریاچه‌ها است. در شمال این کشور سرزمین‌های پست قرار دارند که سواحل آن سدبندی شده‌است. دشت‌های پست شمالی به دشت‌های مرکز آلمان وصل می‌شوند. بزرگترین دشت‌های آلمان دشت‌های راین بالا، وستفالن و دشت‌های منطقه لایپزیگ هستند. در شمال آلمان تعداد زیادی برکه و دریاچه یافت می‌شود.[۱۱]

در قلب آلمان رشته‌کوه‌های مرکزی قرار دارند، این رشته‌کوه‌ها شمال و جنوب آلمان را از هم جدا می‌کنند. کوه‌های هارتس، ارتس، فیشتل، هونسروک و جنگل‌های باواریا از شمال به جنوب کشیده‌شده‌اند. بلندترین کوه آلمان تسوگ اشپیتسه، در قسمت آلمانی رشته‌کوه آلپ در جنوب این کشور با ارتفاع ۲۹۶۲ متر است.[۱۲]

مختصات و موقعیت جغرافیایی[ویرایش]

جمهوری فدرال آلمان در مرکز قارهٔ اروپا قرار دارد. وسعت آن ۳۵۷۱۲۱٫۴۱ کیلومتر مربع است. مرزهای زمینی این کشور در حدود ۳۷۵۷ کیلومتر است. همسایگان آلمان در شمال دانمارک، در غرب بلژیک و هلند، در جنوب لوگزامبورگ، سوئیس،اتریش و فرانسه و در شرق لهستان و جمهوری چک هستند. دریای شمال و دریای بالتیک راه‌های آلمان به آب‌های آزادهستند. سواحل آبی این کشور با این دو دریا حدود ۲۳۸۹ کیلومتر است. طولانی‌ترین رودهای آلمان راین با ۸۵۶ کیلومتر،الب ۷۰۰ کیلومتر و دانوب ۶۴۷ کیلومتر هستند. آب‌وهوای آلمان معتدل اقیانوس اطلس و قاره‌ای است. بادهای غالب بر آلمان از سمت غرب می‌وزند.

از نظر وضعیت جغرافیایی آلمان از دریای شمال و بالتیک تا رشته‌کوه‌های آلپ در جنوب به پنج ناحیه بزرگ تقسیم می‌شوند، سرزمین‌های پست در شمال، رشته‌کوه‌های میانه، دامنه‌های کم‌ارتفاع کوه‌های میانه در جنوب غربی، دامنه‌های کوه‌های آلپ، کوه‌های آلپ در باواریا. آلمان به طور سنتی پس از جنگ به دو بخش آلمان شرقی و آلمان غربیتقسیم می‌شود. البته پس از برچیده شدن دیوار برلین به قسمت شرقی به طور رسمی ایالت‌های تازه و به قسمت‌های غربی ایالت‌های قدیمی می‌گویند.[۶]

جغرافیای انسانی[ویرایش]

به نقل از ادارهٔ فدرال آمار آلمان، بر اساس سرشماری سراسری که در سال ۲۰۱۱ انجام شده‌است، جمعیت این کشور حدود ۸۰٫۲ میلیون نفر است. از این تعداد، حدود ۷۴ میلیون (۹۲٫۳٪) دارای ملیت آلمانی هستند و حدود ۶٫۲ میلیون (۷٫۷٪) باقی‌مانده را اتباع خارجی تشکیل می‌دهند. نوردراین وستفالن با حدود ۱۷ میلیون پر جمعیت‌ترین ایالت آلمان است، پس از آن ایالت‌های بایرن و بادن-وورتمبرگ به ترتیب با ۱۲ و ۱۰ میلیون جمعیت قرار دارند. ایالت‌های برمن و زارلند کم‌جمعیت‌ترین ایالت‌های آلمان هستند.[۱۳]

تقسیم جمعیت آلمان براساس ایالت

اتباع خارجی و خارجی‌تبارها[ویرایش]

بالاترین میزان حضور اتباع خارجی در ایالت‌های هامبورگ، هسن، برلین و بادن-وورتمبرگ است. اتباع خارجی در ایالت‌های جدید کمتر از ۲ درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند. حدود ۱۹٪ جمعیت آلمان، از خانواده‌های مهاجر هستند یا خود مهاجر بوده‌اند. هامبورگ بالاترین میزان مهاجران را به خود اختصاص داده‌است. جمعیت مهاجران این ایالت به نسبت کل جمعیت حدود ۳۰٪ است. جامعهٔ مهاجر آلمان از ۱۷٫۹٪ از ترکتباران، ۱۳٫۱٪ لهستانی‌ها، ۸٫۷٪ روس‌ها، ۸٫۲ قزاق‌ها و ۵٫۳٪ ایتالیایی‌تباران تشکیل شده‌است.[۱۳]

اشتغال[ویرایش]

حدود ۴۰ میلیون نفر از جمعیت مشغول به کار هستند، از این تعداد ۵۳٫۲ درصد مرد و ۴۶٫۸ درصد را زنان تشکیل می‌دهند. حدود ۲٫۱ میلیون نفر نیز در آلمان قاقد کار بودند که، نرخ بیکاری بین این افراد (۱۵-۷۴ ساله) ۵٫۱٪ بوده‌است.[۱۳]

هرم جمعیتی[ویرایش]

۴۱ میلیون از جمعیت آلمان را زنان و ۳۹ میلیون باقی‌مانده را مردان تشکیل می‌دهند. حدود ۱۸ میلیون ازدواج در آلمان ثبت شده‌است. از این تعداد حدود ۳۴۰۰۰ مربوط به زوج‌های هم‌جنس می‌باشد. جمعیت زیر ۱۸ ساله‌های آلمان حدود ۱۵٫۷٪ کل جمعیت را تشکیل می‌دهد. ۱۴٫۱٪ جامعهٔ آلمان ۱۸-۲۹ سال سن دارند. ۲۸٫۲٪ جمعیت ۳۰-۴۹ ساله هستند. ۵۰-۶۴ ساله‌های این کشور ۲۰٫۸٪ جامعه را تشکیل می‌دهند و ۲۱٫۲٪ درصد جمعیت نیز بالای ۶۵ سال سن دارند.[۱۴]

هرم جمعیتی آلمان در سال ۲۰۱۱[۱۴]
مردان سن زنان
۲٬۷۷۵٬۱۴۰  +۷۵  ۴٬۷۰۰٬۹۹۰
۴٬۲۴۹٬۴۶۰  ۶۵-۷۴  ۴٬۷۹۱٬۸۶۰
۸٬۰۸۴٬۷۹۰  ۵۰-۶۴  ۸٬۲۴۸٬۲۹۰
۶٬۷۵۲٬۹۰۰  ۴۰-۴۹  ۶٬۵۹۲٬۳۹۰
۴٬۷۶۵٬۲۸۰  ۳۰-۳۹  ۴٬۷۲۸٬۳۱۰
۲٬۴۲۷٬۴۰۰  ۲۵-۲۹  ۲٬۳۸۷٬۷۵۰
۳٬۳۶۳٬۸۶۰  ۱۸-۲۴  ۳٬۲۱۲٬۶۹۰
۱٬۲۰۹٬۷۴۰  ۱۵-۱۷  ۱٬۱۴۸٬۲۷۰
۳٬۴۷۴٬۶۳۰  ۶-۱۴  ۳٬۳۰۲٬۵۰۰
۱٬۰۳۶٬۱۵۰  ۳-۵  ۹۸۴٬۳۵۰
۱٬۰۱۴٬۲۱۰  ۰-۳  ۹۶۸٬۷۴۰

زبان[ویرایش]

زبان رسمی کشور آلمان، زبان آلمانی است.[۱۵] حدود ۹۵٪ مردم این کشور هم به این زبان یا گویش‌هایی از این زبان سخن می‌گویند. در عین حال زبان‌های اقلیت، دانمارکی ۰٫۰۶٪، فریسی ۰٫۰۱٪، رومی ۰٫۰۸٪ و سوربی توسط ۰٫۰۹٪ جمعیت نیز در آلمان استفاده می‌شوند.[۱۶][۱۷] بزرگترین گروه زبانی که توسط مهاجران صحبت می‌شود، زبان ترکی است با ۱٫۸٪ جمعیت و زبان کردی با ۰٫۳٪ جمعیت.[۱۷]

تاریخ[ویرایش]

نوشتار اصلی: تاریخ آلمان

تاریخ آلمان را می‌توان به چندین بخش عمده براساس رویدادهای واقع شده، تقسیم کرد.

ژرمن‌ها در دوران باستان آمیزه ناهمگونی از قبایل بودند که اروپا را در محدوده میان رودخانه‌های راین و ویستولا و میان رود دانوب و دریای شمال و دریای بالتیک اشغال می‌کردند. رومیان برای شناسایی این اقوام صفت گرمانوس را به کار می‌بردند.[۱۸] با تصرف سرزمین گل (۵۱ قبل از میلاد) در غرب اروپا توسط ژولیوس سزار امپراتور وقت روم، جنگ‌های میان ژرمن‌ها و رومیان در کرانه‌های رود راین برای اولین بار به وقوع پیوست. این جنگ‌ها در آغاز با پیروزی نیروهای رومی همراه بود ولی نیروهای رومی هرگز درصدد اشغال دایمی مناطق آنسوی رود راین برنیامدند و این رودخانه همواره از سوی رومیان به عنوان مرز ایده آل امپراتوری روم و ژرمن‌ها شناخته می‌شد.[۱۹]

گسترهٔ امپراتوری روم مقدس در سال ۱۳۶۰. هلند به رنگ روشن‌تر نشان داده شده زیرا در آن سال تنها اسماً بخشی از این امپراتوری بود.[۲۰]

فرانک‌ها دیگر ژرمن‌هایی بودند که از گرمانیا به سوی غرب روانه شدند. فرانک‌ها با شکاندن رومیان، در سرزمین گل، حکومت اشان را پایه نهادند، بهمسیحیت گرویدند و این سرزمین را پایگاه تاخت و تازهای پسین شان به سرزمین‌های خاوری و دل امپراتوری روم کردند. در شمال نیز فرانک‌ها، دیگر قبایل ژرمن را فرمانبردار خود کردند و رفته رفته امپراتوری برزگی را به هم آوردند که مهار همه ی اروپای باختری مگر شبه جزیره ایبری را در دست داشت. اوج اقتدار امپراتوری فرانک در روزگار شارلمانی بود. او توانست شمال ایتالیا، از جمله رم را به قلمرو اش بیفزاید. پس از ورود اش به رم، پاپاو را امپراتور روم لقب داد. پس از شارلمان بنا بر سنت ژرمنان، قلمرو اش میان پسران اش بخش شد. سرانجام با تجزیه شدن امپراتوری شارلمانی، در نواحی شرقی قلمرو آن، امپراتوری قرون وسطایی آلمان شکل گرفت.[۲۱]

پس از آن دروان پادشاهی مقدس روم بود که در زمان پادشاهی اوتوی اولمعروف به اوتوی کبیر، که از سال ۹۳۶ میلادی آغاز شد؛ با تاسیس امپراتوری جدیدی، بر وحدت آلمان‌ها افزوده گشت؛ و آلمان به صورت یکی از مطرح‌ترین قدرت‌های اروپایی درآمد.[۲۱]اختلافات امپراتوری آلمان با مقام پاپ که از زمانهنری سوم و هنری چهارم بروز کرده بود، منجر به قطع روابط با پاپ در زمان پادشاهی شارل چهارم شد. همزمان اصلاحات مذهبی مارتین لوتر، مذهب پروتستان را به وجود آورد و اتحادیه پروتستان‌ها به سال ۱۶۰۸ تشکیل شد.[۲۱]جنگ‌های ۳۰ ساله که سراسر اروپا را فراگرفت(۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸) موجب شد در داخل سرزمین آلمان دو دولت نیرومند اتریش و پروس به وجود آمد.[۲۱]

نظام سیاسی[ویرایش]

سازماندهی دولتی بر پایهٔ قانون اساسی است. در رأس دولت رئیس جمهور قرار دارد که نقش وی نمادین است. رئیس حکومت صدراعظم است. وی تعیین‌کنندهٔ سیاست حکومتی است.[۲۲]

اعلامیه جهانی حقوق بشر رکن جدایی‌ناپذیر قانون اساسی آلمان است. ماده ۲۰ قانون اساسی نظام سیاسی، آلمان را با مشخصه‌های دموکراتیک بودن، اجتماعی بودن، مبتنی بر قانون بودن و فدرال بودن معرفی می‌کند.[۲۲] قانون اساسی آلمان با باور به سکولاریسم، هرگونه دخالت نهادهای مذهبی در حکومت را منع می‌کند.[۲۳]

صدر اعظم و وزیران[ویرایش]

بوندس‌تاگ صدراعظم را برمی‌گزیند. وی را پیش از انتخابات مجلس فقط می‌توان با "رأی عدم اعتماد سازنده" برانداخت. منظور از سازنده این است که مجلس باید جانشینی برای او داشته باشد و تا زمانی که مشخص نباشد چه کسی به جای او می‌نشیند، نمی‌توان او را برکنار کرد. حکومت یا به اصطلاحی دیگر کابینه تشکیل شده‌است از صدر اعظم و وزیران. صدراعظم لزوماً عضو مجلس است، وزیران معمولاً از دل مجلس درمی‌آیند، اما حتماً لازم نیست چنین باشد. صدراعظم در عمل قدرتمندترین مقام سیاسی است اما مقام تشریفاتی آن پس از رئیس جمهور و رئیس بوندس‌تاگ قرار دارد.

رئیس جمهور[ویرایش]

رئیس جمهور توسط همایش اتحادیه (Bundesversammlung)، که آن را به فارسی اجلاس فدرال نیز گفته‌اند، انتخاب می‌شود. همایش اتحادیه تشکیل شده‌است از کل نمایندگان بوندستاگ بعلاوهٔ به تعداد همینان، نمایندگان برگزیدگان مجلس‌های ایالتی. این برگزیدگان لزوماً عضو مجلس ایالتی یا سیاست‌مدار رسمی نیستند، ممکن است مثلاً از چهره‌های فرهنگی و هنری باشند.

قوهٔ قضاییه[ویرایش]

دادرسی به قصد رعایت حق نیرویی می‌طلبد که در قوهٔ قضاییه جمع است. بیان حق بر عهدهٔ قاضی است و امر قاضیان را قوهٔ قضاییه سامان می‌دهد. قضاوت یا تخصصی است یا عمومی در حد قانون اساسی. شاخه‌های تخصصی قضاوت در دادگاه کار، دادگاه امور اداری، دادگاه امور اجتماعی و دادگاه امور مالی تجسم می‌یابند. قضاوت در عمومی‌ترین سطحش از نظر بررسی همخوانی تصمیمی، رأیی یا قانونی با قانون اساسی اتحادیه، بر عهدهٔ دادگاه فدرال قانون اساسی است که مرکز آن در کارلسروهه‌است. در کارلسروهه قاضیان تک تک قوانین مجلس را بررسی نمی‌کنند. آن قانونی بررسی می‌شود که شکایت شود که با قانون اساسی تضاد دارد. شکایت پس از طی سلسله مراتبی به دادگاه کارلسروهه می‌رسد. از آنجایی که دادگاه قانون اساسی فقط از طریق شکایت فعال می‌شود، به اصطلاح گفته می‌شود که از خود ابتکار ندارد، یعنی حق ندارد خود رأساًّ تصمیم بگیرد امری را برای بررسی از نظر سازگاری با قانون اساسی در دستور کار خود قرار دهد. دادگاه فدرال قانون اساسی دارای دو مجلس سناست. مجلس اول به قانونهای پایه و مجلس دوم به قانونهای مربوط به امور دولتی می‌پردازد. هر سنا هشت عضو دارد. نیمی از قاضیان دادگاه قانون اساسی از سوی یک کمیتهٔ ویژهٔ بوندستاگ و نیمی دیگر از سوی بوندس‌رات انتخاب می‌شوند. مدت قضاوت آنان در این دادگاه عالی ۱۲ سال است.

ایالت‌ها[ویرایش]

نوشتار اصلی: ایالت‌های آلمان

آلمان دارای شانزده ایالت می‌باشد. هر ایالت دارای یک دولت و قانون اساسی و تا حد زیادی خود مختار و بر اساس سازمان داخلی خود مدیریت می‌شود. مساحت و جمعیت بخش‌های ایالت‌ها متفاوت است، مخصوصا بین شهرها و سرزمین‌های بزرگ هر ایالت. برای مناطق اداری پنج دولت محلی وجود دارد، یعنی بادن-وورتمبرگ، بارین،هسه، نوردراین-وستفالن و ساکسونی شامل ۲۲ عدد دولت محلی می‌باشند. از سال ۲۰۰۹ آلمان ۴۰۳ منطقه می‌باشد، این مناطق شامل ۳۰۱ منطقه روستایی و ۱۰۲ منطقه شهری می‌باشد. ایالت‌های آلمان به صورت زیر می‌باشد:

ایالت پایتخت مساحت (کیلومتر مربع) جمعیت
نوردراین-وستفالن دوسلدورف ۳۴٬۰۴۳ ۱۷٬۸۴۵٬۱۵۴
باواریا مونیخ ۷۰٬۵۴۹ ۱۲٬۵۳۸٬۶۹۶
بادن-وورتمبرگ اشتوتگارت ۳۵٬۷۵۲ ۱۰٬۷۵۳٬۸۸۰
نیدرزاکسن هانوفر ۴۷٬۶۱۸ ۷٬۹۱۸٬۲۹۳
هسن ویسبادن ۲۱٬۱۱۵ ۶٬۰۶۷٬۰۲۱
زاکسن درسدن ۱۸٬۴۱۶ ۴٬۱۴۹٬۴۷۷
راینلاند-فالتز ماینز ۱۹٬۸۴۷ ۴٬۰۰۳٬۷۴۵
برلین برلین ۸۹۲ ۳٬۴۶۰٬۷۲۵
اشلسویگ-هولشتاین کیل ۱۵٬۷۶۳ ۲٬۸۳۴٬۲۵۹
براندنبورگ پوتسدام ۲۹٬۴۷۷ ۲٬۵۰۳٬۲۷۳
زاکسن-آنهالت ماگدبورگ ۲۰٬۴۴۵ ۲٬۳۳۵٬۰۰۶
تورینگن ارفورت ۱۶٬۱۷۲ ۲٬۲۳۵٬۰۲۵
هامبورگ هامبورگ ۷۵۵ ۱٬۷۸۶٬۴۴۸
مکلنبورگ-فورپومرن شورین ۲۳٬۱۷۴ ۱٬۶۴۲٬۳۲۷
زارلاند زاربروکن ۲٬۵۶۹ ۱٬۰۱۷٬۵۶۷
برمن برمن ۴۰۴ ۶۶۰٬۹۹۹

احزاب سیاسی[ویرایش]

امر سیاسی در آلمان در سطوح کشوری و ایالتی و تا حدی کمتر در سطح امور شهری از طریق حزبها و با جانبداری حزبی پیش برده می‌شود. ادعای پیشبرد سیاست غیرحزبی یا فراحزبی در آلمان بی‌معنا و حتا فریبکارانه جلوه می‌کند. علاوه بر احزاب، مردم می‌توانند خواسته‌های سیاسی خود را از طریق انواع و اقسام تشکلهای پایدار یا موقتی پیش برند. مردم آلمان اهل تشکل هستند. به ندرت خواسته‌ای وجود دارد که برای پیشبرد آن تشکلی پدید نیاید.[نیازمند منبع]

احزاب[ویرایش]

امور و مسائل سیاسی در آلمان در سطوح کشوری و ایالتی و تا حدی کمتر در سطح امور شهری از طریق حزبها و با جانبداری حزبی پیش برده می‌شود. ادعای پیشبرد سیاست غیرحزبی یا فراحزبی در آلمان بی‌معنا و حتی فریبکارانه جلوه می‌کند.[۲۲]

احزاب نیرومند آلمان عبارت اند از

  • حزب دموکرات مسیحی (CDU) و حزب سوسیال‌مسیحی (CSU)
  • حزب سوسیال دموکرات (SPD)
  • حزب لیبرال (دموکراتهای آزاد FDP)
  • حزب اتحاد ۹۰/سبزها (Bündnis ۹۰/Die Grünen) و
  • حزب چپ (Die Linke).

تعداد کثیری هم حزب‌های کوچک وجود دارند که به ندرت می‌توانند به مجلس راه یابند، زیرا برای ورود به مجلس در هردو سطح ایالتی و کشوری باید ۵ درصد آرا را به دست‌آورد.[۲۲]

سیاست خارجی[ویرایش]

آلمان در سیاست خارجی بازیگر تنها نیست. سیاست آن تقویت بلوکی است که "غرب" خوانده می‌شود. آلمان در این بلوک سیاست خود را پیش می‌برد. یک وجه اصلی سیاست خارجی آلمان فعالیت آن در صحنهٔ اروپا و جهان در چارچوب اتحادیهٔ اروپاست. آلمان نزدیکی ویژه‌ای با فرانسه دارد. همکاری و همراهی با ایالات متحده آمریکا رکن دیگری از سیاست خارجی آلمان فدرال است. آلمان با اسراییل روابط دوستانهٔ ویژه‌ای دارد و تقویت مناسبات با کشورهای عربی را نیز همواره جزو اولویتهای سیاسی خود قرار داده‌است. در سرتاسر جهان مبنای اعلام‌شده سیاست خارجی آلمان تحکیم صلح، گسترش روابط مودت‌آمیز و کمک به رشد اقتصادی خاصه در جهان سوم است. در سالهای اخیر حقوق بشر به یک مفهوم راهنمای عمدهٔ در سیاست خارجی آلمان بدل شده‌است.

آلمان و ایران[ویرایش]

در سایت سفارت آلمان در تهران روابط آلمان و ایران چنین توصیف شده‌است: «ایران و آلمان به تاریخی طولانی در روابط سیاسی خود می‌نگرند که تا به اوایل قرن هفدهم می‌رسد. در سال ۱۸۸۵ اولین نمایندگان سیاسی بین ایران و در آن زمان امپراتوری آلمان اعزام شدند. روابط دیپلماتیک بین ایران و جمهوری فدرال آلمان از سال ۱۹۵۲ وجود دارد. این روابط در سال‌های گذشته خالی از تشنج نبوده. به عنوان مثال اعلام رأی دادگاه معروف به میکونوس در آوریل ۱۹۹۷ بحرانی طولانی را به دنبال داشت. با سفر موفقیت آمیز ریاست جمهوری اسلامی ایران، آقای خاتمی به آلمان در ژوئن ۲۰۰۰ زیربنایی استوار برای روابط دو کشور گذاشته شد. اخیراً در کنار روابط بازرگانی و فرهنگی، مسئله حقوق بشر و به ویژه نگرانی جامعه بین‌المللی در ارتباط با برنامه هسته‌ای ایران درکانون روابط قرار گرفته‌است.»

در سایت سفارت جمهوری اسلامی ایران در برلین روابط ایران و آلمان چنین توصیف شده‌است: «جمهوری اسلامی ایران و جمهوری فدرال آلمان از دیرباز دارای روابطی خوب و سنتی بوده‌اند. روابط ایران و آلمان که از سابقه‌ای پانصد ساله برخوردار است متکی به خواست و تمایل ملتهای آنهاست که در دورانهای مختلف نظر به ملاحظات امنیتی و منافع مشترک آنها بوده‌است. از نظر تاریخی مجموعه‌ای از ملاحظات و عوامل سیاسی، اقتصادی ­ـ بازرگانی و فرهنگی باعث نزدیکی دو کشور به هم بوده‌است. تاریخ دوکشور فراز و نشیب‌های زیادی داشته و مناسبات دوجانبه را در دورانهای مختلف تحت تاثیر قرار داده‌است.»

اقتصاد[ویرایش]

نوشتار اصلی: اقتصاد آلمان
آلمان بخشی از اتحاد پولی منطقه یورو (آبی تیره) است، و کشورهای آبی تیره تنها بازارهای مالی منطقه یورو هستند.

آلمان دارای یک بازار اقتصادی اجتماعی با نیروی کار مجرب، موجودی سرمایه بزرگ، سطح پایین فساد، و سطح بالا از نوآوری است. آلمان بزرگ ترین اقتصاد ملی در اروپاست و هم چنین جزو چهار تولید کننده بزرگ در سال ۲۰۰۹ است. بخش خدمات ۷۱٪ از کل تولید ناخالص داخلی، صنعت ۲۸٪ و کشاورزی ۱٪ است. به طور متوسط نرخ بیکاری در ماه مه در آلمان ۶٫۷٪ بوده‌است. عرضه نیروی کار نیز با کمبود روبرو بوده‌است و تعداد زیادی «کارگر مهمان» (گاست آربایتر "Gastarbeiter") بویژه از ترکیه و یوگسلاوی سابق به کار گرفته شده‌اند. از ۱۹۹۰ کمبود نیروی کار در غرب کشور با مهاجرت از شرق، جمهوری دموکراتیک آلمانسابق، نیز مواجه شده‌است. با این حال نرخ متوسط بیکاری در این کشور با افراد نیمه کار به دنبال کار تمام وقت گرفته شده‌است. نرخ بیکاری غیر رسمی در این کشور در سال ۲۰۱۱ ۵٫۷٪ بوده‌است.

کشور آلمان در اتحادیه اروپا قانون تعیین می‌کند و آلمان مدافع سیاسی و اقتصادی اتحادیه اروپا است. آلمان سیاست‌های تجاری خود را به طور فزاینده‌ای در موافقت نامه اتحادیه اروپا تایید می‌کند. آلمان واحد پولی مشترک اروپا، یورو را از ۱ ژانویه سال ۲۰۰۲ معرفی کرده‌است. سیاست‌های پولی آلمان را اعضای بانک مرکزی اروپا تعیین می‌کنند. دو دهه پس از اتحاد دو آلمان، استانداردهای زندگی و در آمد سرانه به طور قابل ملاحظه بالا رفته‌است. نوسازی و یکپارچه سازی اقتصاد شرق آلمان یک فرایند طولانی مدت است که تا سال ۲۰۱۹ به طول می‌انجامد، با انتقال سالانه از غرب به شرق بالغ به حدود ۸۰ میلیارد دلار برنامه ریزی شده‌است. در ژانویه ۲۰۰۹ دولت آلمان تصویب طرح محرک اقتصاد ۵۰ میلیارد یورو برای محافظت بخش‌های مختلف از رکود و متعاقب آن افزایش بیکاری است.

فرانکفورت یک مرکز مالی مهم و مقر بانک مرکزی اروپاست.
یک ماشین مرسدس بنز. آلمان صادر کننده پیشرو کالا در سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ بود.

از بین ۵۰۰ شرکت بزرگ دنیا«از لحاظ سرمایه» ۳۷تای آنها در آلمان می‌باشد. ده شرکت برتر به ترتیب: دایملر، فولکس واگن،آلیانتس«سودده ترین»، زیمنس، دویچه بانک«دوم در سودده»، ا.آن،دویچه پست، دویچه تلکوم، مترو و ب آ اس اف است. در این میان بیشترین تعداد کارمند برای دویچه پست و بوش است. از برندهای معروف آلمان می‌توان به مرسدس بنز، ب ام و، آدیداس، پورشه،فولکس واگن و نیوآ اشاره کرد. آلمان برای شرکت‌های کوچک و متوسط تخصصی خود را به رسمیت شناخته شده‌است. حدود ۱۰۰۰ عدد از این نوع شرکت‌ها، رهبران بازار جهانی در بخش خود هستند و دارای برچسب قهرمان پنهان (واضح نیست برای عموم) هستند.

این فهرست شامل بزرگترین گردش مالی در سال ۲۰۰۹ است:

رتبه[۲۴] نام مرکز اداری درآمد
(میلیون یورو)
سود
(میلیون یورو)
کارمندان
(جهان)
۱ فولکس واگن وولفسبورگ ۱۰۸٬۸۹۷ ۴٬۱۲۰ ۳۲۹٬۳۰۵
۲ دایملر اشتوتگارت ۹۹٬۳۹۹ ۳٬۹۸۵ ۲۷۲٬۳۸۲
۳ زیمنس مونیخ/برلین ۷۲٬۴۸۸ ۳٬۸۰۶ ۳۹۸٬۲۰۰
۴ ا.آن دوسلدورف ۶۸٬۷۳۱ ۷٬۲۰۴ ۸۷٬۸۱۵
۵ مترو دوسلدورف ۶۴٬۳۳۷ ۸۲۵ ۲۴۲٬۳۷۸
۶ دویچه پست بن ۶۳٬۵۱۲ ۱٬۳۸۹ ۴۷۵٬۱۰۰
۷ دویچه تلکوم بن ۶۲٬۵۱۶ ۵۶۹ ۲۴۱٬۴۲۶
۸ ب آ اس اف لودویگسهافن ۵۷٬۹۵۱ ۴٬۰۶۵ ۹۵٬۱۷۵
۹ بی ام و مونیخ ۵۶٬۰۱۸ ۳٬۱۲۶ ۱۰۷٬۵۳۹
۱۰ تیسن‌کروپ هسن/دویسبورگ ۵۱٬۷۲۳ ۲٬۱۰۲ ۱۹۱٬۳۵۰

زیرساخت[ویرایش]

آلمان به دلیل وجود در مرکزاروپا، قطب حمل و نقل اروپا به حساب می‌آید. آلمان دارای حمل و نقل متراکم و شبکه‌ای مدرن است و در شبکه بزرگراهی و اتوبانی از نظر مقدار و طول رتبه سوم در جهان را داراست. این کشور دارای خط راه‌آهن پرسرعت است. قطارهای سریع‌السیر در آلمان خدمات عمده‌ای را به شهروندان شهرستان‌ها می‌دهند و بعضی از با سرعتی حدود ۳۰۰ کیلومتر در ساعت حرکت می‌کنند. بزرگترین فرودگاه آلمان فرودگاه فرانکفورت است که سومین فرودگاه بزرگ اروپا و مرکز اصلی فعالیت لوفت‌هانزا می‌باشد؛ در حالی که فرودگاه برلین تگل و فرودگاه دوسلدورف مراکز فعالیت ایر برلین هستند. عمده فرودگاه‌های دیگر عبارتند از فرودگاه هامبورگ، فرودگاه کلن/بن، و فرودگاه اشتوتگارت.

توربین بادی

آلمان چهارمین کشور جهان از نظر تولید ناخالص داخلی است و بزرگترین صادر کننده کالا (از نظر درآمد) و دومین کشور واردکننده کالا در جهان است. بر اساس آمارهای سازمان جهانی تجارت میزان صادرات آلمان در سال ۲۰۰۶میلادی ۱۳۳/۱ تریلیون دلار بود.

آلمان بجز ذغال سنگ معادن نسبتاً کوچک سنگ آهن، بوکسیت، سنگمس، نیکل، قلع، نقره، پتاس و نمک ذخایر طبیعی نسبتاً کمی دارد و شدیداً به واردات مواد اولیه متکی است. در آلمان صنایع زیادی فعالند، صنایعی چون الکتریکی، مکانیکی، مواد شیمیایی، منسوجات، غذایی و وسایل نقلیه. از آغاز دهه ۱۹۸۰ رشد کلانی در صنایع تکنولوژیپیشرفته روی داده‌است. کارخانه‌های اتوموبیل‌سازی بنز، بی. ام. و و فولکس واگن محصولات خود را در تمام دنیا عرضه می‌کنند. مهمترین صادرات این کشور وسایل نقلیه موتوری و وسایل الکتریکی است.

تعداد افراد شاغل در صنایع خدماتی نزدیک به دو برابر کارکنان صنعت تولیدی است. بانکداری و امور مالی از منابع مهم درآمد ارز خارجی است و شهر فرانکفورت یکی از مراکز اصلی امور مالی و تجاری در جهان و مقر بانک مرکزی اروپاست.

اتحاد دو آلمان در اکتبر ۱۹۹۰ چالش بزرگی را در پیش روی اقتصاد این کشور قرار داد. در گذشته جمهوری دموکراتیک آلماندارای موفقترین اقتصاد در بین کشورهای عضو شورای تعاون اقتصادی کمکان بود، ولی بر حسب میزان و کیفیت تولید محصولات، و سطح زندگی مردم کمتر از آلمان غربی سابق توسعه یافته بود. کیفیت زندگی در نیمه غربی آلمان همچنان بالاتر از نیمه شرقی آن است. در سال ۲۰۰۸ آلمان ششمین کشور مصرف کننده انرژی بود، که حدود ۶۰ درصد از انرژی اولیه آن از خارج وارد می‌شد. سیاست دولت آلمان ترویج حفاظت از انرژی و استفاده از انرژی‌های تجدید پذیر است. دولت آلمان قصد دارد تا کشور از منابع تجدید شونده تا سال ۲۰۵۰ استفاده کنند. در سال ۲۰۱۰ درصد استفاده انرژی‌ها در کشور آلمان به صورت زیر بوده‌است: زغال سنگ (۲۲٫۹٪)، گاز طبیعی (۲۱٫۸٪)، انرژی هسته‌ای (۱۰٫۸). ، برق آبی و باد(۱٫۵٪)، و دیگر منابع تجدید پذیر(۷٫۹٪). در سال ۲۰۰۰، دولت و صنعت برق هسته‌ای، توافق کردند برای فازی از نیروگاه‌های هسته‌ای سال ۲۰۲۱. آلمان متعهد است به پروتکل کیوتو و چند معاهدات دیگر ترویج تنوع زیستی، استانداردهای گسیل کم، بازیافت و استفاده از انرژی تجدید پذیر و پشتیبانی از توسعه پایدار در سطح جهانی است. دولت آلمان کاهش گسترده فعالیت‌های انتشار و تولید گازهای گلخانه‌ای را آغاز کرده‌است. با این وجود این کشور بالاترین میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای در اتحادیه اروپا تا سال ۲۰۱۰ را دارا بوده است. مطابق گزارش ACEEE، آلمان در سال ۲۰۱۴ از نظر بهره‌وری انرژی در جایگاه نخست جهان قرار داشته است.[۲۵]

علم و تکنولوژی[ویرایش]

دستاوردهای آلمان در زمینه علم بسیار مهم و چشمگیر بوده است به طوری که اساس اقتصاد کشور را بنا کرده است.جایزه نوبل به ۱۰۴ آلمانی رسیده است که بیشتر آن‌ها در قرن بیستم بوده است. دانشمندان آلمانی بیشتر از هر کشوری موفق به دریافت این جایزه شده‌اند که بیشتر در زمینهٔ پزشکی، فیزیک و شیمی هست. کارهای آلبرت انیشتین وماکس پلانک پایه‌گذار فیزیک نوین هستند که بعدها توسط دو آلمانی دیگر به نام‌های ورنر هایزنبرگ و ماکس بورن پیشرفت کرد.ویلهلم رونتگن داشمند برجسنه دیگر موفق به کشف اشعه ایکس شد و اولین کسی بود که جایزه نوبل فیزیک را در سال ۱۹۰۱ به دست‌آورد. اتو هان به عنوان پیشگام در پرتوزایی در سال ۱۹۳۸ موفق به کشف شکاف هسته‌ای کرد در حالی کهرابرت کخ و فردیناند کوهن میکروبیولوژی را توسعه دادند. تعداد بیشماری از درخشانترین ریاضی دانان تاریخ در آلمان متولد شده‌اند که عبارتند از کارل فردریش گاوس،داوید هیلبرت، برنهارت ریمان ،گوتفرید لایبنیتس و فلیکس کلاین. آلمان خانهٔ تعداد زیادی مخترعان و مهندسان بوده است مانند هانس گایگر ،کنراد تسوزه، رودولف دیزل و کارل بنز که خدمات مهمی در خودروسازی و کامپیوتر سازی داشته‌اند. ورنر فون براون موفق به ساخت اولین وی-۲ موشک بالستیک فضا پیما شد که بعدها نطریات او در ناسا برای پروژه سفر به ماه استفاده شد. کارهای ارزشمند هاینریش هرتز کاشف تابش الکترومغناطیسی نیز از خدمات بی مانند دانشمندان آلمانی در تاریخ علم بوده است.

ورزش[ویرایش]

تیم ملی فوتبال این کشور ۴{که به اصطلاح چهار ستاره شده****} بار قهرمان جام جهانی شده و چهار بار در این مسابقات به مقام دوم دست یافته است. ۳بار قهرمان اروپا شده و تنها دروازبان جهان که لقب بهترین بازیکن سال را گرفت الیور کان از آلمان بود. لقب از اسارت تا قهرمان مربوط به فریتز والتر، فوتبالیست افسانه‌ای این کشور بود. در جام جهانی فوتبال ۲۰۱۴ مانوئل نویر عنوان بهترین سنگربان جهان را کسب کرد و برنده دستکش طلا گردید. باشگاه فوتبال بایرن مونیخو باشگاه فوتبال بروسیا دورتموند از دو تیم مشهور این کشور در سطح جهانی هستند که طی سالیانی است که در رقابت های معتبر بوندس لیگا،‌ جام حذفی آلمان، سوپر جام فوتبال آلمان و نیز در آخرین بار در قالب رقابت های لیگ قهرمانان اروپا به مصاف هم رفته اند. از دیدار این دو تیم به نام کلاسیک آلمان یا دِر کلاسیکر یاد می شود. موفق ترین راننده در مسابقات اتومبیل رانی، مایکل شوماخر با ۷ قهرمانی جهانی است.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۱۸

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، اللهم صل علی محمد و آله الطاهرین و العن اعدائهم اجمعین
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــ
با توجه به موج روز افزون تبلیغات مجوسیان و یاران ظالم آنان برای ترویج مجوسی
گری و زرتشتی شدن در به وسیله اموری مانند باستان گرائی و تبلیغات بی حد و حصر
برای کوروش هخامنشی و پوشاندن حقائق تاریخی در مورد وی و جا زدن وی به عنوان
شخصیتی عادل و بزرگوار، هم اکنون این بروشور را که قطره ای از لجن زار متعفن
جنایات کوروش هخامنشی را برای شما بر ملا می کند، تا آگاه باشیم از شخصیت خبیث
او و دیگران را آگاه کنیم تا افراد بیشتری جذب این ظالمان نشوند.
دانلود بروشور
(شناختی جدید از کوروش هخامنشی؛قتل و خونریزی،بت پرستی و …)
شامل:
کشته شدن پدر بزرگ کوروش توسط وی!
خونخواری ها و جنایات او در بابل و ماساژت ها
بت پرستی و آباد کردن بت کده ها+عکس
احادیث و روایات در مورد ملی گرائی
×××××××
لینک دانلود:
PDF: 323 K.B

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۰۲