برتری اسلام بر زرتشت
دین اسلام و برتری آن بر دین زرتشت
تنها راه سعادت و کمال بشر، پیمودن راهى است که آدمى را به سوى حق تعالى و قرب او رهنمون شود؛ لیکن این راه چیزى نیست که جز در پرتو هدایتهاى الهى امکان شناخت داشته باشد یا با پیروى از غیر راهى که او خود معرفى فرموده است قابل پیمودن باشد؟ بنابر این، در درجه اول ضرورى و لازم است که انسان به دین الهى تمسّک جوید و راهى را که خداوند براى بشر گشوده است طى کند. از سوى دیگر خداوند در قرآن مجید مىفرماید: {/Bإِنَّ اَلدِّینَ عِنْدَ اَللَّهِ اَلْإِسْلامُ{w1-5w}{I3:19I}/} ؛ تنها دین مورد قبول نزد خداوند اسلام است لذا در منطق قرآن، دین الهى چیزى جز اسلام نیست و همه پیامبران در حقیقت دعوت کننده به سوى یک دین بودهاند و معارف و مسیرى که فراروى بشر قرار دادهاند، یکى بیش نیست. البته مقصود از اسلام فقط نام آن نیست؛ بلکه منظور محتواى اساسى دعوت پیامبران الهى است که همه بشریت را به تسلیم در برابر خداوند سبحان فرا خواندهاند. لیکن بر اثر تحریفات تحریفگران و نیز بر اساس رشد علمى و اجتماعى بشر هر از گاهى نیاز به آیین جدیدى رخ مىنمود و خداوند با انگیزش پیامبرى جدید، از سویى آثار تحریف در دین پیشین را مىزدود و از دیگر سو شریعت جدید خود را متناسب با درک و فهم و نیازهاى روز، کاملتر مىکرد تا آنجا که بشریت به حدى برسد که بتواند تمام برنامه تکاملى خود را دریافت کند. در نتیجه پیامبر خاتم را فرستاد و ختم نبوت را اعلام داشت و در نهایت کامل شدن دین را اعلام کرد: {/Bاَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ اَلْإِسْلامَ دِیناً{w51-63w}{I5:3I}/}(سوره مائده ، آیه 3). بنابر این هر چند انبیاى پیشین نیز مردم را به راه حق دعوت کردهاند، اما از سویى دین آنان دستخوش تحریف گردیده و از دیگر سو به مرور زمان دین الهى روند تکاملى داشته است تا آنجا که بتوان به کمال نهایى دست یافت. از همین رو نه خداوند، اجازه مىدهد که کسى راهى غیر از دین خاتم برگزیند؛ زیرا موجب نقص غرض از رسالت است و همگان را به دین اسلام دعوت مىکند، و نه عقل مىپذیرد که با وجود دین اکمل، کسى سراغ دیگر ادیان برود. بنابر این تا اینجا لزوم پذیرش و تبعیت از اسلام روشن مىشود، و هر چند دیگر ادیان منسوب به پیامبران الهى نیز کم و بیش بهرههایى از حقیقت دارند؛ ولى این مقدار مورد قبول خداوند سبحان نیست؛ چنان که به دنبال اکمال دین فرمود: {/Bوَ رَضِیتُ لَکُمُ اَلْإِسْلامَ دِیناً{w59-63w}{I5:3I}/} و مفهوم این آیه، آن است که خداوند به مرتبه پایینتر از آن راضى نیست؛ زیرا نوعى عقبگرد براى بشریت است.
آیین زرتشت
در رابطه با آیین زرتشت ابهامات و اشکالات متعددى وجود دارند. برخى از این اشکالات جنبه تاریخى دارند، برخى کلامى و اعتقادىاند، بعضى مربوط به وثاقت کتاب آسمانى و اشکالاتى نیز راجع به حوزههاى اخلاقى و رفتارى و یا نظام اجتماعى و خانوادگى آن مربوط مىشود. اکنون به اختصار پارهاى از این موارد را اشاره مىکنیم.
یک. نظرگاه تاریخى
اطلاع دقیقى پیرامون زمان پیدایش و ظهور زرتشت به عنوان پیامبر آیین مزدیسنى وجود ندارد. برخى از دانشمندان مانند هوسینگ در اصل وجود او تردید کرده و چون رستم و اسنفدیار شخصیتى موهوم دانستهاند.(1) بعضى تاریخ ظهور او را 600 و برخى تا 6000 سال قبل از میلاد دانستهاند. قول مشهور آن است که او 660 سال پیش از میلاد پا به جهان گذاشته و سى سال بعد دعوى نبوت کرده و به سال 583 ق.م در آتشکده بلخ به دست تورانیان کشته شده است.(2) محل تولد وى نیز مردد بین : رى، آذربایجان و افغانستان و فلسطین و خوارزم و فارس است(3). همچنین در مورد این که واقعا او پیامبرى برگزیده از سوى خداست یا نه اطلاع دقیقى در دست نیست و مسلمانان صرفا به استناد منابع دینى خود - نه با اتکا به ادله تاریخى - با زرتشتیان هم چون اهل کتاب رفتار نمودهاند(4). بنابراین فارغ از برخورد اسلام و مسلمانان با پیروان زرتشت و آیین او؛ هیچ دلیلى بر اعتبار و بنیاد الهى آن وجود ندارد و حتى اعراب زیرسلطه ساسانیان نیز آنان را اهل کتاب نمىشناختند.(5)
دو. عدم وثاقت کتاب مقدس
کتاب مقدس زرتشتیان «اوستا» نام دارد. قدیمىترین نسخه اوستا که به خط «دبیره» نوشته شده و در دانمارک نگهدارى مىشود مربوط به سال 1325 میلادى(6) یعنى 1908 سال بعد از کشته شدن زرتشت است. بنابراین به احتمال زیاد زرتشتیان حدود 20 قرن کتاب مدون و شناخته شدهاى نداشته و اگر داشتهاند اثرى از آن در دست نیست. افزون بر آن زرتشتیان اتفاق نظر دارند که اوستا در اصل بسیار بزرگتر از اوستاى کنونى بوده است. اوستاى کنونى داراى 83000 کلمه است و احتمالاً اصل آن داراى 345700 کلمه، یعنى چهار برابر بوده است(7).(8) این مسأله آیین زرتشت را با دو مشکل اساسى روبرو مىسازد.
2-1. تردید در وثاقت کتاب مقدس؛ زیرا کتابى که بیش از نوزده قرن پس از رحلت ابلاغ کننده آن گردآورى شود، آن هم براساس نوشتههاى پراکندهاى که تواتر تاریخى در مورد آنها ثابت نیست، به شدت اعتبار و وثاقت آن را مخدوش مىسازد. برخى نیز برآنند که اوستا در دوره هخامنشى مدون بوده و با حمله اسکندر از میان رفته و یا اسکندر آن را سوزانده است و تا ظهور ساسانیان اثرى از اوستاى مدون نبوده تا آن که به دستور اردشیر، یکى از روحانیون زرتشتى بار دیگر اوستا مرتب شد. اما این که بر چه اساسى اوستا بازسازى شده و تا چه اندازه به اوستاى اصلى انطباق دارد معلوم نیست.(9)
2-2. اوستا داراى 5 بخش به نامهاى زیر است : «یسنا»، «ویسپرد»، «وندیداد»، «یشتها» و «خرده اوستا». قسمتى از «یسنا»، «گاتها» نامیده مىشود که مشتمل بر ادعیه و معارف دینى و معروفترین قسمت اوستاست. از نظر اوستا پژوهان تنها قسمتى از گاتها به زرتشت تعلق دارد.(10) و بقیه آن به دوران پیش از زرتشت و یا پس از وى تعلق دارد.(11) این مسأله نیز اعتبار اوستا را به عنوان کتاب آسمانى زرتشت مخدوش مىسازد.
2-3. به فرض ثابت شود که اولاً زرتشت پیامبرى الهى بوده و ثانیاً آنچه در اوستاى کنونى وجود دارد عیناً همان مطالبى است که از زرتشت به یادگار مانده؛ در نهایت مخاطبان را با دینى ناقص مواجه مىکند که حدود سه چهارم آن از دست رفته است. لاجرم پیامبر دیگرى لازم است که نیازهاى دینى از دست رفته را جبران و خلا موجود را پر نماید. به عبارت دیگر اگر اوستاى موجود براى هدایت بشر کافى بود، انزال سه چهارم دیگر لغو و بىفایده بود. و اگر کافى نبود چنین نقصى وجود دین و پیامبر دیگر را لازم مىنماید و بر زرتشتیان نیز لازم مىشود که به آیین کامل بعدى ایمان مىآورند.
سه. نژاد و ملیت گرایى
نژادپرستى و ملیت گرایى یکى از عوامل منفى راه یافته در آیین زرتشت به ویژه از دوره ساسانى است. این مسأله به آیین یاد شده ویژگىهاى تاریخى و احکام خاصى بخشیده است از جمله :
3-1. اگرچه احتمالاً دعوت زرتشت فراگیر بوده ولى براساس شواهد تاریخى پیروان آن همه آریایى بوده و از نژادهاى دیگر چندان کسى به این آیین در نیامده است.(12)
3-2. ملیت گرایى و ناسیونالیسم در «فرّ ایزدى» به خوبى آشکار است. فریا خوارنه فروغى است ایزدى، به دل هر که بتابد برترى یابد، پادشاه شود، پیروز گردد یا در کمالات نفسانى و روحانى آراسته شود و پیامبر گردد. دو نوع فر در اوستا آمده : Airayane yareno(یئریانم خوارنه) و Kavaenem xareno(فرکیانى) که دومى تا ظهور رسوشیانت همیشه با ایرانیان خواهد بود.(13)
3-3. نژادگرایى و نظام طبقاتى سبب تجویز و گسترش ازدواج با محارم شده است. «کرتیر» از بنیانگذاران زرتشتى ساسانى نوشته است : «بسیار ازدواجها میان محرمان برقرار نمودم».(14) این مسأله همواره موجب خردهگیرى بر آیین زرتشت گردیده است.
3-4. بىارزش انگارى جان غیرزرتشتیان؛ در تفکر زرتشتى انسانها به دو دسته : مزداپرستان (زرتشتیان) و دیوپرستان (نازرتشتیان) تقسیم مىشوند. در این آیین اگر پزشکى در پى آموزش جراحى است باید تمرین خود را بر دیوپرستان آغاز کند. اگر سه دیوپرست به دست او مرد، دیگر نباید بر مزداپرستان پزشکى کند.(15)
3-5. انحصارگرایى : یکى از ویژگىهاى نظام اجتماعى زرتشتى سامانى انحصارگرایى در قدرت، ثروت و دانش در طبقات فرادست است. آموزش در انحصار موبدان و کاهنان بوده و طبقات فرودست به کلى از آموختن دانش محروم بودند تا آن جا که گفتهاند : «موبد را باید لغت پهلوى غیر را نیاموزد چه یزدان به زرتشت گفته است که این علم را به فرزندان خود(16) تعلیم کن».(17)
چهار. نظام طبقاتى
جامعه ساسانى و آیین زرتشت پیوندى دو سویه دارند. از طرفى آیین ساسانى شکل خاص و ویژهاى به این آیین بخشیده به طورى که برخى از پژوهشگران زرتشتى موجود را شدیدا متأثر از ساسانیان دانستهاند. از طرف دیگر جامعه ساسانى نماد جامعه مطلوب و مورد نظر آیین زرتشت شناخته مىشود.(18) چنین جامعهاى شدیدا مورد حمایت و حفاظت آموزهها و پیشوایان زرتشتى بوده است.
در این نظام جامعه از چهار طبقه متمایز تشکیل شده بود : 1. آژون (روحانیون)، 2. ارتش تاران، 3. کشاورزان، 4. صنعتگران(19).
در این نظام اولا طبقات وضعیت سربستهاى داشته و به هیچ روى امکان ترقى از طبقهاى به طبقه دیگر وجود نداشت. ثانیا طبقات فراتر امتیازات فراتر و طبقات فرودست محدودیتهاى بیشترى داشتند و جز کار و بردگى بهرهاى نصیب شان نمىشد. ثالثا امتیازات و محرومیتهاى طبقاتى جنبه ارثى داشت و نسل به نسل به اجبار و بدون امکان تغییر تداوم مىیافت.
پنج. افسانه گرایى و بت پرستى
وجود افسانههاى خردگریز در اوستا یکى از ضعفهاى آیین و کتاب مقدس زرتشتى است. کریستن سن افسانه خلقت را بر اساس اوستاى ساسانى چنین نقل مىکند :
«... عمر دنیا بالغ بر 12000 سا است. در سه هزار سال نخستین عالم، اوهرمزد (یا عالم روشنى) و اهریمن (یا عالم تاریکى) در جوار یکدیگر آرام مىزیستهاند. این دو عالم از سه جانب نامتناهى بوده، فقط از جانب چهارم به یکدیگر محدود مىشدهاند. دنیاى روشن در بالا و عالم ظلمانى در زیر قرار داشته و هوا فاصله آنها بوده است. مخلوقات اورمزد در این سه هزار سال در حال امکانى بودند، سپس اهریمن نور را دیده درصدد نابود کردنش برآمد. اوهرمزد که از آینده آگاهى داشت مصافى به مدت نه هزار سال با وى طرح افکند. اهریمن که فقط از ماضى آگاه بود رضا داد. آن گاه اوهرمزد به او پیشگویى کرد که این جدال با شکست عالم ظلمت خاتمه خواهد یافت. از استماع این خبر اهریمن سخت متوحش شد و مجددا به عالم تاریکى درافتاد و سه هزار سال در آنجا بىحرکت بماند. اوهرمزد در این فرصت دست به آفرینش جهان زد و چون کار خلقت به پایان رسید، گاوى را بیافرید که موسوم به گاو نخستین است. پس آنگاه انسانى بزرگ خلق کرد به نام گیومرد (کیومرث) که نمونه نوع بشر بود. آنگاه اهریمن به آفریدگان او حمله برد و عناصر را بیالود و حشرات و هوام ضاره را بیافرید. اوهرمزد در پیش آسمان خندقى کند. اهریمن مکرر حمله کرد و عاقبت گاو گیومرد را بکشت اما از تخمه گیومرد که در دل خاک نهفته بود چهل سال بعد گیاهى رست که اولین زوج آدمى به اسم مشیگ و مشیانگ از او بیرون آمد. دوره آمیزش نور و ظلمت که آن را گمیزشن گویند شروع شد. انسان در این جنگ خیر و شر به نسبت اعمال نیک یا بد خود از یاران نور یا از اعوان ظلمت شمرده مىشود».(20)
افسانه گرایى در زرتشتى گرى دوره ساسانى به بنیادىترین مبانى اعتقادى یعنى خداباورى نیز راه یافته است. علیرغم آن که گفتهاند زرتشت خداى مجرد را باور داشته، اما خداى زرتشتى ساسانى داراى شکل و ریش و عصا و تاج است و هنوز که هنوز است با چنین شمایل انحطاط و تجسم یافتهاى به عنوان آرم ملى بر روى تابلوى بسیارى از مؤسسات زرتشى عصر حاضر به چشم مىخورد و خدا را به صورت بتى بسان یک پادشاه نشان مىدهد.(21) در این آیین آتش دختر خدا شناخته مىشود؛(22) گاو به ویژه گاو نر تقدس ویژه مىیابد. در افسانه خلقت، اول مخلوق زمینى فرض مىشود و با گیومرد (کیومرث) به درجه شهادت نائل مىگردد و بول آن از آب پاک کنندهتر است!(23)
شش. احکام خردستیز و غیرعملى
افزون بر احکامى که در لابهلاى مطالب پیشین اشاره شد احکام خردستیز دیگرى در آیین زرتشتى وجود دارد که به پارهاى از آنها اشاره خواهد شد.
6-1. تقدیس سگ؛ در وندیداد سگ مقام بسیار بالایى دارد به طورى که اگر کسى استخوان سخت و ناجویدنى به آن بدهد یا آن را بترساند گرفتار مجازات پشوتنو(24) یعنى مرگ ارزان که با دادن تاوان بخشوده نمىشود(25) دارد.
نیز اگر کسى سگ آبى را بکشد باید ده هزار بسته هیزم سخت خشک، ده هزار هیزم نرم خشک از چوبهاى خوش بو، ده هزار برسم (شاخههاى تازه بریده شده) ده هزار شیر پاک و... را به روان سگ آبى بدهد. پس ده هزار مار، ده هزار سگ نماى (گربه)، ده هزار سنگ پشت، ده هزار قورباغهاى که در خشکى زندگى مىکند، ده هزار موردانه کش، ده هزار مورگودال کن، ده هزار کرم خاکى، ده هزار مگس را کشته و ده هزار گودال ناپاک را پرکند(26) و دهها کار دیگر که انسان از شنیدن آن حیران مىشود.(27) و نیز مجازات کسى که پیکر مرده سگى را بر زمین اندازد دو هزار ضربه شلاق است.(28)
6-2. احکام بانوان؛ در اصطلاح وندیداد کلمه «دشتان» به معنى قاعدگى، عادت ماهانه زنان کاربرد دارد و احکام بسیار پیچیده و سختى به دنبال دارد، چنین زنى باید دور از دیگران و در «دشتانستان» که جایى متروک و دور از آتش و آب و مردمان است ساکن شود(29). در ظرفهاى فلزى کم بها به او غذاى مىدهند لکن باید غذاى کم بخورد تا نیرو نگیرد(30). بعد او را با گمیز (ادرار گاو) در دو گودال شستشو مىکنند سپس در گودال سوم با آب شستشو مىشود(31). و در تابستان باید 200 مورچه بکشد و اگر زمستان بود باید 200 حشر گزنده و آسیب رسان را از بین ببرد(32). حال اگر زنى بچه مرده به دنیا آورد باید او را در آلونکى دور از آب و آتش و مردم حبس کرد او باید 3 یا 6 یا 9 جام گمیز «ادرار گاو» بنوشد تا رحم او پاک شود. بعد از آن مىتواند شیر گرم مادیان گاو را بنوشد ولى نمىتواند آب بنوشد. تا 3 شب باید به این گونه بماند بعد از 3 شب تن و جامه خود را با گمیز آمیخته با خاکستر و آب در کنار 9 گودال بشوید بعد تا 9 شب بدین منوال تنها مىماند. بعد از آن تن و جامه خویش را با ادرار گاو و آب مىشوید تا پاک شود»(33).
6-3. منع دفن مردگان؛ در آیین زرتشتى خاک و آتش پاک و مقدسند و به همین دلیل از سوزاندن و دفن مردگان جلوگیرى مىشود(34) و جسد مرده را در دخمه یا بالاى بلندى باید گذاشت تا خوراک حیوانات و پرندگان شود(35) و کیفر کسى که مردهاى را در زمین دفن کند و یک سال در زمین بماند دو هزار تازیانه است(36) و اگر دو سال بماند هرگز حتى با توبه یا جریمه و کفاره تطهیر نمىشود.(37)
هفت. پیشگویىهاى غیرواقع
براساس «هزاره گرایى زرتشتى»(38) انتظار ظهور سه منجى از نسل زرتشت مطرح است که یکى پس از دیگرى جهان را پر از عدل و داد خواهند کرد :
الف. هوشیدر، 1000 سال پس از زردشت.
ب. هوشیدرماه، 2000 سال پس از زرتشت.
ج. سوشیانس (سوشیانت) 3000 سال پس از زردشت که با ظهور او جهان پایان مىیابد.(39)
اکنون نسبت به فرد سوم نمىتوان پرسش کرد؛ چرا که هنوز پنج قرن به آمدنش باقى است؛ اما نسبت به دو فرد نخست این سؤال مطرح است که آنان کى و چگونه ظهور کردهاند و کارکرد آنها در بسط عدل جهانى چه بوده و چرا در تاریخ نام و یادى از آن مصلحان که بنابر ادعا باید جهان را پر از عدل و داد کرده باشند به چشم نمىخورد؟
هشت. ستم موبدان و اسلام گرایى ایرانیان
یکى از واقعیات بزرگ تاریخى گرایش سریع و آزادانه ایرانیان زرتشتى به اسلام، پس از فتح ایران است. این مسأله در شرایطى رخ داد که مسلمانان با زرتشتیان هم چون اهل کتاب رفتار نموده و آنان را کاملاً در مسائل دینشان آزاد گذاشته بودند؛ اما سیل خروشان اسلامگرایى ایرانیان نشانگر برترى واضح و روش این دین در نظر آنان، نسبت به آیین پیشین است. دکتر صاحب الزمانى در این باره مىنویسد : «تودههاى مردم نه تنها در خورد در برابر جهانبینى و ایدئولوژى ضد تبعیض طبقاتى در اسلام مقاومتى احساس نمىکردند، بلکه درست در آرمان آن همان چیزى را مىیافتند که قرنها به بهاى آه و اشک و خون خریدار و جان نثار و مشتاق آن بودند و عطش آن را از قرنها در خود احساس مىکردند».(40)
بخشى از ستم موبدان را در احکام ظالمانهاى مىتوان یافت که آشکارا در جهت تأمین منافع انحصارى موبدان است. از این جمله است پارهاى از احکام کیفرى. به عنوان مثال افزون بر آنچه در بند ششم پیرامون مجازات کشنده سگ آبى گفته آمد به احکام شگفتترى برمىخوریم. در وندیداد اوستا فرگرد 14 بند 8 به بعد آمده است :
8-1. شخص گناهکار باید براى آمرزش روان تمام اسباب و لوازم مورد نیاز و مربوط به انجام مراسم دینى براى آثرَوَن (اوستا :a)(aurvan یا a°)(ravanپهلوى : a°sro°n) (موبد روحانى نگهبان آتش در آتشکده) را به مردان اَشوَ (موبدان و مردان مقدس) به عنوان کفاره بدهد (8/14).
8-2. گناهکار مىبایست کلیه لوازم و ساز و برگ یک مرد سپاهى و جنگى اعم از نیزه، کارد (شمشیر)، گرز، کمان، زین، فلاخن، زره، سپر و غیره را به عنوان کفاره به مردان اشو بدهد (9/14)؟!
8-3. گناهکار باید تمام لوازم و اسباب مورد نیاز یک کشاورز - شبان و یک مرد برزگر را به مدان اشو به عنوان کفاره گناه بدهد (11-10/14). این ابزارها عبارتند از : یک عدد خیش با یوغ، یک عدد اسباب گاو رانى، دو هاون سنگى، یک عدد آسیاب دستى براى آرد کردن گندم و یک بیل؟!
8-4. او باید یک نهر (جوى) آب، یک قطعه زمین حاصلخیز و مرغوب به اندازهاى که آبِ دو جوى براى آبیارى آن کفایت کند و آب تا دورترین نقاط آن پیش برود، براى مردان اشو فراهم کند (13-12/14)؟!
8-5. او باید یک خانه اربابى با گاوستانى (طویله) داراى نُه پرچین، نُه حصار، نُه نوع علوفه را جهت کفاره گناه به مردان اشو بدهد. خانه باید داراى دوازده راهرو در قسمت بالا و نُه راهرو در قسمت وسط و شش راهرو در قسمت پایین باشد. او همچنین باید یک رختخواب خوب با لحاف و بالش به مردان اشو و پاک بدهد (14/14)؟!
8-6. مرد گناهکار موظف است که دختر باکره، جوان و سالم خود را با جهیزیه و نقدینهاى از زیورآلات زینتى و طلاجات براى مردان اشو به ازدواج دهد. البته این دختر باید خواهر پانزده ساله خود را نیز همراه گوشواره (جهیزیه) براى مردان اشو بیاورد (15/14)؟!
8-7. همچنین این مرد موظف است هفت رأس رَمه ریز در دوبار به مردان اشو و نیکوکار تقدیم کند. او باید هفت عدد سگ در دوبار پرورش دهد - او باید هفت عدد پل روى آب در دو بار بنا کند. او باید نُه عدد باغ خرابه در دو بار تعمیر و مرمت کند. او باید نُه عدد سگ را که در پوست یا گوش گرفتار کک و شپش و همه ناخوشىهایى که به تن سگ روى مىآورد، پاک کند و درمان بخشد. او باید نُه مرد نیکوکار را در دوبار به خوراکى سیر از گوشت، نان و شراب اطعام کند (17-16/14)؟!(41)
براساس مستندات تاریخى از این راهها ثروتهاى هنگفتى به چنگ آمده و انباشته شده و سپس در نبردهاى مختلفى به غارت رفته است.(42)
...................) Anotates (.................
1) بنگرید : شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 239، قم و تهران : صدرا، چاپ هشتم، 1383.
2) بنگرید :
الف. حسین توفیقى، آشنایى با ادیان بزرگ، ص 57 و 58.
ب. ابراهیم پورداود، اوستا، ص 28.
ج. دین ایران باستان، ص 185.
3) بنگرید :
الف. حسین توفیقى، همان، ج 14، ص 186.
ب. جان بىناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، ص 453.
ج. دین ایران باستان، ص 188.
د. شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 186.
4) برخى برآنند که آنچه در نصوص اسلامى به ویژه در قرآن به عنوان آیین مجوس در ردیف ادیان وحیانى و داراى کتاب در برابر مشرکین قرار گرفته غیر از آیین زرتشتى موجود است و با آن تفاوتهاى اساسى دارد.
جهت آگاهى بیشتر در این باره بنگرید : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزههاى زرتشت (مق)، معارف (ماهنامه)، ش 49.
5) بنگرید : همان، ص 18.
6) ابراهیم پورداود، اوستا، ص 49، ق : منبع پیشین.
7) حسین توفیقى، همان، ص 59.
8) کریستن سن بر آن است که علت کاسته شدن از حجم اوستا در دوره ساسانى تمایل خود زرتشیان به حذف پارهاى از افسانهها و اسطورههاى عامیانه در اوستا نگاشتهاى پیشین بوده است. جهت آگاهى بیشتر بنگرید:
الف. کریستن سن، آرتور امانوئل، ایران در زمان ساسانیان، ص 163 و 164.
ب. شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 188.
9) بنگرید : شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 187.
10) بنگرید : تاریخ ادیان، ص 454، مقدمه جلیل دوستخواه، بر کتاب اوستا، ج 1، ص 11. ق : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزههاىآیین زرتشت.
11) بنگرید : هنریک ساموئل ینبرگ، دینهاى ایران باستان، ص 2، ترجمه سیف الدین نجم آبادى ؛ دین و فرهنگ ایرانى پیش از عصر زرتشت، ص 304. ق : همان.
12) زرتشت و آموزشهاى او، ص 7.
13) بنگرید :
الف. مرضیه شنکایى، بررسى تطبیقى اسماى الهى، ص 279، تهران، سروش، چاپ اول، 1381.
ب. پورداود، یَشتها، ج 2، ص 310.
14) هاشم رضى، ج 1، ص 45.
15) وندیداد، فرگرد هفتم، بند 37 و 38.
16) و به عبارتى به طبقه خود.
17) دبستان المذاهب، ص 111.
18) بنگرید : دکتر رسول رضوى، همان ص 20.
19) بنگرید :
الف. عبدالعظیم رضایى، زینالعابدین آذرخش، تاریخ ده هزار ساله ایران، ج 2، ص 106.
ب. اوستا، یسنا، 19/17.
20) همان، ص 168. 169.
21) جهت آگاهى بیشتر بنگرید : شهید مطهرى، همان، ص 195-192.
22) ایران در زمان ساسانیان، ص 168.
23) بنگرید :
الف. شهید مطهرى، همان، ص 198-196.
ب. ایران در زمان ساسانیان، ص 167.
24) وندیداد، فرگرد، پانزدهم، بند 6-5.
25) همان، بند 1.
26) همان، بند 1 تا 18.
27) نگا :
الف. دارمستتر، مجموعه قوانین زردشت، ترجمه موسى جوان، ص 211 و 223.
ب. سید حسن حسینى (آصف)، درجات گناه، تاوان و پتَت در دین زرتشتى (مق) هفت آسمان (فصلنامه)، ش 28، سال هفتم، زمستان 84.
28) وندیداد، فرگرد ششم، بند 25-24. ق : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزههاى زرتشت.
29) وندیداد، فرگرد شانزدهم، بند 24 - 25.
30) وندیداد فرگرد شانزدهم، بند 1 - 5.
31) همان، بند 6.
32) همان، بند 12.
33) همان، ق : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزههاى زرتشت.
34) بنگرید :
الف. فرهنگ ادیان جهان، ص 286.
ب. محمد معین، مزدیسنا و ادب پارسى، ص 53 و 54.
ج. شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 198 و 199.
35) وندیداد، فرگرد هشتم، بند 45-44؛ این مسأله بیش از نیم قرن است که توسط دولتهاى ایران و هند به جهت حفظ بهداشت عمومى ممنوع شده است.
36) همان، فرگرد هشتم، بند 25.
37) همان، 3/39 ق : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزههاى آیین زرتشت.
38) zoroastrian Millenni lism.
39) حسین توفیقى، آشنایى با ادیان بزرگ، ص 61.
40) ناصرالدین صاحب الزمانى، دیباچهاى بر رهبرى، ص 255.
41) جهت آگاهى بیشتر بنگرید : درجات گناه، تاوان و پتَت در دین زرتشتى، سید حسن حسینى (آصف) (مق)، هفت آسمان (فصلنامه تخصصى ادیان و مذاهب) ش 28 زمستان 1384، صص 216 - 220.
42) بنگرید : همان، ص 220 و 221.
برتریهای اسلام
براى پاسخ به این سؤال از دو راه کلى (عقل و آیات قرآن کریم)، مسأله را پى مىگیریم.
یک. راه عقل براى داورى در مورد حقانیت یک دین و عدم حقانیت ادیان دیگر، باید ابتدا با اصول عقاید و آموزههاى ادیان آشنا شد و آنگاه آن را به وسیله عقل - که حجت درونى انسان است - محک زد. ما در چنین مراجعهاى، اصول عقاید و معارف دین اسلام را مبتنى بر ادله و براهین متقن و یقینى عقلى مىیابیم؛ یعنى، یکایک این اصول به وسیله براهین متعدد یقینى اثبات مىگردد. با وجود براهینى که درباره اصل توحید اقامه مىشود، ادیان و مکاتب غیرتوحیدى - که اعتقاد به تثویت (دوخدایى)، تثلیث (سه خدایى) یا چند خدایى از ارکان اعتقادى آنها محسوب مىشود - ابطال مىگردد. در همین زمینه، آنچه که از ادله یقینى عقلى بر نفى جسمیت یا رؤیت خداوند اقامه مىشود، مکاتب و مذاهبى را که مبتنى بر چنین عقایدى هستند، رد مىکند. در خصوص دو دین بزرگ یهودیت و مسیحیت، نیز با همین حجت درونى؛ یعنى، احکام و براهین یقینى عقل، اگر به بررسى آموزههاى این دو دین بنشینیم، به نتیجه مشابه سایر مکاتب خواهیم رسید. در خصوص ادیان الهى و آسمانى باید گفت که حقیقت و گوهر همه آنان، دعوت به انقیاد و تسلیم در برابر خداوند متعال است، لکن دستور العملهاى مربوط به چگونگى تأمین سعادت دنیوى و اخروى انسان، که در اصطلاح از آن به «شریعت» یاد مىشود، متفاوت است؛ یعنى، با توجه به اختلاف زمان و مکان و مخاطب این دستورالعملها، مراحل مختلى را گذرانده و متناسب با آن رو به تکامل بوده است. علاوه بر این، اصول عقاید و گوهر ادیان نیز در مقام بیان و تبیین از عمق و تفصیل بیشترى برخوردار گردیده است. در حقیقت، دین توحیدى واحد است و شرایع متعدد است:«ان الدین عند الله الاسلام»؛ آل عمران (3)، آیه 19. «به درستى که دین در نزد خدا اسلام (تسلیم در برابر حق) است». با ظهور هر پیامبرى شریعت قبلى پالایش یافته و در شکل کاملترى عرضه شده است. از این رو پیامبران همه مبلغ دین واحد بودند، و به همین جهت، یکى پس از دیگرى مژده آمدن پیامبر جدید را مىدادند و به این مطلب در کتاب مقدس یهودیت و مسیحیت تصریح شده است. تورات، کتاب هوشیع نبى. بنابراین پیروى صحیح از آیین یهود، با آمدن حضرت عیسى، در تبعیت از ایشان خواهد بود و پیروى صحیح از آیین مسیح با ظهور پیامبر اسلام، در تبعیت از حضرت نبى اکرم خواهد بود. در نتیجه، تفاوت شرایع آسمانى به معناى درجات متکامل از یک راه و یک حقیقت است. با توجه به این بیان عقل، با قطع نظر از مسأله تحریف در شرایع گذشته، حکم به لزوم پیروى از جامعترین و کاملترین پیام و دستورالعمل الهى که در آخرین شریعت (اسلام) متجلى شده است، مىنماید. همچنین عقل، در بررسى آموزههایى که توسط یهودیت و مسیحیت امروزى تبیین مىشود، آنها را مخالف با براهین یقینى خود مىیابد. اعتقاد به تثلیث رساله اول به قرنتیان 6:8 و انجیل یوحنا: 20. تجسم و رؤیت همان و سفر پیدایش. امورى است که براهین عقلى آن را از هیچ مکتب و مذهبى نمىپذیرد؛ بلکه آن را نشانه عدم حقانیت و در واقع تحریف آنها مىداند. به پارهاى دیگر از تحریفات صورت گرفته در این دو دین بزرگ اشارهاى گذرا مىکنیم تا بر اساس حکم عقل، خود داورى کنید:
تحریفات مسیحیت و یهود 1. اتهامات ناروا به پیامبران؛ علاوه بر رسوخ تحریفات بنیادى و اعتقادى در کتاب مقدس، پارهاى اتهامات ناروا و غیراخلاقى به بعضى از پیامبران نسبت داده شده است که قلم از بیان آن شرم دارد، ر.ک: انجیل یوحنا، 1:112، سفرتکوین، 30:19 38 و براى آشنایى بیشتر ر.ک: انیس الاعلام، ج 3 و صادقى، محمد، بشارات عهدین، ص 73 و 177. این در حالى است که براهین عقلى لزوم عصمت پیامبران را اثبات مىکند. 2. وجود افسانهها؛ وجود افسانههاى بىپایه در کتاب مقدس، یکى دیگر از جنبههاى تحریف آن است؛ از جمله مىتوان به کشتى گرفتن حضرت یعقوب با خدا و غلبهاى او بر خدا، اشاره کرد سفر پیدایش، 43/2330. 3. گناه فطرى؛ مسیحیان معتقدند، آدم در بهشت به گناه آلوده شد و این گناه به همه فرزندان او نیز منتقل مىشود؛ یعنى، انسان بالفطرة گناهکار است و هرگونه تلاش و عمل انسان در رهایى از این خطا، سودى نخواهد بخشید و تصلیب و به دار کشیده شدن حضرت عیسى(ع)، کفاره گناه فطرى انسان است. 4. تقویت ظلم؛ یکى دیگر از آموزههاى نامعقول کتاب مقدس، توجیه ظلم و ستم و دعوت به سکوت در برابر حاکمان ظالم، به بهانه این است که آنان حاکم و سایه خدا در زمیناند. انجیل متى، 38:5 و اکثر نامههاى پولس به رومیان. وجود این گونه آموزههاى غیرعقلانى در کنار طرح مسأله تثلیث و تجسیم و وجود تناقضات متعدد در متن کتاب مقدس، در کتاب «انیسالاعلام»، ج2، 125 مورد تناقض موجود در کتاب مقدس مورد بررسى قرار گرفته است. دلیل بر عدم حقانیت مسیحیت و یهودیت امروزى است. خلاصه سخن اینکه راه شناخت حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت سایر ادیان و شرایع، مراجعه به آموزههاى آنها و داورى است. اگر کسى مراجعه کند، خواهد یافت که اسلام در سه وادى «عقاید»، «اخلاق و فضایل» و «احکام فردى و اجتماعى»، نه تنها کاملتر از سایر ادیان؛ بلکه قابل مقایسه و طرف نسبت با آنها نیست و در تمام دوره زندگى بشر، عقاید و شریعتى به اینجامعیت و عمق و اتقان و استوارى بر بنیان عقل، وجود ندارد. امام خمینى(ره) در این زمینه، در کتاب چهل حدیث مىنویسد: «اثبات حقانیت دین اسلام، احتیاج به هیچ مقدمه ندارد جز نظر کردن به خود آن و مقایسه بین آن و سایر ادیان و شرایع». خمینى، روحالله، چهل حدیث، شرح حدیث دوازدهم، ص 201. در پایان این بخش، به این نکته اشاره مىکنیم که داورى عقل و سنجش و حکم عقل به حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت سایر ادیان، خود دلیلى بر نفى پلورالیزم است.
دو. راه آیات آیات قرآنى علاوه بر دلالت بر انحصار دین حق در اسلام و در نتیجه نفى پلورالیسم و تکثرگرایى دینى، به صراحت با برخى از اصول و مبانى پلورالیسم مخالف است و آن را ابطال مىکند. مجموع آیات در این زمینه را در سه بخش قرار مىدهیم: 1. آیاتى که بر صراحت، تنها اسلام را دین حق و صراط مستقیم معرفى مىکند و عقاید پیروان سایر ادیان را باطل معرفى کرده و آنان را به پیروى از اسلام دعوت مىکند: الف. «و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرین». آلعمران (3)، آیه 85. ب. «و لن ترضى عنک الیهود و لا النصارى حتى تتّبع ملّتهم، قل انّ هدى الله هو الهدى و لئن اتّبعت اهوائهم بعد الذى جاءک من العلم مالک من الله من ولىّ و لا نصیر». بقره (2)، آیه 120. ج. «و قالت الیهود عُزیر ابن الله و قالت النصارى المسیح ابن الله ذلک قولهم بافواههم یضاهئون قول الّذین کفروا من قبل قاتلهم الله انّى یؤفکون». توبه (9)، آیه 30. و آیات فراوان دیگر که شما را به قرآن کریم ارجاع مىدهیم: سوره آلعمران(3)، آیه 61 (مباهله با مسیحیان)؛ سوره توبه (9)، آیه 32 و 31؛ سوره نساء(4)، آیه 157و 171؛ سوره مائده(5)، آیه 51 و 73؛ سوره فتح (48)، آیه 28؛ سوره صف (61)، آیه9؛ سوره مریم(19)، آیات 91 88؛ سوره بقره (2)، آیه 79. 2. آیاتى که با مبناى شکاکیت و نسبیتگرایى و عدم امکان دستیابى به حقیقت - که از مبانى و پیشفرضهاى پلورالیزم دینى است - در تضاد و تقابل است و نشان مىدهد که از دیدگاه قرآن، به هیچ وجه شکاکیت و نسبیّت مورد پذیرش نیست و رسیدن به حقیقت امکانپذیر است. این آیات عبارت است از: الف. آیاتى که شکاکان را مورد سرزنش قرار مىدهد. نحل (16)، آیه 66؛ جاثیه (45)، آیه 32. ب. آیاتى که ادله انبیا را روشن و آشکار، و شکّ شکاکان را بىوجه معرفى مىکند. ابراهیم (14)، آیه 9 و 10. ج. آیاتى که امر به تبعیت از علم و یقین و اجتناب از پیروى از ظن و گمان و شک دارد. اسراء (17)، آیه 36؛ یونس (10)، آیه 36؛ نجم (53)، آیه 28. 3. پلورالیزم دینى، بر اساس برخى از مبانى جدید هرمنوتیک استوار است که مىپندارد، عبارات و متون دینى صامت، یعنى، خالى از معانىاند و قهرا هر نوع شناختى از دین، کاملاً شخصى مىباشد. آیات و روایات بسیارى با این مبنا به صراحت مخالفت دارند: الف. «و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط» ؛ حدید (57)، آیه 25.«کتاب و میزان را نازل کردیم تا مردم به قسط و عدل قیام کنند». اگر هر کسى بر اساس صامت بودن قرآن، برداشتى از آن داشته باشد، معیار تمییز بین عدالت و ظلم در قرآن وجود نخواهد داشت و به تبع اقامه عدل بر اساس آن معیار واحد در جامعه، ممکن نخواهد شد. ب. «و نزّلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شىء» ؛ نحل (16)، آیه 89. «این کتاب (قرآن) را بر تو فرستادیم تا حقیقت هر چیز را بیان کند». ج. «و تلک حدود الله یبینها لقوم یعلمون» ؛ بقره (2)، آیه 230. «این است احکام خدا، بیان مىکند آن را براى قومى که دانا هستند». د. «لا اکراه فى الدین قد تبین الرشد من الغى» ؛ همان، آیه 256. «هیچ اکراهى در دین نیست به درستى که راه هدایت از گمراهى، روشن گردید». آیات بالا، قرآن کریم را بیان کننده راه راست از گمراهى و نشانگر حدود الهى و بیانگر هر چیز، معرفى مىکند و این با مبناى هرمنوتیک جدید، یعنى، خالى بودن عبارات و متون از بار معنایى و تأثیرپذیرى از دانشهاى بشرى و در نتیجه شخصى بودن برداشتها از عبارت (و نه معرفتى بودن این برداشتها) ناسازگار و درست در نقطه مقابل است.حاصل سخن با مراجعه به حکم عقل و آیات قرآن کریم، به هیچ وجه پلورالیسم و کثرتگرایى دینى، به معناى حقانیت همه ادیان، قابل پذیرش نیست؛ لکن توجه به این نکته ضرورى است که دین حق و صراط مستقیم واحد است؛ ولى معذّر و حجت متعدد است. باید مسأله حقانیت را از معذّریت و حجت جدا کرد. پیروان سایر ادیان، خارج از شریعت حق و مطلوب الهى هستند؛ اما در صورت وجود دو شرط: (1. جهل به اسلام، 2. پاىبندى به آیین خود) داراى حجت و مستمسک خواهند بود و راهشان هر چند «صراط مستقیم» و دین حق نیست؛ اما قابل اعتذار است و در روز قیامت نزد خداوند معذوراند. قرآن از این گروه به «مستضعف» یاد کرده است. این گروه ضمن معذور بودن، در صورت تحقق آن روشها، بهرهاى از سعادت خواهند برد و به درجهاى از سعادت نایل خواهند شد. نکته دیگر آنکه حقیقت دین یک چیز بیش نیست؛ ولى وحدت آن، از سنخ وحدت عددى نیست،؛ بلکه از قبیل وحدت تشکیکى است؛ یعنى، داراى مراتب است که قرآن از این مراتب به «سبل» تعبیر کرده است. صراط مستقیم واحد است؛ اما سبل به تعدد و اختلاف سالکان و متعبدان متعدد است: «والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا». عنکبوت (29)، آیه 69. صراط مستقیم همان شاهراه هدایت است که سبل امن الهى به آن منتهى مىشود و هر کس به همان مقدار که از سبل امن الهى پیروى کند، از صراط مستقیم نیز بهرهمند خواهد شد و هر کس همه سبل امن الهى را طى کند، از صراط مستقیم به طور کامل بهرهمند خواهند شد: «... قد جائکم من الله نور و کتاب مبین یهدى به الله من اتّبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الى النور بإذنه و یهدیهم الى صراط مستقیم». مائده (5)، آیه 15و16. ر.ک: المیزان، ج 1، ذیل آیه 6و7 سوره حمد، (بحث صراط و سبیل). براى آشنایى بیشتر منابع زیر معرفى مىگردد: الف. کتاب نقد، شماره 4، ص 242، مقاله «نگاهى درون دینى به پلورالیزم دینى، عبدالحسین خسروپناه»؛ ب. قدردان قراملکى، محمدحسن، سویههاى پلورالیزم؛ پ. قدردان قراملکى، محمدحسن، قرآن و پلورالیزم.
در باره کوروش کبیر و اقدامات او در بین مورخان، محققان و تاریخ نگاران و مستشرقان اختلاف وجود دارد .برخی اورا میستایند و برخی تاریخ و اقدامات اورا جعلی و متاثر از تاریخ نگاری و بزرگ نمایی یهودیان _ آزادی دین یهود و آزادی یهودیان در عصر کوروش _میدانند .
در هر حال کوروش مؤسس سلسله هخامنشی است و گفته می شود که نسبت به پادشاهان آن زمان , روش حکومت داری عادلانه ای داشتند و تلاش می کردند تا به حقوق مردم احترام بگذارند .وی پس از تسخیر بابل با مردم به مهربانی رفتار کرد و اسرای یهود را که بخت نصر از فلسطین به آن شهر آورده بود , آزاد کرد و اجازه داد به فلسطین باز گردند و فرمانی صادر کرد تا معبد اورشلیم را که بخت نصر ویران کرده بود از خزانه پادشاه ایران بازسازی شود . برخی از تاریخ نویسان از او به احترام و ستایش یاد کرده اند. وی پادشاهی سیاستمدار , شجاع , با فتوت و عزم و اراده , کشور دار و با گذشت بود . نسبت به عقاید دینی ملل مغلوب احترام می گذاشت وی شهرهای ویران را دوباره آباد می کرد و به مردم بخشش بسیار می کرد .( معین , محمد , فرهنگ معین , تهران , امیر کبیر , 1376, ج6,ص 1622) هرودوت تاریخ نویس یونانی در مورد کوروش می نویسد : کوروش پادشاهی کریم و سخی و بسیار ملایم و مهربان بود , مانند دیگر پادشاهان به اندوختن مال حرص نداشت بلکه نسبت به کرم و عطا حریص بود , ستم زدگان را از عدل و داد برخوردار می ساخت و هر چه را متضمن خیر بیشتر بود دوست می داشت .کوروش فرمان داد تا سپاهیانش جز به روی جنگجویان شمشیر نکشند و هر سرباز دشمن که نیزه خود را خم کند او را نکشند ولشکر کوروش فرمان او را اطاعت کردند به طوری که توده مردم مصائب جنگ را احساس نکردند . ( به نقل از تفسیر نمونه , ج 12, ص 546) این ویژگپهای اخلاقی کوروش سبب شده که وی به عنوان یکی از احتمالات از ذو القرنین مطرح گردد .( ر.ک: تفسیر نمونه , ج12, ص 542-549)
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
آشنایی با دین زرتشت، مهرداد ایزدپناه
زرتشت پیامبرِ ایرانِ باستان، هاشم رضی
زرتشت، مزد یسنا و حکومت، جلال الدین آشتیانی
تاریخ زرتشتیان (فرزانگان زرتشتی)، رشید شهمردان
کهن ترین کتاب آسمانی در زمان ایران باستان اوستا، ابرهیم پورداود.