خبر آمد که به دلدار اهانت شده است
.
وَ به دستان علمدار جسارت شده است
.
به خیالت مثلا قافیه سازی کردی
.
بچه جان با دُم یک شیر تو بازی کردی
.
پسرک آخر این قصه خودت باخته ای
.
این چه ابیات کثیفیست به هم بافته ای
.
به چه حقی تو دَم از دست علمدار زدی
.
شرح رسوایی خود را همه جا جار زدی
.
بی حیا حضرت عباس کجا وُ تو کجا
.
مایه ی فخر همه ناس کجا وُ تو کجا
.
تو که هستی که از عباس سخن می رانی
.
ذره ای نام وُ نشان پدرت می دانی؟
.
طینت پاک و نیاکان نکو می خواهد
. بردن نام علمدار وضو می خواهد
.
تویِ گنجشک به شیطان لعین بنده شدی
. باز با واژه ی "شاهین" سبب خنده شدی
.
نجفی! با پسر شاه نجف کارَت چیست؟
. خود ابلیس حیا کرد وُ هوادارَت نیست .
پرچمش فوق علم هاست علمدار حسین
.
پسر سوم زهراست علمدار حسین
. اسوه ی مردی وُ اسطوره ی مردانگی است .
بانیِ مکتب جانبازی و پروانگی است
.
صولت صفدری وُ هیبت حیدر دارد
.همت وُ معرفت فاتح خیبر دارد
.
خود الله به عباس علی مغرور است
. چشم خفاش به این نور خدایی کور است .
پس تو هم جمع کن این بند وُ بساطت را زود
.
پرچمش باز بلند است به کوریِ حسود .