وبلاگ دورهمی

وبلاگ دورهمی

وبلاگ دورهمی

۳۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

توبوس خط واحد میزبان یکی از دوستانم بود که در بخش اورژانس یکی از درمانگاه‌ها مشغول به کار است، پس از روبوسی و احوال‌پرسی گپ و گفتمان را از مسائل روز شروع کردیم، دوستم می‌گفت: شهوت پرستان عالم برای تخریب ارزش ها دست به تولید مطالبی انحرافی در قالبی زیبا می‌زنند مثلا در برخی از شبکه‌های اجتماعی و سایت‌ها و وبلاگ‌ها این مطلب انحرافی منتشر شده است که می‌گویند:
در محله‌ی ما زن فاحشه‌ای است که  همه او را برای یک شب دوست دارند، او با کسی کاری ندارد خودش را می‌فروشد و نان شبش را می‌خرد.حاج آقای محله می‌گوید: باید او از محله برود چون همه جوانان مسجدی را از راه به در کرده. ولی چرا مسجدی‌ها با یک فاحشه از راه به در شدند ولی فاحشه با این همه مسجدی به راه راست هدایت نشد؟ شاید فاحشه به کارش ایمان دارد و مسجدی‌ها نه!

به دوستم که خود نیز دارای مطالعات دینی خوبی است گفتم: این سخنان به ظاهر زیبایی که محتوایی انحرافی دارد در صدد این است که در گام اول مسجد و مسجدی را تخریب نماید، در حالی که واقعیت این گونه که این شیطان صفتان می‌گویند نیست، واقعیت این است که اگر شخصی واقعا با حضور قلب و از روی اخلاص در مسجد حاضر شود و در نماز جماعت و برنامه‌های فرهنگی آن شرکت کند، ضمن این که علم و معرفتش افزایش می‌یابد بر اثر عبادت روحش در مقابل فحشا و زشتی مقاوم می‌شود و می‌تواند در مقابل حمله‌های شیطان و هوای نفس ایستادگی کند، همان گونه که خداوند می‌فرماید:
«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ" [سوره عنکبوت آیه 45]  نماز را برپا دار، که نماز انسان را از زشتی‌ها و گناه باز مى‏‌دارد»
 این منحرفان بی‌منطق می‌خواهند با این حرف‌ها نمازی را نشانه بگیرند که خاصیت ضد فحشائی دارد، منتها هر نمازى به همان اندازه که از شرایط کمال و روح عبادت برخوردار است نهى از فحشاء و منکر مى‏‌کند، گاه نهى کلى و جامع و گاه نهى جزئى و محدود.
ممکن نیست کسى نماز بخواند و هیچگونه اثرى در او نبخشد، هر چند نمازش آلوده به گناه باشد و نمازش نیز صورى باشد، البته این گونه نماز تاثیرش کم است، این گونه افراد اگر همان نماز را نمى‏‌خواندند از این هم آلوده‌‏تر بودند.
روشن‌تر بگوئیم: نهى از فحشاء و منکر سلسله مراتب و درجات زیادى دارد و هر نمازى به نسبت رعایت شرایط داراى بعضى از این درجات است.

دوستم که از آیه مورد بحث و هدف دشمن آگاه شده بود در تایید حرف من گفت: همان گونه که نگهداری یک صندوق سیب بسیار سخت‌تر از خراب کردن و له کردن آنها است، اصلاح و تربیت و ساختن عقاید و افکار نیز بسیار سخت تر از تخریب عقاید و آلوده کردن افکار و اعمال است. از آن جهت که هدایت دیگران به راه درست سخت‌تر از منحرف کردن آن‌ها است، خداوند برای شخص هدایت کننده پاداشی در نظر گرفته است که حتی ارزش تابش نور آفتاب نیز به پای آن نمی‌رسد همان گونه که رسول گرامی اسلام می‌فرماید:
«ای علی به خدا سوگند اگر یک نفر به دست تو هدایت شود، برای تو بهتر از آن چیزی است که خورشید برآن می‌تابد، در حالی که ولایت تو را پذیرفته باشد.» [1]

من که از مثال و روایت بسیار زیبای دوستم شگفت زده شده بودم گفتم: واقعا تخریب بسیار راحت‌تر از ساختن است، فاحشه‌ای که می‌خواهد دیگران را به گناه و لجن بکشد خیلی راحت‌تر می‌تواند در این کارش موفق باشد تا کسی که بخواهد دیگران را از لجن زار گناه و معصت دور کند و او را به سمت خوبی‌ها و ارزش‌ها بکشاند به خاطر همین سختی کار است که خداوند هدایت یک نفر را به منزله هدایت تمام مردم روی زمین می‌داند و می‌فرماید:
«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً..." [سوره مائده آیه 32] هر کس، انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد، چنان است که گویى همه انسان‌ها را کشته و هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است.»
 در روایات متعددى وارد شده است که آیه اگر چه مفهوم ظاهرش مرگ و حیات مادى است اما از آن مهم‌تر مرگ و حیات معنوى یعنى گمراه ساختن یک نفر یا نجات او از گمراهى است. همان گونه که شخصی از امام صادق علیه‌السلام تفسیر آیه فوق را این‌گونه جویا شد که آیا،منظور از" کشتن" و" نجات از مرگ" که در آیه آمده، نجات از آتش ‏سوزى یا غرقاب و مانند آن است؟ امام  فرمود:
«تاویل اعظم و مفهوم بزرگ‌تر آیه این است که دیگرى را دعوت به سوى راه حق یا باطل کند و او دعوتش را بپذیرد.»[2]

به دوستم که وسایلش را برای پیاده شدن از اتوبوس آماده می‌کرد، گفتم: سربازان شیطان برای این که افکار باطل خود را به دیگران القا کنند می‌گویند: فاحشه به کارش ایمان دارد و مسجدی به کارش ایمان ندارد؛ چراکه فاحشه می‌تو‌اند همه را گمراه کند ولی مسجدی نمی‌تواند او را اصلاح کند...این کوردلان زشت‌خو از این نکته غافلند که هدایت نعمتی بس گران‌بها و با ارزش است که شامل انسان‌هایی که اصرار بر گناه و فحشا دارند نمی‌شود، هدایت همان نعمتی است که اگر انسان بخواهد به آن برسد باید روزی ده بار در نمازهای یومیه با حالت خشوع و تواضع آن را از درگاه ایزدمنان مسئلت کند و بگوید:
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ، [سوره حمد آیه 6] ما را به راه راست هدایت کن ..»
امام صادق علیه السلام می‌فرماید آیه فوق یعنی:
«خداوندا ما را بر راهى که به محبت تو مى‌‏رسد و به بهشت واصل مى‏‌گردد، و مانع از پیروى هوس‌هاى کشنده و آراء انحرافى و هلاک کننده است، ثابت بدار»[3]

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۱۸

شهید حسین خرازی سال 1336  در یکی از محله‌های شهر «اصفهان» در خانواده‌ای آگاه، متقی و با ایمان متولد شد. در سال 1355 پس از اخذ دیپلم طبیعی به سربازی اعزام شد. در مشهد ضمن گذراندن دوران سربازی، فعالانه به تحصیل علوم قرآنی در مجامع مذهبی مبادرت ورزید.

 

در سال 1357 به دنبال صدور فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگان‌ها و سربازخانه‌ها، از خدمت سربازی فرار کرد و با تشکل‌های انقلابی محل در تماس بود. از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، درگیر فعالیت در کمیته انقلاب اسلامی، مبارزه با ضد انقلاب داخلی و جنگ‌های کردستان بود. او در آزادسازی شهرهای دیگر کردستان از قبیل دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت نقش مؤثری را ایفا کرد. در کردستان به سمت فرمانده اولین خط دفاعی در جاده آبادان اهواز منصوب شد.

 

او در عملیات شکست حصر آبادان، فرماندهی جبهه دارخوین را به عهده داشت و دو پل حفار و مارد را که عراقی‌ها با نصب آن دو پل بر روی رود کارون، آبادان را محاصره کرده بودند، به تصرف درآورد. او در آزادسازی بستان بهترین مانور عملیاتی را با دور زدن دشمن از چزابه و تپه‌های رملی و محاصره کردن آنها در شمال منطقه بستان انجام داد.

 


در عملیات فتح‌المبین، دشمن را در جاده عین‌خوش با همان تدبیر فرماندهی‌اش حدود 15 کیلومتر دور زد و آن‌ها را غافلگیر کرد و در آزادسازی خرمشهر نیز سهم به سزایی داشت. در عملیات خیبر دشمن منطقه را با انواع و اقسام جنگ‌افزارها و بمب‌های شیمیایی مورد حمله قرار داده بود، اما شهید خرازی هرگز حاضر به عقب‌نشینی و ترک موضع خود نشد، تا اینکه در این عملیات یک دست او در اثر اصابت ترکش قطع گردید و پیکر زخم خورده او به عقب فرستاده شد.

 

از آن پس در عملیات مختلف همچون رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر 4 و خیبر در سمت فرماندهی لشکر امام حسین(ع)، به همراه رزمندگان دلاور آن لشگر، رشادتهای بسیاری از خود نشان داد. در عملیات والفجر 8، لشگر امام حسین(ع) تحت فرماندهی او لشکر گارد جمهوری عراق را به تسلیم واداشت. در عملیات کربلای 5 زمانی که در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شده بود، خود پیگیر جدی این کار شد که در همان حال خمپاره‌ای در نزدیکی‌اش منفجر شد و در روز هشتم اسفندماه 1365 به شهادت رسید.

 

تدبیر و شجاعت شهید خرازی

مرتضی ابوفاضلی رزمنده و جانباز 50 درصد هشت سال دفاع مقدس است. او در طول سال‌های جنگ تحمیلی با فرماندهان بزرگ اصفهانی از جمله شهید حسین خرازی و شهید مصطفی ردانی پور همراه بود و خاطرات مشترکی با آن‌ها دارد. جانباز ابوفاضلی در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از فرمانده شهیدش چنین می‌گوید: در اصفهان در لشکر 14 امام حسین(ع) بودیم و شهید حسین خرازی را می‌شناختیم. شهید خرازی فرمانده خیلی شجاعی بود. کسی باید از ایشان بگوید که او را دیده و همراهی کرده باشد و نکته سنجی‌اش را بداند. تدبیر زیادی در جنگ داشت. شهید آوینی جملات زیبایی برای توصیف ایشان به کار برده‌‌اند.

 


مرتضی ابوفاضلی

 

در عملیات کربلای 4 اورژانس‌های سنگینی ساخته بودیم. در ادامه جنگ در بهداری برای پزشکان هم چیزهایی ساخته بودیم. شهیدخرازی برای بازدید آمد اما از هیچکدام  از چیزهایی که انتظارش را داشتیم بازدید نکرد. ایشان رفت فقط سرویس‌های بهداشتی و حمام‌ها را بازدید کرد. اوضاع تغذیه را بررسی کرد. این‌ها خیلی مهم بود.

 

او فرمانده ای با تدبیر بود و به نکات ریز توجه می‌کرد. در جنگ‌های کلاسیک دنیا می‌بینیم فرماندهان پله پله عقب هستند اما درمورد ما اینطور نبود. تدبیر در خود خط که آتش دشمن زیاد است مهم بود که شاخصه این فرماندهان شهید هم همین بود. آن‌‌ها از دور با بی سیم حرف نمی‌زدند بلکه خود در خط حضور داشتند و مزدشان را هم گرفتند.

 

داستان بسیجی دژبانی که شهید خرازی را به خاطر نداشتن کارت راه نداد

یکبار حسین خرازی که فرمانده لشکر 14 امام حسین(ع) بود می‌رود نزدیک در دژبانی. یک بچه بسیجی آنجا نگهبانی می‌داد. خرازی را به جا نمی‌آورد و به او می‌گوید: "کارت داری؟" خرازی می‌گوید: "نه؛" آن بسیجی هم می‌گوید: "راهت نمی دهم." خرازی به خاطر نداشتن کار مدتی را توی آفتاب می‌ایستد.

 

در واقع آن بسیجی او را بیرون توی آفتاب نگه می‌دارد و راهش نمی‌دهد. بعد که مسئول دژبانی می‌آید از آن بسیجی می‌پرسد:"چه شده؟" او هم می‌گوید: "ایشان چون کارت نداشت راهش ندادم." مسئول دژبان می‌گوید: "ایشان آقای خرازی فرمانده لشکر است. چطور راهش ندادی؟" بعد هم شروع به معذرت خواهی از حسین خرازی می‌کند. اما ایشان با همان لبخند همیشگی و آرام می‌گوید: "این بسیجی وظیفه اش را درست انجام داد." یعنی معتقد بود باید آن بسیجی دژبان را تشویق کرد. متاسفانه بعضی یک چهره ای از ایشان درست کرده اند که صحیح نیست. او هیچوقت خشن و عصبانی دیده نشد و لبخند همیشگی اش که در عکس‌هایش دیده می‌شود. این نشانگر اخلاق خوب و خوشرویی‌اش بود.

 

 

نحوه تنبیه یک سرباز توسط شهید خرازی

سال 64 بود و طبق معمول در بهداری بودم. یکبار داشتم پای یکی را بخیه می‌کردم، دیدم یکی به شانه ام زد. برگشتم و دیدم حسین خرازی است. همانطور شروع به صحبت کردم. آن کسی که مجروح بود و زخمش را بخیه می‌کرد صورتش را گرفت. کارم را تمام کردم و گفتم چرا صورتت را گرفتی؟ حسین خرازی گفت: ایشان یک کاری کرده من تنبیه‌اش کردم. حالا خجالت کشیده است. گفتم: چکار کرده است؟ شهید خرازی گفت: 14 روز غیبت کرده بود. به من گفتند تنبیه‌ اش کن. من هم با خط کش 14 بار زدم کف دستش. حتی تنبیه کردن‌های شهید خرازی اینقدر ساده و معمولی بود.

 

نحوه شهادت  فرمانده

ریزترین کارها تا تغذیه بچه‌ها را زیر نظر داشت. یکی از عقاید ایشان در همین ظرافت هایی که به خرج می‌داد این بود: کسی که در خط می‌جنگد با کسی که پشت خط مشغول است باید تغذیه‌هایشان فرق کند. کسی که در خط مقدم است باید بهترین غذا را بخورد. نحوه شهادتش را ببینید. کربلای 5. چند ماشین می آید در خط غذا برساند که عراق آن را می‌زند. ایشان می آید بیرون از سنگر تا نحوه داخل شدن را برایشان توضیح دهد که آنجا شهید می شود. تدابیر نظامی داشت. سخت می شود کسی مثل ایشان پیدا‌ کرد.

 

 

سید مرتضی آوینی: حاج حسین را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت

شهید سیدمرتضی آوینی در وصف سردار بزرگ سپاه امام حسین(ع)، حاج حسین خرازی گفته است: "وقتی از این کانال که سنگرهای دشمن را به یکدیگر پیوند می‌داده‌اند، بگذری، به «فرمانده» خواهی رسید؛ به علمدار.


او را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت. چه می‌گویم، چهره ریزنقش و خنده‌های دلنشینش نشانه بهتری است. مواظب باش، آن همه متواضع است که او را در میان همراهانش گم می‌کنی. اگر کسی او را نمی‌شناخت، هرگز باور نمی‌کرد که با فرمانده لشکر مقدس امام حسین(ع) رو به رو است.


ما اهل دنیا، از فرمانده لشکر، همان تصویری را داریم که در فیلم‌های سینمایی دیده‌ایم؛ اما فرمانده‌هان سپاه اسلام، امروز همه آن معیارها را در هم ریخته‌اند. حاج حسین را ببین، او را از آستین خالی دست راستش بشناس. جوانی خوشرو، مهربان و صمیمی با اندامی نسبتاً لاغر و سخت متواضع. آنان که درباره او سخن گفته‌اند، بر دو خصلت بیش از خصائل وی تأکید کرده‌اند: شجاعت و تدبیر.


حضور حاج حسین در نزدیکی خط مقدم درگیری، بسیار شگفت‌انگیز بود؛ اما می‌دانستیم او کسی نیست که بیهوده دل به دریا بزند. عالم محضر خداست و حاج حسین کسی نبود که لحظه‌ای از این حضور، غفلت داشته باشد. اخذ تدبیر درست، مستلزم دسترسی به اطلاعات درست است. وقتی خبردار شدیم که دشمن با تمام نیرو ، اقدام به پاتک کرده، سرّ وجود او را در خط مقدم دریافتیم."

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۱۰
افسران - اما چرا این اتفاق افتاد؟
وقتی امروز در خبرها شنیدم جان کری بعد از یک سال و نیم مذاکره با ایران، با لحنی تحقیر آمیز اصل مذاکره کردن با ایران را یک امتیاز از طرف آمریکا برای ایران دانسته و تهدید کرده که: «اگر ایران با اقداماتی که ثابت می‌کند به دنبال دستیابی به سلاح هسته‌ای نیست موافقت نکند آمریکا آماده است تا از میز مذاکره کناره‌گیری کند» یاد سال 1391 افتادم...
.
زمانی که قبل از مذاکرات بغداد، اشتون به دلیل اینکه جلیلی زیر بار مطالبات زیاده خواهانه 1+5 نمی رفت، به جلیلی گفت: گوشی تلفن‌های ما باز است، هر وقت نظرتان عوض شد به ما اطلاع بدهید تا مذاکرات ادامه پیدا کند! اما چند ماه بعد، پس از آنکه جلیلی هیچ تماسی با طرف مقابل برای ادامه مذاکرات نگرفت و ایران به گسترش تاسیسات هسته ای اش ادامه داد، اشتون با تغییر موضع خود به ایران نامه نوشت و اعلام کرد اتحادیه اروپا آماده ادامه مذاکرات هسته ای با ایران است.
.
اما چرا این اتفاق افتاد؟
.
پاسخ روشن است، در دوره جلیلی ایران بدون توجه به پیش شرط ها و مطالبات غیر منطقی غرب، به گسترش تاسیسات هسته ای خود مشغول بود و این طرف غربی بود که به دنبال مذاکره با ایران بود تا بلکه از این طریق بتواند توان هسته ای ایران را متوقف کند که البته موفق به این کار نیز نشد و ایران در آن دوره از چند عدد سانتریفیوژ به 19000 سانتریفیوژ و توانایی غنی سازی 20% رسید اما در یک سال ونیم گذشته نه تنها تحریم ها بیشتر شده بلکه توانایی هسته ای ایران نیز متوقف شده و حالا این آمریکایی ها هستند که از موضع بالا ایران را تهدید به ترک میز گفتگو می کنند چون حالا دولت یازدهم با توقف تاسیسات هسته ای؛ دست خود را خالی می بیند و باید مذاکرات را ادامه دهد تا شاید برخی تحریم ها را بتواند فقط "تعلیق" کند...
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۰۹


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۴۹

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/28973/13931129_3814.mp4

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/28738/13931102_3777.mp4

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۲۸


۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۲۳


۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۲۲


۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۲۱


۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۲۰