وبلاگ دورهمی

وبلاگ دورهمی

وبلاگ دورهمی

توبوس خط واحد میزبان یکی از دوستانم بود که در بخش اورژانس یکی از درمانگاه‌ها مشغول به کار است، پس از روبوسی و احوال‌پرسی گپ و گفتمان را از مسائل روز شروع کردیم، دوستم می‌گفت: شهوت پرستان عالم برای تخریب ارزش ها دست به تولید مطالبی انحرافی در قالبی زیبا می‌زنند مثلا در برخی از شبکه‌های اجتماعی و سایت‌ها و وبلاگ‌ها این مطلب انحرافی منتشر شده است که می‌گویند:
در محله‌ی ما زن فاحشه‌ای است که  همه او را برای یک شب دوست دارند، او با کسی کاری ندارد خودش را می‌فروشد و نان شبش را می‌خرد.حاج آقای محله می‌گوید: باید او از محله برود چون همه جوانان مسجدی را از راه به در کرده. ولی چرا مسجدی‌ها با یک فاحشه از راه به در شدند ولی فاحشه با این همه مسجدی به راه راست هدایت نشد؟ شاید فاحشه به کارش ایمان دارد و مسجدی‌ها نه!

به دوستم که خود نیز دارای مطالعات دینی خوبی است گفتم: این سخنان به ظاهر زیبایی که محتوایی انحرافی دارد در صدد این است که در گام اول مسجد و مسجدی را تخریب نماید، در حالی که واقعیت این گونه که این شیطان صفتان می‌گویند نیست، واقعیت این است که اگر شخصی واقعا با حضور قلب و از روی اخلاص در مسجد حاضر شود و در نماز جماعت و برنامه‌های فرهنگی آن شرکت کند، ضمن این که علم و معرفتش افزایش می‌یابد بر اثر عبادت روحش در مقابل فحشا و زشتی مقاوم می‌شود و می‌تواند در مقابل حمله‌های شیطان و هوای نفس ایستادگی کند، همان گونه که خداوند می‌فرماید:
«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ" [سوره عنکبوت آیه 45]  نماز را برپا دار، که نماز انسان را از زشتی‌ها و گناه باز مى‏‌دارد»
 این منحرفان بی‌منطق می‌خواهند با این حرف‌ها نمازی را نشانه بگیرند که خاصیت ضد فحشائی دارد، منتها هر نمازى به همان اندازه که از شرایط کمال و روح عبادت برخوردار است نهى از فحشاء و منکر مى‏‌کند، گاه نهى کلى و جامع و گاه نهى جزئى و محدود.
ممکن نیست کسى نماز بخواند و هیچگونه اثرى در او نبخشد، هر چند نمازش آلوده به گناه باشد و نمازش نیز صورى باشد، البته این گونه نماز تاثیرش کم است، این گونه افراد اگر همان نماز را نمى‏‌خواندند از این هم آلوده‌‏تر بودند.
روشن‌تر بگوئیم: نهى از فحشاء و منکر سلسله مراتب و درجات زیادى دارد و هر نمازى به نسبت رعایت شرایط داراى بعضى از این درجات است.

دوستم که از آیه مورد بحث و هدف دشمن آگاه شده بود در تایید حرف من گفت: همان گونه که نگهداری یک صندوق سیب بسیار سخت‌تر از خراب کردن و له کردن آنها است، اصلاح و تربیت و ساختن عقاید و افکار نیز بسیار سخت تر از تخریب عقاید و آلوده کردن افکار و اعمال است. از آن جهت که هدایت دیگران به راه درست سخت‌تر از منحرف کردن آن‌ها است، خداوند برای شخص هدایت کننده پاداشی در نظر گرفته است که حتی ارزش تابش نور آفتاب نیز به پای آن نمی‌رسد همان گونه که رسول گرامی اسلام می‌فرماید:
«ای علی به خدا سوگند اگر یک نفر به دست تو هدایت شود، برای تو بهتر از آن چیزی است که خورشید برآن می‌تابد، در حالی که ولایت تو را پذیرفته باشد.» [1]

من که از مثال و روایت بسیار زیبای دوستم شگفت زده شده بودم گفتم: واقعا تخریب بسیار راحت‌تر از ساختن است، فاحشه‌ای که می‌خواهد دیگران را به گناه و لجن بکشد خیلی راحت‌تر می‌تواند در این کارش موفق باشد تا کسی که بخواهد دیگران را از لجن زار گناه و معصت دور کند و او را به سمت خوبی‌ها و ارزش‌ها بکشاند به خاطر همین سختی کار است که خداوند هدایت یک نفر را به منزله هدایت تمام مردم روی زمین می‌داند و می‌فرماید:
«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً..." [سوره مائده آیه 32] هر کس، انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد، چنان است که گویى همه انسان‌ها را کشته و هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است.»
 در روایات متعددى وارد شده است که آیه اگر چه مفهوم ظاهرش مرگ و حیات مادى است اما از آن مهم‌تر مرگ و حیات معنوى یعنى گمراه ساختن یک نفر یا نجات او از گمراهى است. همان گونه که شخصی از امام صادق علیه‌السلام تفسیر آیه فوق را این‌گونه جویا شد که آیا،منظور از" کشتن" و" نجات از مرگ" که در آیه آمده، نجات از آتش ‏سوزى یا غرقاب و مانند آن است؟ امام  فرمود:
«تاویل اعظم و مفهوم بزرگ‌تر آیه این است که دیگرى را دعوت به سوى راه حق یا باطل کند و او دعوتش را بپذیرد.»[2]

به دوستم که وسایلش را برای پیاده شدن از اتوبوس آماده می‌کرد، گفتم: سربازان شیطان برای این که افکار باطل خود را به دیگران القا کنند می‌گویند: فاحشه به کارش ایمان دارد و مسجدی به کارش ایمان ندارد؛ چراکه فاحشه می‌تو‌اند همه را گمراه کند ولی مسجدی نمی‌تواند او را اصلاح کند...این کوردلان زشت‌خو از این نکته غافلند که هدایت نعمتی بس گران‌بها و با ارزش است که شامل انسان‌هایی که اصرار بر گناه و فحشا دارند نمی‌شود، هدایت همان نعمتی است که اگر انسان بخواهد به آن برسد باید روزی ده بار در نمازهای یومیه با حالت خشوع و تواضع آن را از درگاه ایزدمنان مسئلت کند و بگوید:
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ، [سوره حمد آیه 6] ما را به راه راست هدایت کن ..»
امام صادق علیه السلام می‌فرماید آیه فوق یعنی:
«خداوندا ما را بر راهى که به محبت تو مى‌‏رسد و به بهشت واصل مى‏‌گردد، و مانع از پیروى هوس‌هاى کشنده و آراء انحرافى و هلاک کننده است، ثابت بدار»[3]

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۱۸

شهید حسین خرازی سال 1336  در یکی از محله‌های شهر «اصفهان» در خانواده‌ای آگاه، متقی و با ایمان متولد شد. در سال 1355 پس از اخذ دیپلم طبیعی به سربازی اعزام شد. در مشهد ضمن گذراندن دوران سربازی، فعالانه به تحصیل علوم قرآنی در مجامع مذهبی مبادرت ورزید.

 

در سال 1357 به دنبال صدور فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگان‌ها و سربازخانه‌ها، از خدمت سربازی فرار کرد و با تشکل‌های انقلابی محل در تماس بود. از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، درگیر فعالیت در کمیته انقلاب اسلامی، مبارزه با ضد انقلاب داخلی و جنگ‌های کردستان بود. او در آزادسازی شهرهای دیگر کردستان از قبیل دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت نقش مؤثری را ایفا کرد. در کردستان به سمت فرمانده اولین خط دفاعی در جاده آبادان اهواز منصوب شد.

 

او در عملیات شکست حصر آبادان، فرماندهی جبهه دارخوین را به عهده داشت و دو پل حفار و مارد را که عراقی‌ها با نصب آن دو پل بر روی رود کارون، آبادان را محاصره کرده بودند، به تصرف درآورد. او در آزادسازی بستان بهترین مانور عملیاتی را با دور زدن دشمن از چزابه و تپه‌های رملی و محاصره کردن آنها در شمال منطقه بستان انجام داد.

 


در عملیات فتح‌المبین، دشمن را در جاده عین‌خوش با همان تدبیر فرماندهی‌اش حدود 15 کیلومتر دور زد و آن‌ها را غافلگیر کرد و در آزادسازی خرمشهر نیز سهم به سزایی داشت. در عملیات خیبر دشمن منطقه را با انواع و اقسام جنگ‌افزارها و بمب‌های شیمیایی مورد حمله قرار داده بود، اما شهید خرازی هرگز حاضر به عقب‌نشینی و ترک موضع خود نشد، تا اینکه در این عملیات یک دست او در اثر اصابت ترکش قطع گردید و پیکر زخم خورده او به عقب فرستاده شد.

 

از آن پس در عملیات مختلف همچون رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر 4 و خیبر در سمت فرماندهی لشکر امام حسین(ع)، به همراه رزمندگان دلاور آن لشگر، رشادتهای بسیاری از خود نشان داد. در عملیات والفجر 8، لشگر امام حسین(ع) تحت فرماندهی او لشکر گارد جمهوری عراق را به تسلیم واداشت. در عملیات کربلای 5 زمانی که در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شده بود، خود پیگیر جدی این کار شد که در همان حال خمپاره‌ای در نزدیکی‌اش منفجر شد و در روز هشتم اسفندماه 1365 به شهادت رسید.

 

تدبیر و شجاعت شهید خرازی

مرتضی ابوفاضلی رزمنده و جانباز 50 درصد هشت سال دفاع مقدس است. او در طول سال‌های جنگ تحمیلی با فرماندهان بزرگ اصفهانی از جمله شهید حسین خرازی و شهید مصطفی ردانی پور همراه بود و خاطرات مشترکی با آن‌ها دارد. جانباز ابوفاضلی در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از فرمانده شهیدش چنین می‌گوید: در اصفهان در لشکر 14 امام حسین(ع) بودیم و شهید حسین خرازی را می‌شناختیم. شهید خرازی فرمانده خیلی شجاعی بود. کسی باید از ایشان بگوید که او را دیده و همراهی کرده باشد و نکته سنجی‌اش را بداند. تدبیر زیادی در جنگ داشت. شهید آوینی جملات زیبایی برای توصیف ایشان به کار برده‌‌اند.

 


مرتضی ابوفاضلی

 

در عملیات کربلای 4 اورژانس‌های سنگینی ساخته بودیم. در ادامه جنگ در بهداری برای پزشکان هم چیزهایی ساخته بودیم. شهیدخرازی برای بازدید آمد اما از هیچکدام  از چیزهایی که انتظارش را داشتیم بازدید نکرد. ایشان رفت فقط سرویس‌های بهداشتی و حمام‌ها را بازدید کرد. اوضاع تغذیه را بررسی کرد. این‌ها خیلی مهم بود.

 

او فرمانده ای با تدبیر بود و به نکات ریز توجه می‌کرد. در جنگ‌های کلاسیک دنیا می‌بینیم فرماندهان پله پله عقب هستند اما درمورد ما اینطور نبود. تدبیر در خود خط که آتش دشمن زیاد است مهم بود که شاخصه این فرماندهان شهید هم همین بود. آن‌‌ها از دور با بی سیم حرف نمی‌زدند بلکه خود در خط حضور داشتند و مزدشان را هم گرفتند.

 

داستان بسیجی دژبانی که شهید خرازی را به خاطر نداشتن کارت راه نداد

یکبار حسین خرازی که فرمانده لشکر 14 امام حسین(ع) بود می‌رود نزدیک در دژبانی. یک بچه بسیجی آنجا نگهبانی می‌داد. خرازی را به جا نمی‌آورد و به او می‌گوید: "کارت داری؟" خرازی می‌گوید: "نه؛" آن بسیجی هم می‌گوید: "راهت نمی دهم." خرازی به خاطر نداشتن کار مدتی را توی آفتاب می‌ایستد.

 

در واقع آن بسیجی او را بیرون توی آفتاب نگه می‌دارد و راهش نمی‌دهد. بعد که مسئول دژبانی می‌آید از آن بسیجی می‌پرسد:"چه شده؟" او هم می‌گوید: "ایشان چون کارت نداشت راهش ندادم." مسئول دژبان می‌گوید: "ایشان آقای خرازی فرمانده لشکر است. چطور راهش ندادی؟" بعد هم شروع به معذرت خواهی از حسین خرازی می‌کند. اما ایشان با همان لبخند همیشگی و آرام می‌گوید: "این بسیجی وظیفه اش را درست انجام داد." یعنی معتقد بود باید آن بسیجی دژبان را تشویق کرد. متاسفانه بعضی یک چهره ای از ایشان درست کرده اند که صحیح نیست. او هیچوقت خشن و عصبانی دیده نشد و لبخند همیشگی اش که در عکس‌هایش دیده می‌شود. این نشانگر اخلاق خوب و خوشرویی‌اش بود.

 

 

نحوه تنبیه یک سرباز توسط شهید خرازی

سال 64 بود و طبق معمول در بهداری بودم. یکبار داشتم پای یکی را بخیه می‌کردم، دیدم یکی به شانه ام زد. برگشتم و دیدم حسین خرازی است. همانطور شروع به صحبت کردم. آن کسی که مجروح بود و زخمش را بخیه می‌کرد صورتش را گرفت. کارم را تمام کردم و گفتم چرا صورتت را گرفتی؟ حسین خرازی گفت: ایشان یک کاری کرده من تنبیه‌اش کردم. حالا خجالت کشیده است. گفتم: چکار کرده است؟ شهید خرازی گفت: 14 روز غیبت کرده بود. به من گفتند تنبیه‌ اش کن. من هم با خط کش 14 بار زدم کف دستش. حتی تنبیه کردن‌های شهید خرازی اینقدر ساده و معمولی بود.

 

نحوه شهادت  فرمانده

ریزترین کارها تا تغذیه بچه‌ها را زیر نظر داشت. یکی از عقاید ایشان در همین ظرافت هایی که به خرج می‌داد این بود: کسی که در خط می‌جنگد با کسی که پشت خط مشغول است باید تغذیه‌هایشان فرق کند. کسی که در خط مقدم است باید بهترین غذا را بخورد. نحوه شهادتش را ببینید. کربلای 5. چند ماشین می آید در خط غذا برساند که عراق آن را می‌زند. ایشان می آید بیرون از سنگر تا نحوه داخل شدن را برایشان توضیح دهد که آنجا شهید می شود. تدابیر نظامی داشت. سخت می شود کسی مثل ایشان پیدا‌ کرد.

 

 

سید مرتضی آوینی: حاج حسین را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت

شهید سیدمرتضی آوینی در وصف سردار بزرگ سپاه امام حسین(ع)، حاج حسین خرازی گفته است: "وقتی از این کانال که سنگرهای دشمن را به یکدیگر پیوند می‌داده‌اند، بگذری، به «فرمانده» خواهی رسید؛ به علمدار.


او را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت. چه می‌گویم، چهره ریزنقش و خنده‌های دلنشینش نشانه بهتری است. مواظب باش، آن همه متواضع است که او را در میان همراهانش گم می‌کنی. اگر کسی او را نمی‌شناخت، هرگز باور نمی‌کرد که با فرمانده لشکر مقدس امام حسین(ع) رو به رو است.


ما اهل دنیا، از فرمانده لشکر، همان تصویری را داریم که در فیلم‌های سینمایی دیده‌ایم؛ اما فرمانده‌هان سپاه اسلام، امروز همه آن معیارها را در هم ریخته‌اند. حاج حسین را ببین، او را از آستین خالی دست راستش بشناس. جوانی خوشرو، مهربان و صمیمی با اندامی نسبتاً لاغر و سخت متواضع. آنان که درباره او سخن گفته‌اند، بر دو خصلت بیش از خصائل وی تأکید کرده‌اند: شجاعت و تدبیر.


حضور حاج حسین در نزدیکی خط مقدم درگیری، بسیار شگفت‌انگیز بود؛ اما می‌دانستیم او کسی نیست که بیهوده دل به دریا بزند. عالم محضر خداست و حاج حسین کسی نبود که لحظه‌ای از این حضور، غفلت داشته باشد. اخذ تدبیر درست، مستلزم دسترسی به اطلاعات درست است. وقتی خبردار شدیم که دشمن با تمام نیرو ، اقدام به پاتک کرده، سرّ وجود او را در خط مقدم دریافتیم."

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۱۰
افسران - اما چرا این اتفاق افتاد؟
وقتی امروز در خبرها شنیدم جان کری بعد از یک سال و نیم مذاکره با ایران، با لحنی تحقیر آمیز اصل مذاکره کردن با ایران را یک امتیاز از طرف آمریکا برای ایران دانسته و تهدید کرده که: «اگر ایران با اقداماتی که ثابت می‌کند به دنبال دستیابی به سلاح هسته‌ای نیست موافقت نکند آمریکا آماده است تا از میز مذاکره کناره‌گیری کند» یاد سال 1391 افتادم...
.
زمانی که قبل از مذاکرات بغداد، اشتون به دلیل اینکه جلیلی زیر بار مطالبات زیاده خواهانه 1+5 نمی رفت، به جلیلی گفت: گوشی تلفن‌های ما باز است، هر وقت نظرتان عوض شد به ما اطلاع بدهید تا مذاکرات ادامه پیدا کند! اما چند ماه بعد، پس از آنکه جلیلی هیچ تماسی با طرف مقابل برای ادامه مذاکرات نگرفت و ایران به گسترش تاسیسات هسته ای اش ادامه داد، اشتون با تغییر موضع خود به ایران نامه نوشت و اعلام کرد اتحادیه اروپا آماده ادامه مذاکرات هسته ای با ایران است.
.
اما چرا این اتفاق افتاد؟
.
پاسخ روشن است، در دوره جلیلی ایران بدون توجه به پیش شرط ها و مطالبات غیر منطقی غرب، به گسترش تاسیسات هسته ای خود مشغول بود و این طرف غربی بود که به دنبال مذاکره با ایران بود تا بلکه از این طریق بتواند توان هسته ای ایران را متوقف کند که البته موفق به این کار نیز نشد و ایران در آن دوره از چند عدد سانتریفیوژ به 19000 سانتریفیوژ و توانایی غنی سازی 20% رسید اما در یک سال ونیم گذشته نه تنها تحریم ها بیشتر شده بلکه توانایی هسته ای ایران نیز متوقف شده و حالا این آمریکایی ها هستند که از موضع بالا ایران را تهدید به ترک میز گفتگو می کنند چون حالا دولت یازدهم با توقف تاسیسات هسته ای؛ دست خود را خالی می بیند و باید مذاکرات را ادامه دهد تا شاید برخی تحریم ها را بتواند فقط "تعلیق" کند...
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۰۹


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۴۹

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/28973/13931129_3814.mp4

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/28738/13931102_3777.mp4

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۲۸


۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۲۳


۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۲۲


۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۲۱


۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۲۰
افسران - زنده باد همافران...
افسران - زنده باد همافران...
افسران - زنده باد همافران...
۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۳۵


روزهای آخر عمر حضرت امام بود آتش بس بین ایران و عراق برقرار شده بود .

برقراری آتش بس یعنی شکست جبهه استکبار یعنی شکست شرق و غرب و اعراب معصب وهابی در منطقه .

با اعلام آتش بس جبهه استکبار به خوبی درک کرد که با جنگ و کشت و کشتار نمی توان حریف ایرانیانی شد که الگویی به نام حسین ابن علی دارند .

آنها متوجه شدند که ایرانیان به تبعیت از بزرگان دین اسلام و مذهب شیعه به نیت توفیق و شهادت پای به میدان حرب می گذارند و نمی توان بر کسی غلبه کرد که باکی از شهادت ندارد و مرگ در مبارزه با دشمن را بالاترین افتخار می داند .

جبهه استکبار باید طرحی دیگر ، نقشه دیگر ، توطئه دیگر دراندازند .

فرانسوی ها الجزایر را اشغال کرده بودند اما تصرف الجزایر و حضور مدام فرانسوی ها در این کشور هر روز سخت تر دیروز می شد و بر تعداد نفراتی که مخالف اشغال کشور خود بودند افزوده می شد .

این افراد دست به اسلحه بردند و عرصه را بر فرانسوی ها تنگ تنگر می شد ، فرانسه تعداد سربازان خود را در الجزایر افزایش داد اما نفرات اضافه نیز دردی را از آنان دوا نکرد .

حضور فرانسه در الجزایر به بن بست رسیده بود ، اما به یک باره ورق برگشت  فرانسوی ها در مقابل آزادی خواهان برای مدتی اسلحه خود را کنار کشیدند و شروع کردند به تاسیس مراکز تفریح بارها بزرگ مجلل ،‌ کازینوهای پر زرق و برق و فاحشه خانه هایی که دختران فرانسوی و بلژیکی و اوکراینی در آن خود فروشی می کردند .

فرانسوی ها در حرکتی آرام و نرم و حجاب را از زنان و دختران الجزایری برداشتند .

در روز های اول زنهای الجزایری موهای خود را بی حجاب کردند و در کمتر 2 سال پوشش زنان الجزایری به برهنگی تغییر یافت و همین کافی بود که جوانان الجزایری از گروه های آزادی خواهانه جدا بشوند و اسلحه بر زمین بگذارند و به تفریح و عیش و نوش بپردازند .

فرانسه برای ترویج فساد در الجزایر هزینه مالی سنگینی متغبل شد ، استخدام روسپی های بلژیکی و  اوکراینی و واردات مشروبات الکلی و توضیع رایگان در بین الجزایری ها هزینه کمی نداشت ، اما دیگرنیازی به هزینه کردن نبود چراکه زنان الجزایری که به فاحشگی روی آورده بودند آنقدر زیاد شده بود که از میان آنان گلچین می کردند و به فرانسه می فرستادند .

مصرف مشروبات الکلی آنچنان زیاد شده بود که در کمتر چند ماه فرانسوی ها با فروش مشروب به الجزایری ها تمام هزینه ای که صرف کرده بودند با سود آن به جیبشان بازگشت .

برهنگی الجزایری ها خیلی زود در بین همسایه شرقی خود یعنی کشور تونس همگیر شد و حتی در کشور مصر هم تاثیرات این برهنگی ملموس بود و همچنان زنان تونسی و الجزایری در بین مسلمانان بدترین پوشش را دارند و متاسفانه و بدبختانه هر سال تعداد زیادی از توریست های فرانسوی برای خوشگذرانی به الجزایر سفر می کنند در حالی که در کشورشان در بین کشورهای عضو اتحادیه اروپا بیشترین مراکز فساد را دارد .

جبهه اسکتبار بعد از پایان جنگ و رحلت حضرت امام و ریاست جمهوری هاشمی کلید اجرای این طرح را در ایران زدند .

اما غربی ها به خصوص آمریکایی ها و انگلیسی ها در بین ایرانیان منفور بودند و نمی توانستند مثل فرانسوی ها خودشان مسقیما وارد گود شوند .

آمریکایی ها خیلی زود توانستند عاملین خود را به کابینه هاشمی نزدیک کنند و بعد از مدتی عاملین آنها از نزدیکان هاشمی شدند و توانستند تاثیرات مخربی را بر روی خانواده هاشمی بگذارند .

اولین طرح طرح کاهش جمعیت بود که دولت هاشمی و خاتمی به شدت پیگیر این طرح بودند و در مدت شانزده سال رشد جمعیت ایرانیان را به شدت کاهش دادند .

دومین طرح بازگشت تعداد زیادی از فراری های متمول به کشور بود .

کسانی که به خاطر جنایات متعددی که در دوران طاغوت بر مردم روا داشتند و از ترس محاکمه متواری شدند .

متاسفانه هاشمی از این طرح استقبال کرد و از همان زمان بود که به نام سرمایه گذاری و آبادانی کشور این افراد معلوم الحال پایشان به ایران باز شد ، عمده این افراد عامل سازمان سیا و mi6 بودند و با آموزش هایی که دیده بودند نفوذ غرب هارا بر دولت هاشمی بیشتر بیشتر کردند .

یکی دیگر از طرح هایی که در آن زمان به سیاست دولت هاشمی تبدیل شد پیاده سازی اقتصاد سرمایه داری در ایران بود .

با توجه به این طرح هاشمی سیاست های اقتصادی دولت خود را به گونه ای برنامه ریزی کرد که به نفع سرمایه داران باشد و نه عامه مردم .

با توجه به اینکه این ورود به این حوزه خود نیاز به یک بحث جداگانه دارد به همین توضیحات اکتفا کرده و از آن می گذریم و به بحث اصلی خود باز می گردیم .

ترویج بی حجابی و بی بند باری 

افرادی که خود را به هاشمی نزدیک کرده بودند به او پیشنهاد دادند برای انجام اصلاحات فرهنگی در کشور باید محمد خاتمی را به عنوان وزیر فرهنگ به مجلس معرفی کند .

محمد خاتمی به عنوان وزیر فرهنگ کار خود را آغاز کرد .

اولین وظیفه او ترویج استفاده به مانتو در میان زنان ایرانی بود ، خاتمی یک طرح را به عنوان مانتو شلوار رسمی کارکنان دولت به هیات وزیران ارئه داد و هیات وزیران این طرح را پذیرفت .

تا پیش از این طرح مانتو های مورد استفاده مانتو هایی بلند تا روی کفش و گشاد به نوعی که تن نما و جذب نبود .

خاتمی به یک باره این مانتوی بلند را تبدیل به مانتویی کرد که بلندی آن تا چند سانت زیر زانو بود و دیگر مثل مانتو های آن زمان گشاد نبود .

خاتمی در اجرای ماموریت خود آنچنان عمل کرد که در کمتر از یک سال از وزارت او رهبری در نامه به هاشمی دستور عزل خاتمی را صادرکرد .

خاتمی از کابینه کنار گذاشته شد اما تفکرات غربی او از سوی فرزندان هاشمی پذیرفته شده بود و همین باعث گردید آنها کمک زیادی به اجرای این طرح کنند .

یکی دیگر از زوایای پنهان این طرح انتشار مجله و هفته نامه های تخصصی برای بانوان بود که فائزه هاشمی در این نشریه ها حضور فعالی داشت ،به عنوان مثال تصویر فائزه در حال دوچرخه سواری سر وصدای زیادی به پاکرد واما اعتراضات به فائزه هرگز باعث نشد او از فعالیت خود کم کند .

با پایان دوره ریاست جمهوری هاشمی و خطا یا اشتباه یا خیانت و یا ... شورای نگهبان خاتمی را تائید صلاحیت شد و متاسفانه از سوی مردم برای ریاست جمهوری با یک رای بالا برگزیده شد .

اثرات مخرب خاتمی در یک سال حضورش در وزارت فرهنگ همچنان در جامعه آن روز دیده می شد و حالا که او اختیار کل دولت را در دست دارد و از طرفی حمایت بی چون و چرای مجلس ششم  در کنار حمایت مخفیانه هاشمی و سرمایه داران کلان جامعه بستری را فراهم کرد تا بی بند برای به شدت در میان جوانان رواج پیدا کند .

خاتمی تلوزیون را در اختیار نداشت اما سینما و تئاتر جراید فراوان در اختیار او بود اما این ها کافی نبودند .

خاتمی خیلی زود توانست بسیجیان را منزوی کند و مذهبیون را هم مجاب کند که تلاش آنان فایده ای ندارد ، اما باز هم کافی نبود .

هاشمی و خانواده اش به کمک خاتمی رفتند و کاری کردند که دق دقه خاتمی در انجام ماموریت خود به کلی برطرف شود .

هاشمی محیط دانشگاه آزاد را در اختیار خاتمی قرار داد ، دانشگاه آزاد کمک فراوانی به ترویج بی حجابی و افزایش ارتباطات غیر اخلاقی بین دختر ها و پسرها نمود .

فائزه هاشمی هم با مدیریت چند مرکز دانشگاهی به کمک فراوانی به ترویج فساد و بی بند باری کند .

هنوز هم دانشگاه آزاد واحد رودهن و بومهن شهره به فساد لجام گسیخته معروف هستند البته واحد ورامین هم ید طولایی در این حوزه داشت .

در هشت سال ریاست خاتمی ضربه های غیر قابل جبرانی به حجاب و حیا و عفت در جامعه وارد شد .

مانتوهای کوتاه و نازک و جذب که مثل یه کاتالوگ به معرفی همه اندام یک زن می کند و رنگ پوست را هم میتوان از برهنگی های موجود فهمید .

روسری ها که وظیفه داشتند مو هارو از نا محرمان بپوشانند به ابزاری تبدیل شدند که نگاه مردان را به موی زنها جلب کند .

قبح رابطه بین زنها و مردها در جامعه ریخته شد و میل به اشتغال در میان بانوان به شدت افزایش پیدا کرده بود .

روز به روز رابطه بین پسرهای دبیرستانی و دختران دبیرستانی عادی و عادی تر می شد و این رابطه حتی در بین بچه های دوره راهنمایی به وفور دیده می شد .

با ارائه سیم کارت های ارزان قیمت در جامعه خط های تلفن همراه و امکانات گوشی های همراه باعث رشد غیر قابل باور ارتباط بین دختر ها و پسرها شد و ابزار گوشی های همراه کمک شایانی به افزایش فساد در بین جوانان و نوجوانان نمودند .

تمام زیر ساخت های برداشته شدن حجاب در جامعه مهیا بود و حتی در شمال تهران زنهایی که روسری نمی بستند به یک امر عادی تبدیل شده بود و دیگر کسی از دیدن خانم های بدون حجاب تعجب نمی کرد .

هاشمی کاندیدای ریاست جمهوری شد و رقیبی هم در بین کاندید های انتخابات وجود نداشت .

اگر هاشمی به عنوان رئیس جمهور وارد ساختمان پاستور می شد درکمتر از دو سال زنهای ایرانی می توانستند بدون حجاب مو در جامعه حضور پیدا کنند و در دو سال بعدی برهنگی دست و پا و سینه و گردن هم به این برهنگی ها اضافه می شد و استکبار یک بار دیگر کشور ایران را به اختیار خود درمی آورد و منابع کشور را چون گذشته غارت می کردند .

هاشمی از پیروزی خود در انتخابات اطمینان 100 % داشت ، اما به یک باره در روزهای آخر تبلیغات یک رقیب برای هاشمی پیدا شد ، محمود احمدی نژاد .

اما این رقیب در حدی نبود که بتواند برای هاشمی مزاحمتی ایجاد کند ، اما در کمال ناباوری هاشمی و احمدی نژاد به دور دوم راه پیدا کردند .

هاشمی ، خاتمی ، اصلاحاتی های خائن و موسوی خوینی ها ، هادی خامنه ای ، کروبی ، ناطق نوری ، محسن رضایی و خیلی های دیگر به حمایت از هاشمی پرداختند و احمدی نژاد را پیش چشم مردم حقیر می کردند اما این حمایت نتیجه عکس داد و احمدی نژاد با آرایی بالا به عنوان رئیس جمهور منتخب مردم شد .

با اینکه احمدی نژاد از مذهبیون و ولایت مداران به حساب می آمد تلاش چشم گیری برای کنترل بی بند باری در جامعه نکرد .

احمدی نژاد هویت از دست رفته بسیج را به آن بازگردان و اجازه فعالیت در جامعه را برای کنترل بی بند باری به نیروی انتظامی داد و توانست دانشگاه آزاد را از چنگال هاشمی خارج کند و بی بند باری ها و بی حجابی های را کنترل کندو به آن سیر نزولی دهد .

احمدی نژاد برنامه بیست ساله برداشتن حجاب را برهم زد .

طبق طرح قرار بود در در سال 1392 زن های ایرانی بتوانند بدون حجاب در جامعه حضور پیدا کنند اما احمدی نژاد این برنامه را مختل کرده بود و به همین علت طرح ساپورت پوشیدن زنهای ایرانی با پشتوانه تبلیغاتی عظیمی آغاز شد .

اما چرا ساپورت ؟

یک تحقیق علمی چندین سال قبل در کشور آمریکا و  بر روی بیش از ده هزار مرد انجام گرفت ، هدف از این تحقیق این بود که چه پوششی سبب تحریک بیشتر مردان می شود .

در این تحقیق از چهار زن با قد و اندام یک سان و زیبایی مشابه استفاده شد .

زن اول هیچ لباسی به تن نداشت 

زن دوم فقط لباس زیر زنانه به تن داشت 

زن سوم دامن و تیشرت کوتاه و جذب و بدن نما به تن داشت 

زن چهارم شلواری بلند و یک پیرهن به تن داشت 

اما مردان شرکت کننده در این تحقیق ، این چنین نظر داده بودند .

پوشش زن سوم رتبه اول 

پوشش زن دوم رتبه دوم 

پوشش زن اول رتبه سوم 

پوشش زن چهارم با فاصله خیلی زیاد رتبه چهارم را دریافت کرده بود .

بر اساس این تحقیق باید زنهای ایرانی باید پوششی به تند داشتند که اندام آنها را از برهنگی بپوشاند و خاصیت تحریک کنندگی را هم از دست ندهد .

ساپورت مطلوب ترین ابزاری بود که به ترویج بی بند باری کمک شایانی می کرد و باعث توقف طرح ترویج بی بند باری هم نمیشد .

البته نباید از نقش آقای فریدون در حمایت از این طرح را ندیده بگیریم .

دولت فریدون کمک فراوانی به ترویج استفاده از ساپورت کرد و با اینکه انتقادات فراوانی به او شده بود و. می شود همچنان طرحی را برای کنترل بی حجابی ارائه نداده و ناجا را از برخورد با بی حجابان منع کرده ، اما این بار بر خلاف دوران خاتمی نه بسیجی ها منزوی می شوند و نه ناجا دست از وظیفه خود می کشد .

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۳۷

روزنامه ماورا الخبر چاپ رباط دیروز گزارش مفصل روزنامه پر تیراژ خود را به قدرت روزافزون ایران در جهان عرب اختصاص داد و با چند توصیه خواستار واقع بینی حکام عرب شد این روزنامه در گزارش خود که به صورت خلاصه اینجا قرار گرفته آورده است:

بهار عربی,بیداری اسلامی هر چیزی که میخواهید اسمش را بگذارید اما در چند ساله گذاشته جز فقر و کشتار چیزی برای جهان عرب به ارمغان نیامده.
اعراب!ما فریب خورده ایم مثل گذشته. همدیگر را به چه بهانه ای میکشیم؟ شیعه؟سنی؟رافضی؟تکفیری؟ بهتر نیست چشمان نابینای خود را باز کرده و به اطراف خود نگاه کنیم؟

غرب هم دیگر از ایرانی ها ترس دارد اما ما تدبیری نکرده ایم ,آنها همسایگان چندهزار ساله ما هستند راه فراری نداریم باید با آنها همزیستی کنیم ولی میدانیم آنها همیشه با ما مشکل داشته اند. این مسئله با تغییر حکومت آنها حل نمیشود ایرانی ها جز خودشان هیچکس را نمیپذیرند این را میتوان از ضرب المثل معروفشان فهمید آنها میگویند:تنها یکی ایرانی میتواند دوست یک ایرانی باشد. آنها مغرورند از سخنان رهبرانشان و مردمشان میتوان حس کرد. این میتواند یک برگ برنده برای ما اعراب باشد و اگر هم مثل چند سال گذشته سیاست عاقلانه ای در پیش نگیریم آنها سرزمین های دیگر جهان عرب را یکی پس از دیگری تصاحب خواهند کرد بدون کمترین واهمه ای,خود حکام عرب میدانند چه میگویم.آنها برای ورود به خاک همسایگانشان از هیچکس اجازه نمیگیرند آقایان! ما فریب خورده ایم آنهارا دیگر نباید جیش الصفوی نامید اگر میخواهید حرف من را درک کنید تاریخ این کشور را بخوانید صفوی ها هیچ وقت به مدیترانه نرسیده ایند ,آنها هیچوقت در یمن نفوذ نداشته اند.

می دانید ایرانی ها چه میخواهند آقایان؟
آنها به دنبال بازپسگیری خاک نیاکان باستانیشان هستند نه نیاکان صفوی خود.
عراق,سوریه,لبنان,یمن و بعد از آن بحرین و... مذهبیون ما گفتند حکومت ایران خواهان تشکیل نوعی حکومت صفویست اما من میگویم اشتباه میکنند,نگاه رهبران ایران از مرو تا قاهره است!آنها یک دستشان را روی مرزهای غربی افغانستان گذاشته اند و دست دیگرشان را در سوال مدیترانه ای سوریه و لبنان!فرمان از تهران و اجرا از بغداد و دمشق و بیروت و صنعا این واقعیت امروز ماست. برخی میگویند چرا غرب به آنها حمله نمیکند؟جوابش ساده است ایرانی ها همه جا هستند ولی هیچ جا نیستند! آنها باهوش تر از آنند که با غرب وارد برخوردی نظامی شوند برخوردی که غرب میداند به محض آنکه پایش به مرزهای ایران برسد 80 میلیون ایرانی آماده نبرد خواهند شد .هم ما هم غربی ها نبرد آنها با صدام را فراموش نکرده ایم نبردی که اگر کشورهای غربی با رهبر عراق همکاری نمیکردند شاید به فتح بغداد توسط نیروهای ایرانی می انجامید آن هم ایران آن روزها.اما اکنون آنها قوی تر از گذشته هستند و هیچ قدرتی در خاوریمانه توان ایستادگی مستقیم در مقابل آنها را ندارد,ترکیه را ببینید,ببینید چگونه در باتلاق سوریه گرفتاره شده است.
عربستان را ببینید چگ.نه بغداد و صنعا را از دست داد. این نتیجه نبرد مستقیم و بدون اتحادی همگانی با آنهاست.

به خاورمیانه نگاه کنید کدام کشور مانند انسانی نجیب در ظاهر تماشا میکند و آرام است؟ترکیه؟سعودی؟مصر؟ایران؟ وقتی دیپلمات کهنه کار انگلیسی در مورد سیاست های ایران در منطقه گفت آنها مانند نجیب زاده ای رفتار میکنند به عمق سیاست ایرانی ها باید پی میبردیم.آنها سیاس هستند,بازی را با کارتهایشان به خوبی یاد گرفته اند و دلیل این مسئله که اکنون در ایران آرامش حکمفرماست قطعا همین است.

آنها در خاورمیانه ای که در آتش میسوزد ثبات و آرامش خود را حفظ کرده اند.
هر چند از سیاستهای ضد عرب ایرانی ها دل خوشی نباید داشت ولی آنها دشمنان قابل احترامی هستند! آنها قواعد را رعایت میکنند ولی هر چه شود بالاخره ایرانی هستند. حکام عرب به خواب عمیق رفته اند و بسیاری مسائل را درک نمیکنند ولی باید یک چیز را به آنها و جهان عرب گوشزد کرد. جهان عرب!به شرق خیره شوید,صدای پوتین های سپاهیانِ ایران به گوش می رسد.آنها بیدار شده اند و بی واهمه به قلب جهان عرب زده اند

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۵۸

۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۴۲


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۴۰


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۴۳